یکی از بهترین فرایندهایی که شاید بتواند ترس نیروهای فرهنگی را از شروع کارهای بزرگ از بین ببرد، متوسل شدن به فرایند مهندسی معکوس در نسبت با یک مجموعه یا فعالیت است.

یک دغدغه قرآنی با چاشنی آتش به اختیار

اینکه نمونه سازه‌ها و فعالیت‌های عظیمی را که پیش چشم دارد و دست یافتن به آن‌ها را مشکل می‌پندارد، جزءجزء کند، قطعاتش را از هم جدا و سعی کند به هسته اولیه آن دست پیدا کند.

اینجاست که رسیدن به این هسته اولیه، هم به او سرنخی برای شروع می‌دهد و هم ترسش را از آنچه به صورت یک مجموعه کامل و دست نیافتنی پیش چشم دارد، از بین می‌برد. به همین دلیل به نظر می‌توانیم با کالبدشکافی بسیاری از فعالیت‌های فرهنگی موفق، به هسته کوچک آن‌ها که عمدتاً بدون هیچ گونه امکانات و صرفاً توسط یک یا چند نیروی با انگیزه تشکیل شده دست پیدا کنیم. مرکز حفظ قرآن شهید شهریاری دانشگاه فردوسی یکی از همین مجموعه‌هاست که هر چند امروزه زیرنظر نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه فردوسی فعالیت می‌کند و چند صد نیروی مشتاق هم اکنون در آن مشغول به حفظ قرآن هستند ولی کالبدشکافی آن و اطلاع از سازوکار شکل‌گیری آن می‌تواند یک نمونه پربرکت آتش به اختیار یک هسته کوچک دانشجویی را به ما نشان بدهد. به این منظور با سرکار خانم حمیده دانشفر که هم اکنون به عنوان مسئول این مرکز در دانشگاه فردوسی مشغول فعالیت است و از اعضای تشکیل دهنده این مرکز به شمار می‌رود، گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

خانم دانشفر، قصه مرکز حفظ شهید شهریاری دانشگاه فردوسی مشهد از کجا آغاز شد؟

آذرماه سال ۸۵ بود. من خودم دانشجوی کارشناسی فیزیک دانشگاه فردوسی و در بسیج دانشجویی دانشکده در حال فعالیت بودم. در آن مقطع سرکار خانم زهرا امامی‌فر دانشجوی کارشناسی شیمی و تازه در جامعه القرآن مشهد حافظ کل قرآن شده بودند. ایشان در یکی از جلسات پیشنهاد دادند بیاییم و دوره‌های حفظ چهار ساله قرآن کریم را راه‌اندازی کنیم که این دوره‌ها متناسب با شرایط تحصیلی دانشجوها و در داخل دانشگاه باشد تا بچه‌ها بتوانند از زمان‌های خالی بین وقت پراکنده کلاس‌ها استفاده و در آن‌ها شرکت کنند. در طرحی که ایشان دادند نظر بر این بود چون حفظ قرآن کار سختی است که ممکن است با توجه به حجم قرآن در نگاه اول برای افراد کاری دور از انتظار به نظر برسد، دوره چهارساله و حجم حفظ نیز برای دانشجو کم باشد تا هم به درسش برسد و هم ترسش از حفظ بریزد.

در آن هسته اولیه چند نفره در بسیج دانشجویی تصمیم گرفتیم این طرح را پیاده کنیم و مسئول آن نیز خانم امامی‌فر باشند. از طرفی خانم امامی فر گفتند این طرح زیر نظر جامعه‌القرآن مشهد اجرایی شود، به همین دلیل در گام‌های بعدی یک توافق‌نامه بین دانشگاه و جامعه القرآن مشهد بسته شد که ما از استادان جامعه استفاده کنیم و بخشی از هزینه اساتیدش را نیز دانشگاه بدهد.

ابتدای امر با چه عنوانی کارتان را آغاز کردید؟ منظورم در تبلیغات، عنوان مجموعه را به چه صورت تبلیغ می‌کردید؟

همکاری ما با جامعه‌القرآن مشهد به صورت رسمی اتفاق نیفتاده بود ولی طرح ما زیرنظر جامعه القرآن انجام می‌شد و به تعبیری ما شعبه‌ای از آن در دانشگاه بودیم. آن زمان هم تحت عنوان «کانون حافظان وحی بسیج دانشجویی دانشگاه فردوسی» کارمان را شروع کردیم.

