با اهدای پانزدهمین جایزه ادبی قلم زرین در آخرین روز کاری هفته گذشته، فصل اهدای جوایز ادبی در ایران در سال ۱۳۹۶ آغاز شد. جایزه های ادبی در ایران با اهدای جایزه قلم زرین کلید می خورد و در پاییز و در هفته کتاب، جانی تازه می‌گیرد و نهایتاً در ماه‌های پایانی سال اوج می‌گیرد. همزمان با اهدای این جایزه، خبرها حاکی از تدارک ۲ جایزه ادبی مهم دیگر کشور یعنی حبیب غنی‌پور و جلال ‌آل‌احمد دارد.

کلاف سردرگم کتاب بازشدنی نیست

قدس آنلاین -  بــا اهدای پانزدهمین جایزه ادبی قلم زرین در آخرین روز کاری هفته گذشته، فصل اهدای جوایز ادبی در ایران در سال ۱۳۹۶ آغاز شد. جایزه های ادبی در ایران بــا اهدای جایزه قلم زرین کلید می خورد و در پاییــز و در هفته کتاب، جانی تازه میگیرد و نهایتــاً در ماههای پایانی ســال اوج میگیرد. همزمــان با اهدای این جایــزه، خبرها حاکی از تــدارک ۲ جایزه ادبی مهم دیگر کشــور یعنی حبیب غنیپور و جالل آلاحمد دارد. البته جایزه جالل در سومین فصل سال برگزار می شود و از این حیث زمان برگزاری آن - و در نتیجه اخبار مرتبــط با آن- از چند هفته دیگر اندکاندک به گوش خواهد رسید.

با این همه، آنچه از بازار کتاب کشور در سال گذشته و نیز ۳ ماهه ابتدایی سال جاری می‌توان مشاهده کرد، وضعیت نامطلوب انتشار و اقبال به آثار تألیفی و رونق روزافزون آثار ترجمه در بازار کتاب است. در ۳ طرح بهاره، تابستانه و پاییزه کتاب در سال گذشته، ۵ عنوان کتاب پرفروش همگی در اختیار بازار ترجمه بود. در میان نشریات و جراید نیز کمتر اثر تألیفی در سال گذشته توانست نام خود را در میان مردم و متعاقباً در بازار مطرح کند. به عبارت دیگر، ترجمه گل سرسبد ادبیات ماست.

ناکامی رویدادهای مکمل

این واقعیت بار دیگر موقعیت و ناکامی جوایز ادبی و به‌طور کلی، رویدادهای مکمل فرهنگی در حوزه کتاب را برای تأثیرگذاری در میزان فروش به رخ مخاطب می‌کشد. به عبارت دیگر، اگر پرفروش‌بودن یک کتاب ترجمه در بازارهای غیرایرانی عامل مهمی در انتخاب آن توسط مخاطب ایرانی از ویترین به شمار برود (که می‌رود)، برگزیده‌شدن در یک جایزه ادبی معتبر داخلی برای مخاطب ایرانی انگیزه‌ای را برای خرید کتاب بر نمی‌انگیزد.

دلیل این مدعا را می‌توان در میزان فروش و تجدید چاپ آثار برگزیده جوایز ادبی معتبر سال گذشته کشور دانست. به عنوان مثال رمان «لم‌یزرع» نوشته محمدرضا بایرامی ۲ سال پس از انتشار توانسته به‌تازگی به چاپ دوم برسد و این یعنی فروش کمی بیشتر از ۲ هزار نسخه در طول یک سال. مجموعه داستان «روباه شنی» اثر محمد کشاورز، نویسنده باتجربه شیرازی که برگزیده سال گذشته جایزه جلال آل‌احمد بوده، در ۳ سال اخیر تجدید چاپ نداشته است.

در مورد برگزیدگان جایزه ادبی شهید غنی‌پور نیز وضعیت بهتر از این نیست. رمان «کافه خیابان گوته» و «برکت» نیز با وجود گذشت بیش از یک سال از انتشار آن‌ها، وضعیتی بهتر از این ندارند و کماکان نتوانسته‌اند راهی به میان دست‌های مخاطب ایرانی باز کنند.

