ساری- از کوفتگی شمال که نگویم، از رویاهای برباد رفته و از گریه های پنهانی اش؛ از چشم های شماتت بار این خطّه اما نمی شود سرسری و لال بگذرم...

قدس آنلاین - رقیه توسلی: باید رعد و برق و طوفانِ حقیقت را به جان بخرم و از سرزمینی بنویسم که پیر شده است انگار... بی رمق و رنگ پریده و طبیب لازم...

به مازندران سفر نکنید!! لطفاً از ملاقات با شهر و روستای سرسبز بالای نقشه، چشم پوشی کنید. اینجا حالش خوب نیست. زباله بیداد می کند. در همه ی قاب عکس ها و تصاویر، حتماً چند کیسه نادانی و نامهربانی پیدا می شود.

فراوانی شناگاه های آلوده، مثل ژانر وحشت و فیلم های ترسناک شده است اینجا. سلامتی عمیقاً در معرض خطر و تهدید می باشد و آب تنی کردن در استان ما انقضاء پیدا کرده است.

به قول مهران مدیری که می گفت: بعضی ها کلاً وقتی می روند شمال، در جاده اند. و نمی دانند فقط سُک سُکی کرده اند نه سفری؛ لطفاً تشریف نیاورید به دیار دماوند. به آب و هوای کوهستانی - خزری پُرترافیک ما. به ردیفِ ماشین های قطاری و یَله در محورهای فیروزکوه و کندوان و هراز. به غوغای نرسیدن و خیال خام تفریح و تفرّج.

سال هاست اگزوزهای منتظر، حرفی جز مونوکسیدکرین مضاعف برایمان ندارند. سوغاتی ندارند.

به خاطر قطع جنگل های بی گناه و بی شمار - سَر و شکل کویری استان - خبرهای شورانگیز و شنیدنی برای ما و شما ندارد. معتدل بودن و باران و لطافتی در کار نیست. باید بگویم یادِ مردمان و مسولانی که با تاراج درختان دشمن بودند، بخیر. حالا انگار همه چیز بی پناه تر شده است.

لطفاً نیایید. گرانی واحدهای اقامتی و ویلاها، چادرنشین تان می کند. خواب در طبیعت زیباست اما حسرت ایستادن بالای ایوان زیبای پُر مِه را به دلتان می گذارد. حسرت نوشیدن چایی که طعم شگفت آور باغات تنکابن و رامسر را می دهد.

آسیب پشتِ آسیب... ماهی ها، دریازی های سالمِ گذشته نیستند. و مزه ی سموم از قد و بالای میوه های خوش آب و رنگ مان چکه چکه می کند.

و خدای ناکرده، پلک هایتان سنگین که شود، در مسیرهای پرشیرابه کارتان زار خواهد بود... باران که ببارد و مسافر که باشید و حواس تان که نباشد، پلان تصادف، قوزِ بالاقوز سفرتان می شود...

دوست ندارم در آخر، آدم های نازیبایی را هم بگویم که هرروز به تابستان مان اضافه می شوند. از استمرار بدحجابی. عاشق نبودن گردشگرانی را بنویسم که برای هیچ، شوی مدادرنگی به راه می اندازند... آن هم کجا...!؟ در خزری که ملیح ترین و بزرگ ترین جعبه مدادرنگی ایران است بی تردید.

و اما نکته پایانی اینکه؛ اگر چمدان آمدن تان را بسته اید و زِره هایتان را هم پوشیده اید، لطفاً این زمزمه زیرلبی یادتان نرود؛ وز غم عشق تو در شهر چه غوغاست که نیست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.