این تابلو بر اساس ذهنیت شاید عوامانه ما از حرم رقم خورده؛ ذهنیت «شاه خراسان!» و کرنش همگانی جماد و ملک و روح و جان! اینجا موضوع تابعیت است و همزبانی و درک زبان زبان‌بسته‌ها که خود ما انسان‌هاییم، چیزی که از دیدگاه انسان امروز غریبه می‌نماید.

به گزارش گروه فرهنگی قدس‌آنلاین، هنر وقتی رنگ و بوی دینی و وجه مذهبی به خود می‌گیرد، هنرمند از مرتبه هنری می‌گذرد و به عنوان مبلغ مذهبی وارد عرصه می‌شود. در این مرحله آثار تقدس دارد و کار هنری به مثابه به جا آوردن اعمال دینی است، بنابراین باید با تطهیر وجود همراه باشد.

بخشی از این رویکرد مذهبی در تصویرگری معانی دینی و شمایل نگاری اولیای دین (همه ادیان) ظهور داشته است. شمایل‌ها، صورت‌های خیالی‌اند که با رمزها و رازهایی، تصویری از فراانسان را روایت می‌کنند. این آثار عموماً برای نصب در اماکن مذهبی چون امامزاده‌ و حسینیه و کلیسا و معابد مورد استفاده قرار می‌گرفتند.

شمایل‌های مذهبی جهان که در دوگونه تصویر رسمی ایستا و همچنین روایی و پویا ترسیم می‌شد، مبین سیمای شخص و یا داستان و حادثه‌ای تاریخی مرتبط با وی بوده است.

در هنر ایران نیز شمایل‌نگاری از مهم‌ترین گنجینه‌های هنر بخصوص هنر شیعی است که می توان آن را به لحاظ شکل و فرم، تداوم شکل‌های هنری تحول یافته در طول تاریخ تمدن اسلامی دانست؛ هنری که خود منبعث از حقایق دینی اسلام است.

 حساسیت صورتگری در اسلام

صورتگری در عالم اسلام بر خلاف ادیان مسیحی و بودایی حساسیت ویژه ای داشته و همواره یکی از امور چالش برانگیز در هنر اسلامی همین تحریم صورتگری بوده است؛ البته این کار به دلیل احتراز از شائبه بت‌پرستی مذموم دانسته می‌شود و نه حکم صریح قرآنی.
برخورد تشبیهی تنزیهی همان قصه دو رویکرد اصلی ارسطویی افلاطونی است.

هنر اسلامی که زبان عالم قدس و معناست سعی داشته صورت ملکوتی جهان را نشان دهد، پس به سوی وجه تنزیهی حرکت کرده، اما این روزگار به واسطه غلبه زبان تصویری و عینیت گرایی، روزگار تشبیه است و نشانه‌های استعاری و نمادین و رازآلود راه به جایی نمی‌برد.

از آنجا که این پرده‌های شمایل نه به عنوان اثر هنری صرف، بلکه به مثابه زیارتگاهی نزد مردم تقدس داشته، نقاشان شمایل نگار نیز سعی داشتند تا جلوه‌ای منزه و قدسی از مقدسان را به تصویر درآورند، بنابراین برای حفظ حرمت و احتراز از نمایش صریح، گاه ایشان را با نقاب یا از زاویه کنار و یا چهره غرق در نور نشان داده‌اند تا جلوه تنزیهی و کمالی را رعایت کرده باشند. شمایل‌ها به جز صحنه‌هایی مانند بر صلیب شدن مسیح(ع) نشانی از درد و رنج ندارند و لبخندی آرامش بخش بر لب ایشان نقش بسته است.

 ویژگی تصویر اولیا در قاب نقاشی

حالت کلی اولیا در تصویر نوعاً مشابه هم‌اند و مشابهت‌های زیر را دارند:

مرکزیت و محوریت شخص مقدس است که در ترکیب بندی به لحاظ بصری در نقطه برتر قرار دارد و با گسیل انرژی خطوط و رنگ به سمت آن نقطه برجسته و متمایز شده چندان که بیننده در نگاه اول آن را ببیند.