این روند در زمانی رخ می‌دهد که شمارگان انتشار کتاب در ایران به شکلی قابل محسوس افت پیدا کرده است و برخی از آثار بویژه در حوزه ادبیات داستانی در ۲ سال گذشته با شمارگانی محدود به ۵۰۰ نسخه شده‌اند.

این اتفاق در حالی رخ می‌دهد که بر اساس گزارش نشریه «پابلیشرز ویکلی»، در ۶ ماه گذشته در مقایسه با مدت مشابه سال قبل میلادی، فروش کتاب از ۳۰۲.۸ میلیون به ۳۱۰.۷ میلیون نسخه افزایش یافته است. از حیث موضوع، داستان نوجوان با رشدی ۵ درصدی بیشترین رشد را داشته است.

ایراد در تبلیغات ناشران است

اما چرا تأثیرگذاری جوایز ادبی در ایران به اندازه‌ای نیست که بتواند بر روی خرید کتاب توسط مردم تأثیر بگذارد و آن‌ها را به سمت مطالعه بیشتر هدایت کند؟

فرید مرادی، معاون انتشارات «نگاه»، در این باره می‌گوید که جوایز ادبی مشهور جهان به شکلی رفتار کرده‌اند که مخاطبان آن‌ها پذیرفته‌اند که این جوایز بدون هر نوع شائبه و حاشیه، تنها و تنها به ماهیت ادبی اثر توجه می‌کنند و درباره آن نظر می‌دهند. در نتیجه، مخاطبان پر و پا قرص ادبیات نیز به دنبال انتخاب آن‌ها، اقدام به خرید کتاب می‌کنند.

مرادی معتقد است در کشور ما جوایز ادبی تاکنون دوام قابل توجهی نداشته‌اند. از سویی، جوایز ادبی برگزارشده توسط بخش خصوصی همیشه سرکوب شده و حتی برگزارکنندگانشان در خانه خودشان نیز نمی‌توانسته‌اند آن را برگزار کنند و اگر هم شده، خبرش چندان در جامعه پخش نشده است. از سوی دیگر نیز دولت در این زمینه خود را رقیب بخش خصوصی قرار داده و این تقابل نهایتاً به کاهش اعتماد مردم و مقاومت آن‌ها برای خرید کتاب منجر گشته است.

اما این همه ماجرا نیست چون ناشران نیز تلاش چندانی برای معرفی اثر خود بر مبنای جایزه کسب‌شده نمی‌کنند. به عبارت ساده‌تر، برگزیده‌شدن در یک جایزه ادبی تأثیر چندانی در ساحت زیست اقتصادی آن‌ها ندارد.

مرتضی محمد اسماعیل، مدیر بخش بازرگانی انتشارات «سوره مهر»، در همین باره می‌گوید که اگر ناشر تمایلی برای کار تبلیغاتی روی کتاب خود که برگزیده جوایز ادبی شده نداشته باشد، این جوایز به‌تنهایی برای او اتفاق ویژه‌ای را رقم نمی‌زند.

به گفته وی، یک جایزه ادبی می‌تواند در فروش کتاب تأثیر بگذارد؛ به شرطی که این جایزه با تبلیغاتی همراه شود که منجر به دیده‌شدن کتاب شود. در غیر این صورت و با توجه به حجمی از تبلیغات که رسانه‌های ایران به کتاب اختصاص می‌دهند، جایزه‌ای مثل جلال‌آل‌احمد نه‌تنها منشأ تأثیرگذاری ادبی در بازار کتاب ایران نیست بلکه به‌طور طبیعی برای کتاب برگزیده در این جایزه اتفاقی اقتصادی در بازار رخ نمی‌دهد چون مخاطب اصلاً کتاب را نمی‌شناسد که بخواهد درباره‌اش اظهار نظر کند.

کلاف سردرگم بازار نشر در ایران امروز چندین گره را پیش روی خود دارد: ناشری که از نظر اقتصادی برای تولید آثار داستانی داخلی متحمل ضرر می‌شود؛ ‌ رسانه‌هایی که تمایل چندانی به مسئله کتاب و پرداختن به آن ندارند؛ و مخاطبانی که بر اساس یک پیش‌فرض ذهنی تمایل دارند که به جنس غیرایرانی به جای ایرانی اکتفا کنند. صد البته در این بازار آنکه منتفع نمی‌شود، نویسنده و اثر اوست.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.