احتمالاً هنگام تشرف به حرم مطهر، وقتی به قصد زیارت از رواق دارالسیاده عبور کرده و به سمت ضریح رفته‌اید یا زمانی که پس از زیارت خواسته‌اید از رواق دارالسیاده به بیرون از حرم بروید در کنار در ورودی این رواق، جایی در جنوب غربی روضه منوره، روی سنگ‌های مرمر ازاره دیوار، نام عالمی جلیل نظر شما را به خود جلب کرده ‌است، عالمی که شاید درباره او کمتر بدانید؛ آیت‌الله شیخ محمد کوهستانی، فقیهی آگاه و عارف که در سال 1351ش. دار فانی را وداع گفت و در کنار مضجع شریف رضوی آرام گرفت.

پرچمدار ترویج دین در عصر اختناق

او در طول عمر با برکتش، شاگردان بسیاری تربیت کرد که یکی از آن‌ها، شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد است. در رواق امروز می‌خواهم درباره آیت‌الله کوهستانی و خدمات ناشنیده او بگویم. درباره عالمی که یک عمر با قناعت و زهد زیست، مبارزه کرد و در نهایت کنار ولی‌نعمت خودش، امام رضا(ع) آرام گرفت.

دانش‌اندوزی در مکتب عالمان مبارز

آیت‌الله کوهستانی در سال 1267ش. در روستای کوهستان از توابع شهرستان زیبا و سرسبز بهشهر دیده به جهان گشود. خاندانی اهل علم داشت و بخشی از دوران کودکی خود را تحت حمایت پدر فاضل و دانشمندش، حاج شیخ محمدمهدی به فراگیری علوم دینی گذراند، اما عمر پدر به دنیا نبود و محمد خیلی زود از نعمت وجود پدرش محروم شد. با این حال، مادر فاضله و مؤمنه‌اش، تربیت او را برعهده گرفت و با مساعدت و راهنمایی‌های وی، محمد مقدمات را در بهشهر و بابل طی کرد. او در دوران تحصیل در این دو شهر، از محضر علمایی چون آیت‌الله ملامحمد اشرفی از شاگردان مبرّز مرحوم سعیدالعلمای مازندرانی بهره‌مند بود. شاگردان سعیدالعلما مانند خود او، در برابر کجروی‌ها و دین‌ستیزی‌ها بسیار حساس بودند و در مقابل بدعت‌ها، سخت ایستادگی می‌کردند. سعیدالعلما همان عالمی است که در بحبوحه فتنه بابی‌ها در مازندران و کاهلی حکومت مرکزی در دفع آن‌ها، وارد میدان شد و با مساعدت مردم مؤمن مازندران، شر بدعت‌گذاران را از سر اهالی کوتاه کرد. محمد در چنین محیطی پرورش یافت و مدتی بعد به مشهد رفت و برای تکمیل درس، به حلقه شاگردان آیت‌الله سیدحسین قمی وارد شد. در آنجا نیز در کنار فراگیری علوم دینی، صراحت بیان و شجاعت را در دفاع از دیانت آموخت. مدتی بعد به عتبات عالیات عزیمت کرد و از مجلس درس علمای نامدار و اهل ‌سیاستی همچون علامه میرزای نائینی، آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی و آیت‌الله آقا ضیاء عراقی استفاده کرد و از تمام این عالمان بزرگ، هم درس سیاست و دفاع از دین آموخت و هم اجازه اجتهاد گرفت و سپس راهی ایران شد تا در خدمت مؤمنان این سرزمین باشد.

