۱۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸
کد خبر: 363567
تصویر مرگ و زندگی

«دیوانه خطابم کنید/ من آن‌قدر/ نیمکت چوبی‌ام را آب می‌دهم/ تا جوانه بزند»*
بسیار شنیده‌ایم که شعر خبری نمی‌دهد و گزارش نمی‌کند. اینکه شعر حمال اتفاقات و حوادث روزمره یا حتی تاریخی نیست. اینکه شعر روایت نمی‌کند و حتی بیان احساسات و عواطف شاعر هم نیست.
اینها اما تمام واقعیت نیست. زبان حتی در انتزاعی‌ترین شکلش چیزی نمی‌گوید. این چیز خبری است از حادثه‌ای در جایی و زمانی. اما نکته اینجاست که این چیز مصداقی بیرونی ندارد یا نمی‌تواند تابع کاملی از مصادیق بیرونی باشد. پس خبر یا گزارش شعری درواقع تنها در زبان مصداق دارد و واقعیتی درون متنی است. حتی اگر شعر بی‌اختیار ما را به جایی و زمانی از خود ارجاع دهد بازهم فقط واقعیتی زبانی است. به این ترتیب شعر حتی در مستندترین شکل خود بیان‌گری نمی‌کند و گزارشی بی‌طرف نیست.
«علی شرافت» حالتی از خویش را گزارش کرده است. اما آن چه او گزارش کرده است در بیرون از شعر قابل ردیابی نیست. راوی دیوانه نیست اما باور دارد که نیمکت چوبی‌اش با آبیاری او دوباره جوانه خواهد زد و سبز خواهد شد. این ایمان کودکانه هرگز احمقانه نیست چرا که مخاطب می‌داند شعر ژانری خیالی و استعاری است و به همین دلیل به تأویل آن می‌پردازد و معنایابی می‌کند.
«علی شرافت» با جزءنگری مفهوم کلان زندگی و مرگ را به تصویر کشیده است. تصویری عینی که مخاطب را به تفکر وامی‌دارد. اگر راوی در این شعر دیوانه بود شعریت متن کاملاً نابود می‌شد و متن به گزارشی نثری بدل می‌گشت اما راوی درواقع بهلولی است که تنها به ردپایی از مفاهیم مرگ و زندگی اشاره کرده است.
* چقدر این روزها می‌میرم/ علی شرافت/ مایا/ 1394/ صفحه 5.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.