رمان «رونی یک پیانو قورت داده» جدیدترین اثر تیمور آقامحمدی، رمانی در حوزه کودک و نوجوان و با فضایی دوست‌داشتنی و خواندنی است. این کتاب در ۶فصل و برای گروه سنی بالای ۱۳سال توسط مهرک سوره‌مهر کودک و نوجوان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. با تیمور آقامحمدی درباره این رمان و چالش‌های ادبیات کودک و نوجوان به گفت‌وگو نشستیم که می‌خوانید:

معطل نکنید و کتابم را بخوانید!

قدس آنلاین: رمان «رونی یک پیانو قورت داده» جدیدترین اثر تیمور آقامحمدی، رمانی در حوزه کودک و نوجوان و با فضایی دوست‌داشتنی و خواندنی است. این کتاب در ۶فصل و برای گروه سنی بالای ۱۳سال توسط مهرک سوره‌مهر کودک و نوجوان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. با تیمور آقامحمدی درباره این رمان و چالش‌های ادبیات کودک و نوجوان به گفت‌وگو نشستیم که می‌خوانید:

* چطور شد به عنوان «رونی یک پیانو قورت داده» رسیدید؟

** نام کتاب، نخستین عنصرِ هویت‌بخش و کلید راهیابی به متن است و دعوت‌نامه‌ رسمی نویسنده است که به سوی مخاطبان فرستاده می‌شود و باید جدی‌اش گرفت. نشانه‌های موجود در یک نام اگر حساب ‌شده و معطوف به محتوا باشد، نقشی مهم و تکمیل‌کننده بازی می‌کند. بله عنوان رمانم پیشنهادهایی در خود دارد؛ از اتمسفر متن گرفته تا راوی، موضوع و تعلیق و می‌گوید اگر پی آنچه در کلماتِ «رونی یک پیانو قورت داده» آمده می‌گردی، بیا و مرا بخوان.

* ایده‌ کتاب شما از کجا شکل گرفته است. چه دغدغه‌ای برای نوشتن این رمان داشتید؟

** همه‌چیز از خود ما شروع می‌شود. داریم بی‌هوا و بدون اجازه از عالم‌وآدم عکس و فیلم می‌گیریم؛ بی‌آنکه بدانیم و بخواهیم در فیلم‌های دیگران حضور داریم، تأثیر می‌گذاریم و می‌پذیریم. «رونی» دختری ۱۴ ساله است که به جشن تولد دوستش بهار دعوت می‌شود. یک اتفاق کاملاً معمولی، اما نه برای او که انگیزه‌های نرفتنش بیشتر است. سه سال پیش مادرش روز تولد او به تلخی از دنیا رفته و حق بدهید پا توی هیچ جشن تولدی نگذارد. اتفاقات زندگی او را از یک رونی ضعیف به رونی‌ای تبدیل می‌کند که بر کاستی‌اش پیروز می‌شود و  قهرمان بسیاری از نوجوان‌ها می‌شود. او به آب و آتش می‌زند و خطر می‌کند، به خاطر همه و به خاطر خودش. کسانی از اتفاقات عجیب آن تولد فیلم می‌گیرند. یکی از کلیپ‌ها به سرعت منتشر می‌شود و رونی را به شهرت می‌رساند. او در پایان داستان کاری می‌کند کارستان، او بهار را نجات می‌دهد.

متن پشت جلد روشنگر بخش‌های مهمی از قصه‌ است: «من یک رونی ۱۴ ساله‌ام. می‌خواهم از عجیب و غریب‌ترین جشن تولد زندگی‌ام برای شما بگویم.

دلم می‌خواهد با لوبیای سحرآمیز و پرندگان اولِ صبح من  یا پدر غیرعادی و برادر فندقی‌ام آشنا شوید و ببینید استاد جمشیدی و همسرش که بوی درخت می‌دهند، قرار است چه کارهایی برای من بکنند. دوست دارم در کنار سؤالات بی‌پایانِ خانم منشی، به مبارزه‌ من و آن پسرِ موقاصدکی توجه کنید. بماند ماجراهای عمه، گروه سه‌کله‌پوک، شازده‌کوچولوی اهلی ‌شده، مردِ نمکی عاشق‌پیشه و هیولای مترو.

پس معطل نکنید و کتابی را که من با زحمت نوشته‌ام، شما با دقت بخوانید.

امضا: رونی فرخی

* پیش از این گفته بودید چون خودتان دختر دارید تلاش زیادی برای نزدیک شدن به زبان نوجوانان انجام داده‌اید. درباره این تلاش، نگاه و ضرورت توضیح می‌دهید؟

** وقتی از نوجوان «امروز» صحبت می‌کنیم از فاعل شناسا(سوژه) سخن می‌گوییم نه از موضوع شناسایی(ابژه). برای شناختش باید به فاعلیتی نزدیک به او رسید. امروز فاصله‌ها رو به فزونی گذاشته و شکاف‌ها عمیق‌تر شده است. سرعت تغییرسلیقه، نگره و زبان انسان‌معاصر حیرت‌آور است. دیگر به راحتی نمی‌توان گفت دانش‌آموز پایه‌ دهمی خواسته‌های پای هشتمی را دارد.