محیط موضوع نیز در همه شمایل نگاری‌های روایی تقریباً مشابه است؛ یک موقعیت بهشت‌گونه سبزه زار و چشمه سار که بر در و دیوارش گل و بلبل حضور دارد. این ویژگی از تصویر جمشید پادشاه اساطیری ایرانیان تا بودای هندوان و عیسای مسیحیان مشترک است: باغ عدنی است همیشه بهار. 

مسئله دیگر گرد آمدن موجودات به ظاهر دشمن با هم است؛ همان مثل معروف گرگ و میش و آهو و پلنگ با هم. این می‌تواند نماد پایان جنگ و برقراری صلح در سایه حکومت و حضور ولی خدا باشد.

در برخی نمونه‌های توحیدی و معنوی، ملائک و فرشته‌ها و همچنین موجودات عالم معنا نیز حضور دارند و به نحوی همگرایی همه خلق و کرنش آن‌ها نسبت به موضوع بیان شده است. البته از طرفی می‌تواند به معنای یکی شدن زمین و آسمان و حصارشکنی بین عوالم نیز باشد که یعنی با حضور ولی خدا همه خلقت ظاهر شده‌اند و حاضر.

حالات شخص نیز به چند شکل کلی نشسته یا ایستاده آرامش و یا پویایی را به ذهن متبادر می‌کند.

در همین زمینه حالت دست‌ها نیز قابل توجه است؛ دست نماد قدرت و عملکرد و نوع شخصیت است. این نماد در تصویرهای مسیح و بودا کاملاً مشخص است.

چهره قدیسین و اولیا که پیشتر بحث شد هماره با آرامش و لبخند و استواری و گاه با هاله نوری تزئین شده است. جالب اینکه نوع چهره به فراخور قوم، فرهنگ، جغرافیا و تاریخ دوره تغییر می‌کند؛ از نژادهای مختلف تا مدها و جلوه‌های گوناگون. این تفاوت‌ها صورت کمالی کلیت زیبایی شناسی در هر عصر و سرزمینی است که در چهره قدیس، ولی یا سلطان تجلی دارد.

اما تفاوت‌ها: یکی از مهم‌ترین اسناد وجه تمایز را باید در نقاشی‌هایی با موضوعات مشترک جست؛ چرا که نقاشی مرکز تجمع گزاره‌های فرهنگی است و هویت در آن منعکس می‌شود. بویژه در مباحث و مسائل ماورایی که از اساس متفاوت‌اند و از تصور تا تجسم، نحوه برخورد ما را شکل می‌دهند. درواقع هر مذهبی نشانه‌ها و عناصر فرهنگی، قومی و نوع نگاه خود را دارد؛ به عنوان مثال حضور حیواناتی همچون بره، آهو، گاو، میمون و طاووس و... که حتماً جنبه نمادین و معنای رمزی دارند؛ از این روست که هر یک بار معنایی خاصی به دوش می‌کشند. پوشش و نوع آرایش چهره نیز به همین صورت است.

ضامن آهو، یک شمایل‌نگاری متفاوت

با این مقدمه طولانی به بررسی یک اثر شاخص از هنر دینی شمایل‌نگاری می‌پردازیم؛ ضامن آهو!
داستان پناه آوردن چند آهو به دامان امام رضا(ع) و ضمانت امام در مقابل شکارچی بهانه خلق این تابلو شده است. در این تابلو همه عناصر اعم از موجودات و ابزار و اشیا و فضا و خطوط و نقوش و ترکیب بندی متوجه امام رضا(ع) است که دقیقاً در قلب نورانی تابلو قرار گرفته است.

