به همان دلیل که قبل از قرن هجدهم در تفکر فلسفی اروپایی فلسفۀ فرهنگ شکل نگرفت، در فلسفۀ اسلامی هم تا قبل از تحول بنیانهای زندگی و تجربۀ تکثر، فلسفۀ فرهنگ شکل نگرفت. وضع فلسفه در فرهنگ ایرانی، تناسبی با وضع سایر مقولات دارد. فلسفهای که در متن فرهنگی دیگری شکل گرفته، چطور میتواند وضع زمانۀ دیگری را دریابد و آن را مفهومی کند. در مقالهای نوشتهام که فلسفۀ اسلامی در مقایسه با فلسفۀ غربی مدرن، مانند قبلهنما در مقایسه با قطبنماست. فلسفۀ اسلامی در عالمی که همه در جستوجوی قبله بودند، شکل گرفته است. امروز اندک مردمی در پی یافتن قبلۀ آن عوالم هستند. اگر فلسفۀ اسلامی در کنار خصوصیت قبلهنمایی، درصدد درک تکثر عالم معاصر و تبعات آن برآید، آنگاه زمینۀ پرداختن به سیاست و فرهنگ و تاریخ هم در آن فراهم میشود.