تفکر شبه‌ماسون در کشورهای گوناگون با سوءاستفاده از فرهنگ آن جامعه به‌دنبال پیاده کردن اهداف خود است. آن‌ها با شعارهای انسان‌دوستانه و عرفانی به‌دنبال جذب مخاطب بیشتر و تبرئه خود از شبکه‌های استعماری و جاسوسی بین‌المللی هستند. در همین خصوص گفت‌وگویی با دکتر هادی وکیلی، عضو هیئت‌علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد داشتیم که می‌خوانید.

استعمار با طعم عرفان انگلیسی

مهدیه احمدی/

تفکر شبه‌ماسون در کشورهای گوناگون با سوءاستفاده از فرهنگ آن جامعه به‌دنبال پیاده کردن اهداف خود است. آن‌ها با شعارهای انسان‌دوستانه و عرفانی به‌دنبال جذب مخاطب بیشتر و تبرئه خود از شبکه‌های استعماری و جاسوسی بین‌المللی هستند. در همین خصوص گفت‌وگویی با دکتر هادی وکیلی، عضو هیئت‌علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد داشتیم که می‌خوانید.

* چگونه تفکرات شبه‌ماسون به کشور ما راه یافتند؟

در تاریخ معاصر ایران یکی از جریان‌های فعال و وابسته‌ای که در راستای منافع استعمار خارجی شکل گرفت و هماهنگ با استبداد داخلی عمل می‌کرد جریان‌های فراماسونی و انواع لژها و تشکیلات آن‌ها بود. فراماسون‌ها برای اینکه بتوانند در فضای اجتماعی محبوبیتی کسب کنند و از بدنامی ارتباط با شبکه‌های استعماری و جاسوسی بین‌المللی تبرئه شوند و همچنین بتوانند افرادی را جذب شبکه‌ها و مجموعه‌های خود کنند شعارهای مخاطب‌پسند سرمی‌دادند. از اقدامات جریان‌های ماسونی در ایران و در بسیاری از کشورهای دیگر این بود شعارهایی انتخاب کنند که بتواند مخاطبان گسترده‌ای را جذب و آن‌ها را از اتهام فساد سیاسی و وابستگی به دولت‌های خارجی مبرا کند. به‌عنوان مثال این فرقه از شعارهای دموکراسی، فمینیسم و... فراوان در ادبیات، آثار و جلسات خود استفاده می‌کردند. یکی از شعارهایی که به آن زیاد توجه داشتند و در متون ماسون‌ها حتی گاهی در نام آن‌ها دیده می‌شود، توجه به ادبیات عرفانی است. به تعبیری می‌توان گفت نوعی سوءاستفاده از عرفان بود. تفسیری از عرفان داشتند که با عرفان اصیل ارتباطی نداشت بلکه نزدیک به تصوف بود و دوم اینکه می‌خواستند به نوعی در پشت آن، اهداف خودشان تأمین شود. این قضیه به‌ویژه نزد شبه‌ماسون‌های بعد از انقلاب نیز دیده می‌شود. آن‌ها می‌دانستند که عرفان ماهیتی صاف، ناب و زلال دارد که در ادیان الهی و در مکتب تشیع وجود داشته و در کشور ما هم پیشینه طولانی دارد؛ بنابراین از آن به‌نفع خود بهره‌برداری می‌کردند.