نور امیدی که در کوهستان روشن شد

ورود آیت‌الله کوهستانی به ایران، مصادف با اوج گرفتن اختناق عصر رضاشاهی و محدود شدن علما بود. دورانی که در آن، درِ حوزه‌های علمیه روی طالبان دیانت بسته می‌شد و روحانیت در محدودیتی سخت قرار می‌گرفت. آیت‌الله کوهستانی با وجود محدودیت‌های شدید مدتی را در حوزه علمیه مازندران به تدریس پرداخت، اما وقتی وضعیت را چنین دید تصمیم گرفت به زادگاه خود باز گردد و در پناه محیط امن و دورافتاده آن، چراغ دانش اهل‌بیت(ع) را روشن نگه دارد. این‌گونه بود که به کوهستان بازگشت و با فروختن بخشی از زمین‌های اجدادی، مدرسه‌ای کوچک با حجره‌هایی گلی در کنار منزل پدری خود بنا کرد و به تنهایی، بار آموزش و تربیت طلاب را به دوش گرفت. آیت‌الله کوهستانی در همه سطوح علمی تدریس می‌کرد؛ از مقدمات گرفته تا مدارج عالی. او هیچ‌گاه به این موضوع نمی‌اندیشید که ممکن است برخی ظاهرگرایان، وی را به دلیل اشتغال به تدریس در سطوح پایین حوزه، نکوهش کنند. در کنار این آموزش و تربیت علمی، آیت‌الله کوهستانی اهتمام فراوانی به تربیت و تهذیب نفس شاگردان مدرسه داشت. بیشتر آن‌ها وقتی برای نخستین بار به دیدار وی می‌آمدند و قصد داشتند چند روزی را میهمان مدرسه باشند، چنان جذب ساده‌زیستی و زهد آیت‌الله کوهستانی می‌شدند که دیگر قادر به ترک مدرسه نبودند. اگر فردی با آیت‌الله کوهستانی برخورد می‌کرد، ابتدا تصور می‌کرد از اوضاع سیاسی و اجتماعی اطلاعی ندارد، چون مانند یک روستایی روزگار می‌گذراند، ولی او با هوش فوق‌العاده و تیزبینی شگفتی که از صفای نفس وی نشأت می‌گرفت، از آینده کشور و حوادث سیاسی آن مطلع بود و دیگران را هم مطلع می‌کرد.  او در تمام عمر، زهد و قناعت و زیّ طلبگی را رها نکرد و شاگردان خود را به حفظ این وضعیت دعوت می‌کرد.

به سوی معبود

آیت‌الله کوهستانی، پرچم ترویج علوم دینی و تربیت طلاب را در عصری برافراشته نگه داشت که حتی روضه‌خوانی و ذکر مصیبت اهل‌بیت(ع) جرم بود و مردم در غربت و تنهایی، به یاد غریب کربلا اشک می‌ریختند. او به عنوان یک عالم آگاه و عامل، با احساس مسئولیتی که خداوند بر دوش دانشمندان و علما گذاشته ‌است، به تلاش برای زدودن فقر در همان محیط محدود اطراف خودش اهتمام داشت و مردم آن خطه هنوز هم از مواهب خیرات و برکات او برخوردارند. آیت‌الله کوهستانی در اواخر عمر دچار بیماری تنگی نفس بود. با شدت یافتن این بیماری و به دعوت علمای حوزه علمیه قم، راهی این شهر شده و مدتی در بیمارستان آیت‌الله العظمی گلپایگانی بستری شد. در این مدت، مراجع عظام تقلید و علما و مدرسان نامدار حوزه علمیه قم به دیدار وی می‌آمدند. با این حال، بهبودی کامل برای آیت‌الله کوهستانی حاصل نشد. او پس از زیارت مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)، دوباره به مازندران بازگشت و به کوهستان رفت، اما وخامت حال وی موجب شد بستگانش او را به ساری منتقل و در بیمارستان بستری کنند، این آخرین باری بود که آیت‌الله کوهستانی زادگاهش را ترک می‌کرد؛ ساعت یک بامداد روز هشتم اردیبهشت 1351، روح بلند او به سوی معبود پر کشید و در جوار رحمت حق آرام گرفت. پیکر مطهر آیت‌الله کوهستانی پس از تشییعی باشکوه در بهشهر، براساس وصیتش به مشهد مقدس حمل و در رواق دارالسیاده حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد. جایی که هر روز زائران از کنارش می‌گذرند و نام او را در زمره عالمان مدفون در حرم می‌بینند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.