وقتی می‌خواهی از نوجوان بگویی باید «او» بشوی. من نه‌تنها با یکی از این نوجوان‌ها زندگی می‌کنم، ماه‌ها او و دوستانش را دنبال کردم و هرچه گفتند، انجام دادند، خواندند، نوشتند، گوش دادند را  یادداشت کردم. چیزی که به دست آوردم باورکردنی نبود. متاعی بی‌قیمت به چنگ آمده بود که خودم را شوکه کرد. به صراحت می‌گویم اگر کودک و نوجوان امروز را دست‌کم بگیرید، خطای بزرگی کرده‌اید.

* این نکته از لحن روایت و دغدغه‌های قهرمان داستان و دوستانش نیز پیداست. شما کوشیده‌اید دنیایی برای زیست این شخصیت‌ها بسازید که از روح و حیاتی امروزین برخوردار است. سختی‌های رسیدن به این امر، رمان شما را خواندنی و جذاب کرده؛ تا چه حد به جذابیت‌های مورد توقع مخاطب توجه کرده‌اید؟

** من نه‌تنها در این رمان، بلکه در تمام داستان‌ها و شعرهایی که منتشر کرده‌ام، کوشیده‌ام به پرسش‌های خودم بیندیشم نه خواستِ مخاطب. هر کتاب یک پیشنهاد است. نویسنده فهم و نگره‌ شخصی‌اش از هستی را با مخاطب درمیان می‌گذارد. هر قدر اساسی‌تر و بنیادی‌تر، اثر ارزشمندتر. نویسنده‌ فربه، داستانی فربه می‌نویسد. سعی‌ام در «رونی یک پیانو قورت داده» اندیشیدن و سخن گفتن از درون یک نوجوان بوده نه تن دادن به خواسته‌ها. این کتاب، رمانِ منِ نوجوان ‌شده، با تشخّصی فردی. به‌ واقع نویسنده‌ اصلی، رونی فرخی است نه من، اوست که روایت می‌کند و داستان را پیش می‌برد. وقتی کتابم برای فهرست‌نویسی فیپا به کتابخانه‌ ملی رفت، خانمی با من تماس گرفت و گفت: «این اثر ترجمه است؟» گفتم: «خیر. مولفش من هستم». او گفت: «پس این رونی فرخی کیست که اوّل رمان آمده و امضا کرده؟» پیش خودم گفتم چقدر خوب، واقعاً هم این رونی بوده که قصه‌ زندگی‌اش را نوشته و من در نهایت نقش یک مترجم را داشته‌ام.

قاعدتاً داستان خوب، باید بهترین‌ها را در همه‌ ساحات فرابخواند. نویسنده ابتدا باید خود به داستانش احترام بگذارد و کم‌فروشی نکند، آن‌گاه از مخاطبش انتظار داشته باشد. مخاطب می‌گوید: «تو چه پیشِ‌روی من گذاشته‌ای که این‌ همه متوقعی؟».

* چیزی که از نام رمان هم پیداست و در سراسر داستان هم حضور دارد، موسیقی است. نسبت موسیقی و رمان شما چیست؟

** زمانی که رونی در شکم مادرش بوده و در کیسه‌ آبش چرخ می‌خورده به آلبوم‌های موسیقی گوش می‌داده و موسیقی نه‌بخشی که تمامتِ جان او شده؛ یک نسبت ارگانیک و اندام‌وار. موسیقی یک عنصر و حتی می‌توانم بگویم کارکردی مشابه یک شخصیت دارد؛ بوده، هست و خواهد بود. می‌آید دست رونی را می‌گیرد و به دیدارِ اتفاقات می‌برد. همین موسیقی پای استاد جمشیدی و همسرش را به زندگی او باز می‌کند. به سلول‌های او و مولکول‌های پیرامونش وارد می‌شود. نوایی که او را از خودش می‌گیرد و دوباره بازمی‌گرداند. موسیقی احیاگر رونی‌ای است که مادرش آرزو می‌کرده است.

* نوشتن «رونی یک پیانو قورت داده» چقدر طول کشید و چه آرزویی برایش دارید؟

** ۹ ماه تمام روز و شبم به ساختِ لذتبخش رونی گذشت. نمی‌گویم هر روز به یک میزان نوشته‌ام، اوایل به کندی و ماه‌های پایانی با حجمی که برای خودم شگفت‌انگیز بود، پیش رفت. یادم نمی‌رود زمانی که فصل «هیولای مترو» را می‌نوشتم که به رونی حمله می‌کند، ضربان قلبم به‌قدری بالا رفت که همسرم نگران شد. از پشت میز بلند شدم و قدم زدم، گویی هیولا نه به سر و صورتِ رونی که به تن و جان من کوبیده بود.

چه آرزویی می‌توانم داشته باشم؟ من از جزیی‌ترین بخش رمانم تا طرح جلد و کتاب‌آرایی، مراقب رونی بوده‌ام تا کتابی در خور نوجوانان ساخته شود. حالا هم چیزی نمی‌خواهم جز اینکه نه‌تنها نوجوانان که همه رمانم را بخوانند و لذت ببرند.

به قول رونی: «معطل نکنید و کتابی را که من با زحمت نوشته‌ام، شما با دقت بخوانید».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.