استقبال از طرح چطور بود؟

طرح حفظ با همین عنوان یعنی طرح حفظ چهارساله قرآن کریم در آذر ۸۵ آغاز شد. اطلاع‌رسانی کردیم و این‌قدر استقبال زیاد بود که برای خود ما باورپذیر نبود. در همان ترم اول ۳۰۰ نفر نام‌نویسی کردند. من به یاد دارم که نمازخانه دانشکده علوم را برای آزمون تعیین سطح گرفتیم و کار تعیین سطح را همان‌جا انجام دادیم. نتیجه این شد که این جمعیت بین ۲۰ کلاس تقسیم شدند و در واقع ۲۰ کلاس حفظ تشکیل شد.

حتماً می‌دانید کلاس حفظ قرآن نباید شلوغ باشد و نهایتاً هفت هشت نفر باشد تا استاد برسد با همه بچه‌ها کار کند. کار کردن و انگیزه دادن به بچه‌ها خیلی دشوار است چون بالطبع به واسطه سختی کار تعداد زیادی ریزش اتفاق می‌افتد. به هر ترتیب کار در بسیج دانشجویی شروع شد و از همه دانشکده‌ها برای حفظ آمدند و در نهایت کار به اینجا رسید که افراد از سایر دانشگاه‌ها مثل دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد نیز در کلاس‌های ما شرکت کردند.

با توجه به شکل‌گیری این مرکز توسط یک هسته دانشجویی و شرایط تحصیلی و امکان فارغ‌التحصیل شدن این جمع، به کارتان در ادامه ضربه‌ای وارد نشد؟

بله همیشه بیم چنین اتفاقی برای جمع‌های دانشجویی که یک کار فرهنگی را شروع می‌کنند وجود دارد ولی خدا را شکر با وجود اینکه هسته اولیه تشکیل‌دهنده این مرکز تقریباً سال‌های ۸۸-۸۹ فارغ‌التحصیل شده و دانشجوی دانشگاهی مختلف شده بودیم ولی کار را رها نکردیم. نکته جالب این بود که مجریان و هسته اولیه این کار در عین اینکه درگیر کارهای اجرایی چون برگزاری کلاس و تأمین بودجه استادان بودند ولی همزمان کار حفظ را نیز دنبال می‌کردند. می‌خواهم بگویم واقعاً بسیاری از کارها به صورت خودجوش و آتش به اختیار پیش می‌رفت.

در ادامه روند چطور؟ اینکه مرکز زیرمجموعه نهاد رهبری شد به چه دلیل بود؟

به هر ترتیب ما کار را به همین شکل و تا سال ۹۱-۹۰ ادامه دادیم. از آن سال چون هم خودمان دانشجوی دانشگاه فردوسی نبودیم و هم بدنه بسیج دانشجویی مدام تغییر می‌کرد، بالطبع کار با بسیج نیز برایمان سخت شده بود چرا که دیگر نمی‌توانست بودجه ما را تأمین کند. به همین دلیل برای یکی دو سالی زیرنظر مدیریت فرهنگی دانشگاه رفتیم و پیگیری‌های مالی‌مان را از طریق آن‌ها انجام می‌دادیم.

زمانی نیز که زیر نظر مدیریت فرهنگی دانشگاه رفتیم، در همان سال ۹۰ به عنوان غرفه برتر دانشگاه در نمایشگاه ورودی‌های جدید فعالیت کردیم. ما فقط در همان نمایشگاه بیش از ۱۰۰ نفر از دانشجویان ورودی جدید را برای کلاس‌های حفظ جذب کردیم که تعداد قابل توجهی برای خود ما بود.

