۲۵ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۸
کد خبر: 700520

در این روزها بر اثر تغییراتی که در شکل آموزش دانش‌آموزان رخ داده است، والدین بیش از پیش در جریان مطالب آموزشی فرزندانشان قرار می‌گیرند چون به پل انتقال مطالب میان معلم و دانش‌آموز بدل شده‌اند.


 

در این روزها بر اثر تغییراتی که در شکل آموزش دانش‌آموزان رخ داده است، والدین بیش از پیش در جریان مطالب آموزشی فرزندانشان قرار می‌گیرند چون به پل انتقال مطالب میان معلم و دانش‌آموز بدل شده‌اند.

در این میان محتوای آموزشی زبان و ادبیات فارسی به خصوص در حوزۀ شعر برایم جالب بود، از این جهت که بعضی از چیزهایی که برای دانش‌آموزان یاد داده می‌شود، حتی برای خود شاعران هم کارآیی و ضرورت ندارد.

البته این را می‌پذیرم که آموزش ادبیات فارسی اکنون نسبت به آن سال‌هایی که ما درس می‌خواندیم یعنی دهه‌های پنجاه و شصت، خیلی متحول شده و به‌روزتر است. اکنون ادبیات معاصر، ادبیات داستانی، گونه‌ها و ژانرهای مختلف آموزش داده می‌شود که در آن زمان چندان خبری از آن‌ها نبود. ما فقط متن می‌خواندیم و تاریخ ادبیات و لغت حفظ می‌کردیم و دستور می‌آموختیم. ولی با این هم به نظر می‌رسد که بخش عمده‌ای از این مطالب، عملاً‌ کاربرد ندارد، از جمله وزن و قافیه و آرایه‌های ادبی به شکلی که آموزش داده می‌شود.

وزن شعر البته در شعر اهمیت و اثری بسیار دارد و کامل‌کنندۀ موسیقی آن است. ولی انواع مختلف وزن به راستی موضوعیتی ندارد حداقل برای عموم مخاطبان شعر که غیر شاعران هستند. شما بارها این سه غزل حافظ را شنیده‌اید «سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد» و «بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است» و «دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را». ولی تا کنون برای شما این مهم بوده است که این‌ها در سه وزن مختلف است؟ و هر یک چه وزنی دارد؟

اختلاف وزن شعر البته در حوزۀ موسیقی بسیار مؤثر است. یعنی یک آوازخوان برای مطابق ساختن شعر با ملودی مورد نظر خود یا برعکس، به شناخت وزن نیاز دارد. همین طور برای خود شاعر مهم است که شعرش همه بر یک وزن یا یک زنجیرۀ وزنی سروده شده باشد. ولی برای مخاطب شعر اهمیتی ندارد که «فاعلاتن» چیست و «مفاعیلن» چیست. باری در جایی خواندم که تعداد شاعران زندۀ ایران حدود هشتاد هزار نفر است. با این وصف حدود یک هزارم جمعیت جامعه، شاعرند. پس می‌شود گفت که تقریباً هر هزار دانش‌آموز، فقط یکی از آن‌ها به تسلط بر وزن شعر نیاز خواهد داشت و تازه آن هم در زمانی که در تشخیص وزن شعری که سروده است، در تردید باشد. تازه او هم می‌تواند وزن را به کمک منابع آموزشی غیردرسی یاد بگیرد.

جدا از وزن، آرایه‌های ادبی‌ای که دانش‌آموزان می‌خوانند نیز چنین است. برای کسی که می‌خواهد از شعری لذت ببرد یا شعر خوب را از شعر بی‌کیفیت تشخیص دهد، همین کافی است که ببیند این شعر از تخیل برخوردار است و تخیل آن شفاف و تازه است یا نه. این که عناصر خیال شعرش از چه جنس است و چه دسته‌ها و شاخه‌هایی دارد غالباً‌ به کار نمی‌آید. حتی برای من که سال‌هاست شعر می‌نویسم و بسیار مطالب و کتاب‌های آموزشی دربارۀ شعر نوشته‌ام، شناختن انواع تشبیه و استعاره و مجاز و استعاره و کنایه چندان اهمیتی نداشته است. من نه در هنگام سرودن شعر به این اندیشیده‌ام که این استعاره در شعرم «استعارۀ مصرحه» است یا «استعارۀ مکنیه» و نه در هنگام لذت بردن از یک شعر. این‌ها فقط در هنگام نقد و ارزیابی شعر به کار می‌آید. ولی مگر چند دانش‌آموزی که این دسته‌بندی‌ها را می‌خوانند قرار است منتقد ادبی در رشتۀ شعر شوند؟

با این وصف به نظر من می‌رسد که متون آموزشی ما حداقل در حوزۀ ادبیات، به یک بازنگری نیاز دارد. حداقل در حوزۀ شعر این قضیه برای من که سال‌هاست با شعر و آموزش و نقد آن سروکار داشته‌ام، ملموس است. در حوزۀ دستور زبان من به سبب وقوف نداشتن کافی در آن حوزه، اظهار نظر نمی‌کنم هرچند احتمال می‌دهم که در آنجا هم این بازنگری لازم است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.