۲۴ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۰
کد خبر: 338068

رقیه توسلی : به قصابی دایی ام ، ماهی یکی دوبار سر می زنم. از آن مردهای مهربان روزگار است... مثل همیشه مشغول خوش و بش و روزمره گویی بودیم که مشتری آمد.

سخاوتمند باشیم

دایی اخلاق های خاصی برای فروش دارد. مثلا همیشه گوشتی را که تکه می کند ، می گوید : به عافیت یا به برکت...

مشتری اول داشت سفارشی می داد که تا نیم ساعت دیگر کسی می آید برای بردنش. همزمان مشتری دوم وارد شد و قیمت یکدست کله پاچه را پرسید. دایی جواب داد : سی هزار تومن. مهمان باشید.

مرد مقداری پول می گذارد روی پیشخوان و منتظر می شود. از حجم پول پیداست که مقدار مورد نظر نیست اما دایی یکدست کله پاچه و مقداری گوشت کیلو می کند و توی کیسه دسته داری می گذارد و می گوید : به سلامتی و به برکت...

سوالی نمی پرسم. به عکس قاب گرفته ی روی دیوار نگاه می کنم و برای پدربزرگم خدا بیامرزی می فرستم.

مرد دستگیری بود و همیشه سفارش می کرد در کاسبی و معامله ، جیب آدم ها را از چشم هایشان بخوانیم ؛ بی حرف ، بی حدیث...

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.