چرا عده‌ای به این گونه عرفان‌ها پناه می‌بردند؟

شبه ماسون‌ها با شعارهایی به‌ظاهر اخلاقی و عرفانی جلو می‌آمدند که جذابیت داشت. اما به‌دنبال انتشار فرهنگی در جامعه بودند که تحت آن، از جامعه غیرت‌زدایی و حمیت‌زدایی کنند تا افراد نسبت به سرنوشت و ساختارهای اجتماعی‌شان بی‌اعتماد و بی‌تفاوت باشند. به‌عنوان مثال می‌بینیم شعار می‌دهند که همه انسان‌های روی زمین با یکدیگر برابر و برادر هستند و باید با یکدیگر دوست باشند. وقتی دقت می‌کنیم شعار برابری و برادری در فرهنگ ماسون‌ها به معنای این است که مثلاً اگر استعمار انگلیس به هند حمله کرد و آن را به‌تصرف خود درآورده و تاراج کرد، شما مردم هند با آن‌ها نجنگید و مبارزه نکنید، چراکه آن‌ها برادر انسانی ما هستند و همه با هم باید زندگی کنند و همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند. مشابه این شعارها را هم در ایران در تشکیلات و لژهای آن‌ها شاهد بودیم. به‌عنوان نمونه لژی به‌نام آدمیت و دیگر لژها از این دست می‌گفتند انسان بودن مهم است؛ مهم نیست که فرد برای چه کشوری باشد، انگلیسی یا ایرانی تفاوتی نمی‌کند. با چنین الفاظی، تبلیغ و ترویج و به جامعه القا می‌کنند با دشمنان خودتان که در حال غارت شما هستند حس برابری و برادری داشته باشید. همه انسان هستیم و این اختلافات را کنار بگذاریم؛ بنابراین شعارهای صوفیانه و به‌اصطلاح عارفانه ماسونی در راستای منافع استعمار بود. در ایران هم این منافع از سوی تفکر شبه‌ماسونی دنبال می‌شد و گسترش می‌یافت. وقتی دقت می‌کنیم لژهایی که این شعارها را سرمی‌دادند از جهتی به محافل استعماری وابستگی داشتند و در خدمت منافع ماسون‌ها بود. در کشورهای دیگری مانند مصر این موضوع تکرار شده است؛ مثلاً لژ کوکب شرق در مصر همین شعارها را سرمی‌داده و در امپراتوری عثمانی (ترکیه فعلی) و سایر کشورهای جهان اسلام مصداق‌های زیادی وجود دارد.

مهم‌ترین شعارهای آن‌ها چه بود؟

شعارهای آدمیت، اخلاق، برادری، برابری، عرفان و صوفیست و... البته این شعارها همانند شعار حقوق بشر فقط در راستای خدمت به دولت‌های استعمارگر است. درحال‌حاضر شاهدیم اگر کشوری با شعارهای آن‌ها هماهنگ و رفتار مستعمره‌ای داشته باشد، حتی اگر خبرنگاری را با اره تکه‌تکه کند، حمایت می‌شود و محکوم نمی‌شود؛ درحالی‌که نسبت به کشوری که با آن‌ها مخالف است و با افکار و شعارهای آن‌ها مبارزه می‌کند با بهانه‌جویی‌های گوناگون به‌دنبال محکوم کردن آن هستند. به‌عنوان نمونه برای بازداشت یک قاچاقچی شعار حقوق بشر سرمی‌دهند و کشور را زیر فشار می‌گذارند.

در واقع همه این جریان و شعارهای به‌اصطلاح صوفیانه و عارفانه آن‌ها در مسیر اهداف استعمار قرار دارد تا به غارت کشورها بپردازند.

* پس می‌توان گفت تفکر شبه‌ماسون در کشورهای گوناگون با سوءاستفاده از فرهنگ آن جامعه به‌دنبال پیاده کردن اهداف خود هستند؛ درست است؟

بله. در عین حال باید توجه داشته باشیم آن‌ها تعبیری دارند به‌نام انسان جهانی. اگر آن را به ادبیات انگلیسی ترجمه کنیم یعنی Human و اومانیسم. اومانیسم مهم‌ترین مکتب فلسفی مغرب زمین در قرون اخیر بوده که به معنی مکتب اصالت انسان منهای خدا، دین و اخلاق است؛ فقط انسان با تمام منافع ظاهری و باطنی‌اش اهمیت دارد؛ بنابراین در واقع شعارهای لژهای فراماسونری با شعارهای اومانیسمی مغرب زمین هماهنگ بودند. آن‌ها طرح صلح جهانی را مطرح می‌کردند که تمام انسان‌ها با هم برابر و مهربان باشند. عنوان می‌کردند عرفان یعنی معنویت، عشق و دوستی. اگر در تمام جهان این‌گونه رفتار می‌شد، پذیرفتنی بود، اما هدف تحقق این شعارها نبود بلکه استعمارگر برای غارت، به کشورها هجوم می‌برد و با کشتی‌های بزرگ، چند صد هزار برده را از آفریقا به آمریکا و اروپا حمل می‌کرد. میلیون‌ها انسان را می‌کشت و به برده‌داری وامی‌داشت.

برای آن‌ها مسئله انسان بودن یا برابر و برادر بودن مطرح نبود. فقط به کشورهای مستعمره و زیر فشار می‌گفتند با استعمارگران و شکنجه‌گران خود همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشید؛ در نتیجه مشخص است که با این‌گونه برخوردها، شعارهای انسانی و عرفانی آن‌ها کاملاً در جهت منافع استعمار بوده و یکطرفه تعریف و القا می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.