پس از مدیریت فرهنگی زیر نظر نهاد رهبری رفتید؟

همین روند ادامه داشت تا اینکه در سال ۹۳ کمی دچار مشکلات مالی با مدیریت فرهنگی دانشگاه شدیم ضمن اینکه جامعه‌القرآن نیز دیگر نتوانست با دانشگاه همکاری کند. دانشگاه چون یک مکان دولتی بود گفت نمی‌تواند با مؤسسه‌ها کار کند. تقریباً کار برای یک ترم به تعویق افتاد. ضمن اینکه کلاس‌های ما کاملاً منطبق بر ترم‌های دانشگاه بود. دانشجوها خیالشان راحت بود که ایام فرجه‌ها، تعطیلات بین ترم و امتحانات کاملاً تعطیل هستند و فرایند حفظ قرآن به آن‌ها فشاری وارد نمی‌کند؛ یعنی یک اطمینان خاطری دارند که هم حفظ را انجام می‌دهند و به درس‌هایشان می‌رسند. پس از سال ۹۳ زیرمجموعه نهاد رهبری دانشگاه شدیم. قضیه نیز از این قرار بود پس از اینکه یک ترم تعطیل شدیم خانم صراف‌نژاد از کارکنان نهادرهبری دانشگاه با ما تماس گرفتند و علت تعطیلی را جویا شدند و دست آخر گفتند می‌توانید زیرمجموعه نهاد رهبری دانشگاه فعالیت کنید. از آن مقطع یعنی بهمن ۹۳ وارد مجموعه نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه شدیم و مرکز قرآنی شهید شهریاری را راه‌اندازی کردیم.

آماری از تعداد حافظان و حجم حفظ شان از بازه شروع کارتان تا پیش از اینکه رسماً به عنوان زیرمجموعه نهاد رهبری فعالیت کنید دارید؟

براساس آماری که ثبت کردیم از سال ۸۵ تا ۹۳ بیش از هزار نفر در این مرکز ثبت‌نام کردند یعنی تا تابستان ۹۳ حدود هزار نفر بودند که حداقل یک جزء یا بیشتر را حفظ کرده بودند. یک عده نیز در این مسیر حافظ کل شدند که البته اسمشان جایی ثبت نشد. با توجه به‌اینکه عده‌ای از دانشجویان دوران تحصیلشان در دانشگاه تمام شده بود، فرایند حفظ را در بیرون از دانشگاه تکمیل کرده بودند. حتی من افرادی را می‌شناسم که الان بیرون از دانشگاه به عنوان استاد حفظ قرآن مشغول تدریس هستند. از سال ۹۳ که وارد نهاد رهبری شدیم مرکز قرآنی شهید شهریاری را راه‌اندازی کردیم و الحمدلله از آن سال تاکنون چون مرکز بدل به یک مجموعه منسجم شد و بدنه دانشجویی داشت کار ما نیز ساختار کاملی به خود گرفت و توانستیم جایگاه مشخصی داشته باشیم.

از سال ۹۳ به بعد وضعیت چطور شد؟ طبیعتاً آمار شما از این مقطع باید دقیق‌تر باشد؟

گروه اول بچه‌های ما که بهمن ۹۳ دوره حفظ سه ساله را آغاز کردند سال ۹۷ حافظ کل قرآن کریم شدند؛ گروه‌های بعدی نیز سال‌های ۹۹-۹۸ و ۱۴۰۰ حافظ کل شدند که بچه‌های دوره‌های سه ساله و نفر پنج ساله بودند. جمعاً در این سال‌ها از ۹۳ تاکنون ۱۴ نفر حافظ کل قرآن شدند. الحمدلله همین یک ماه پیش توانستیم یک مراسم تجلیل برای آن‌ها برگزار کنیم. ضمن اینکه در کنار دوره‌های حفظ قرآن چون ضرورت دیدیم کسی که می‌خواهد حافظ قرآن باشد باید به قرائت مسلط باشد، دوره‌های قرائت قرآن را نیز ارائه دادیم. تا پیش از آن ما فقط حفظ کار می‌کردیم اما چون کار انسجام گرفت و بدنه مشخصی برای مجموعه تشکیل شد توانستیم برنامه‌ریزی کرده و دوره‌های قرائت در سطح روخوانی و روان‌خوانی و تجوید و... را منطبق بر سطوح سازمان تبلیغات مشهد برگزار کنیم. در پایان هر ترم نیز از طرف سازمان از افراد آزمون گرفته می‌شود و مدرک سازمان تبلیغات به آن‌ها داده می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.