«بی بدن» اولین ساخته مرتضی علیزاده از آن دست فیلم‌هایی است که این روزها نامش مهم‌تر از خودش شده است.

«بی بدن» اولین ساخته مرتضی علیزاده از آن دست فیلم‌هایی است که این روزها نامش مهم‌تر از خودش شده است. از حواشی که پیرامون اختلاف بر سر حضورش در بخش سودای سیمرغ پیش آمد تا صحبت‌های جنجالی الناز شاکردوست در یکی از سینماهای مردمی و اعتراض او به عدم حضور این فیلم در بخش اصلی که به حاشیه‌های این فیلم افزود و نامش را بیشتر از قبل بر سر زبان‌ها انداخت.  

اما ماجرای این فیلم چیست؟ «بی‌بدن» فیلمی در ژانر جنایی است که تم اصلی داستان و نوع جنایت در آن، یادآور پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی است که چندین بار تا مرحله اجرای حکم رفت و بازگشت. علیرغم اینکه هسته مرکزی داستان یک ظرفیت بالقوه برای خلق یک تراژدی نفس‌گیر و جذاب را داراست اما «بی‌بدن» با نوع پرداخت و روایت داستان و ضرباهنگ کند و خالی از هیجان خود، به نوعی اصل سوژه را ذبح کرده است. فیلمنامه «بی بدن» توسط کاظم دانشی نوشته شده؛ نویسنده و فیلمسازی که دو سال قبل با «علفزار» یک پرونده قضایی مشهور را به خوبی تصویر درآورد و یک فیلم دادگاهی جان‌دار ساخته بود. براساس سابقه دانشی می‌توان گفت که او درک درستی از موقعیت، درام و خلق تراژدی و سوار کردن التهاب و تنش بر فیلمنامه دارد؛ اتفاقی که در «بی بدن» کمتر شاهد آن هستیم و شخصیت‌پردازی درستی از کاراکترها هم نمی‌بینم. احتمالاً همین مسئله هم تا حدود زیادی بازی برخی از بازیگران فیلم را زیر سایه می‌برد. شاید در مقاطعی سروش صحت، الناز شاکردوست و نوید پورفرج گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند اما فقر یک فیلمنامه جذاب دست آنها را هم برای خلق شخصیت‌های عمیق‌تر بسته است.

نکته دیگر در این فیلم تسلط قصاص بر اصل جنایت است؛ به گونه‌ای که کلیدواژه اصلی «بی‌بدن»، قصاص و مهم‌تر از آن شرایطی است که می‌تواند روی تصمیم اولیای دم بر اجرای حکم تاثیر بگذارد و آنها را با خود همسو یا مخالف کند. یکی از پرونده‌های قضایی که بسیاری نتیجه آن را متاثر از فضای رسانه‌ای به وجود آمده می‌دانستند پرونده اعدام ریحانه جباری بود که به دلیل فشارهای رسانه‌ای و تشکیل کمپین‌های مختلف اما نتیجه‌ای خلاف میل حامیان بخشش داشت. اتفاقی که در «بی‎بدن» هم به تصویر درآمده و فشارهای رسانه‌ای و فضای مجازی را در تحریک احساسات خانواده مقتول بی‌اثر نمی‌داند. گرچه یکی از نقاط ضعف فیلم را هم می‌توان در غیبت فضای مجازی و رسانه‌ای و تاثیرات آنها دانست که فقط در چند دیالوگ به آنها اشاره شده و مخاطب ردی از این فشارها و واکنش‌ها را در فیلم نمی‌بیند.

کارگردان در «بی‌بدن» تمام تمرکزش را بر شرایطی گذاشته که وزنه را به سمت قصاص یا بخشش سنگین می‌کند و این پرونده جنایی همچنان با ابهاماتی باقی می‌ماند و علیرغم به دست آوردن کدهای جدیدی در این قتل توسط بازرس پرونده اما هیچ تلاشی برای پیگیری آن نمی‌شود و اتفاقاً یکی از گره‌های اصلی این جنایت را که می‌توانست نقطه عطف فیلم باشد در سکانس  پدر و پسر در اتاق ملاقات زندان باز می‌کند که مطلقاً بی‌کارکرد باقی می‌ماند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.