شیوه این شمایل نگاری متفاوت است. استاد محمود فرشچیان در این شمایل نگاره، سیمای امام رضا(ع) را در هاله نور محو کرده تا صفت روحانی شمس الشموس را نمایش دهد، به طوری که صورت به سختی قابل رؤیت است. جهت نگاه امام مستقیم نیست، محجوب، آرام و رو به پایین است اما شکارچیان را نگاه می‌کند.

 ویژگی فنی تابلوی ضامن آهو

طراحی، چنانکه در آثار دیگر فرشچیان هم دیده می‌شود اساس این تابلوست که وجود رنگ و لعاب هم از استواری آن نکاسته است. 
رنگ پردازی چند لایه و متنوع که به وجود آورنده بافت‌ها و عناصر وهمی مختلفی در این تابلو بوده است.

بافت‌های گوناگون و درهم برای ایجاد حس حجم داری و جدا شدن از محیط مسطح معنوی در قاب حاشیه.

طبیعت گرایی که مهارت چندگانه نقاش در شناخت و ترسیم و تفکیک گونه‌ها را هم نشان می‌دهد.

نقوش تزئینی و تشعیر و حاشیه و سرلوحه و قاب‌بندی و جدول‌کشی و تسلط بر انواع نقش‌مایه‌هایی که از شوق جان گرفته‌اند و نگاه می‌کنند.

آناتومی انسان واقعی و ترجمه و تبدیل آن در ساختار طراحی نگارگری در واقع تبدیل و بازخوانی هنری یک جهان عینی به جهان ذهنی و خیالی است؛ لذا اسب او هم مادی است چرا که فرم آشفته و تازه‌ای دارد که پا را از دایره قواعد ایستای گذشته فراتر گذارده است، اما همچنان قرابتی با آن نمونه سنتی دارد، لذا این دوگانگی فضای خاص آثار وی است.

 ترکیب‌بندی پویا در امتداد یک خط فرضی

ترکیب‌بندی در آثار استاد فرشچیان نوعاً فرمی چرخشی و پویا دارد که عناصر در امتداد یک خط فرضی می‌چرخند. خطی که از هر طرف حرکت کند درنهایت به وجود امام(ع) ختم می‌شود. به جهت روان‌شناسی، خطوط منحنی با حرکت مدام، نشان زنده بودن و خروج از رکود است.

در واقع استحکام این تابلو، تبدیل ایستایی قدرت به پویایی مانور تاویل می‌شود؛ توان جابه‌جایی و حرکت.

 سخن آخر

با وجود بسیاری انتقادات به کلیشه‌های آهو و سقاخانه و کاشی و کبوتر، رابطه ما با امام هشتم(ع) به واسطه همین عناصر و نشانه‌هاست و زبان مجموعه‌ای از نشانه هاست و لذا گریزی از این کاربرد نیست. 

حرم امام رضا(ع) جهانی هنری است. از معماری تا قوانین حاکم بر آن نظمی خاص دارد. مدینه فاضله‌ای مناسب ساخت هنری یک تصویر بهشتی عام؛ آهو و آیینه و حوض و کبوتر. این‌ها همه تصور آرمانی و رؤیایی ما از حرم است که این تابلو نقاشی سعی کرده همان حس را انتقال بدهد.

این تابلو بر اساس ذهنیت (شاید عوامانه) ما از حرم رقم خورده؛ همان ذهنیت «شاه خراسان!» و کرنش همگانی جماد و ملک و روح و جان! اینجا موضوع تابعیت است و همزبانی و درک زبان زبان‌بسته‌ها که خود ما انسان‌هاییم، چیزی که از دیدگاه انسان امروز غریبه می‌نماید. تابلو سعی در بازتاب ویژگی‌ها و صفاتی دارد که از شخصیت امام سراغ داریم؛ مهربانی و پناه و غربت و تنهایی ایشان و درنهایت آرامش و اطمینان یک معبد در دل طبیعت و در حضور امامی رئوف و غریب.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.