۴ مهر ۱۴۰۰ - ۰۸:۵۶
کد خبر: 770458

چندی است اصطلاح جدیدی در حوزه ادبیات مذهبی و عاشورایی رایج شده است به نام «شعر هیئت». درباره اینکه این تقسیم‌بندی از کجا آمده و تا چه حد علمی‌ است با دکتر غلامرضا کافی؛ شاعر، استاد ادبیات دانشگاه و از دست اندرکاران برگزاری شب‌های شعر عاشورای شیراز گفت‌وگو کرده‌ایم.

چند و چون «شعر هیئت»

کافی در این گفت‌وگو با برشمردن دلایلی معتقد است تقسیم‌بندی جدید در شعر مذهبی لازم نیست و البته این گفت‌وگو به جنبه‌های مختلف دیگر ادبیات مذهبی و عاشورایی نیز رسیده است. 

«بهار در برهوت»، «تیغ و ترانه»، «سردار هور»، «گزیده ادبیات معاصر شماره ۱۶۱»، «زخم کبود کبوتر»، «روان خونی سنگر» و «رود رگبار هلهله» بعضی از آثارغلامرضا کافی است. این گفت‌وگو را بخو به عنوان یک شاعر که در کار پژوهش ادبی هم فعال است، آیا تقسیم‌بندی‌هایی مانند شعر مذهبی، آیینی و به خصوص شعر هیئتی را قبول دارید و مفید می‌دانید؟

طبعاً اگر جایی تقسیم‌بندی به شناخت بیشتر بینجامد مفید خواهد بود ولی اگر به سردرگمی ‌و سر کلاف از دست دادن بینجامد، نه؛ مفید نیست. حالا اینکه شعر را به شعر هیئت تقسیم‌بندی کنیم، فکر نمی‌کنم این تقسیم‌بندی به شناخت تازه‌ای منجر شود و به نظرم ضرورتی ندارد. تازه هنوز بر سر شعر آیینی هم بحث هست که در این تقسیم‌بندی، چه شعرهایی را وارد می‌کنند و چه چیزهایی را مانع می‌شوند. اما شعر هیئت شاید از این جهت که ما را مستقیم وارد بحث عاشورا می‌کند، مورد توجه بوده است که این هم در شعر عاشورایی اتفاق می‌افتد و تقسیم‌بندی جدید برای شعر هیئت به نظر من ضرورتی ندارد.

شعر هیئت در هیئت‌های مذهبی برای دسته‌های مفصل عزاداری خوانده می‌شود و تحریک جدی احساسات و عواطف مخاطبان را در پی دارد و خواسته‌اند با این نگاه آن را از دیگر گونه‌های ادبی جدا کنند.

من باز هم فکر می‌کنم این تقسیم‌بندی وجهی ندارد. دو سه سال پیش وقتی بحث بنیاد دعبل پیش آمد، دو سه کار پژوهشی در این حوزه صورت گرفت، آقای دکتر سنگری و دیگر دوستان در این زمینه کار کردند و خود بنده هم در این زمینه کار کردم ولی ما به گونه خاصی نرسیدیم که بگوییم شعر هیئت این ویژگی‌ها را دارد، ساختارش این گونه است یا از نظر محتوایی و موسیقایی ویژگی خاصی داشته باشد که بگوییم این ویژگی خاص، نمایه شعر هیئت است، چنین چیزی از آن پژوهش‌ها درنیامد. فقط عنوان مطرح بود که تقریب به ذهن باشد و یک حدود و ثغوری را ببندد که من باز هم تأکید می‌کنم چیزی فراتر از مرز شعر عاشورایی نرفت جز اینکه هیئت می‌تواند گسترده‌تر دیده شود که مثلاً اگر شعر درباره شهادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) یا سایر معصومان هم بود، در آن دیده شود و با کلمه هیئت کامل شود.

شاید مسئله این باشد که شعر هیئت، شعری است که با عوام مردم و گروه زیادی از عامه مخاطبان همپوشانی داشته و برخورد دارد، این تعریف نمی‌تواند ممیزه این شعر باشد؟

از شما می‌پرسم مگر نوحه چیست؟ نوحه فکر کنم عوام زیست‌ترین شعر مذهبی ماست که البته این بحث هم وارد بحث قالب‌ها می‌شود.

جمله‌ای از برخی دوستان شنیده‌ام که شعر هیئت باید با عوام ارتباط برقرار کند اما عوام‌زده نشود. به نظر شما چطور می‌شود چنین چیزی اتفاق بیفتد؟

اینکه شعری در قالب ادبی سروده شود و با عوام مخاطبان ارتباط برقرار کند اما خیلی هم از حدود ادبی خارج نباشد کار بسیار سختی است. من می‌خواهم مقایسه‌ای کنم اما امیدوارم شأن این شاعران حفظ شود و این حرف به معنای عدم پاسداشت فکر و اندیشه‌شان نباشد، مثلاً اگر یغما را با صامت بروجردی مقایسه کنیم، می‌بینیم هر دو قالب شعرشان یکی است، هر دو از قالب مستزاد استفاده می‌کنند اما چیزی که یغما می‌گوید با چیزی که صامت می‌گوید از نظر ادبی بسیار فاصله دارد حداقل این است که متفاوت‌اند و می‌توانیم بگوییم این یکی دارای این درجه ادبی است و آن یکی دارای آن درجه ادبی. مرز بسیار ظریفی است که کاری نوحه باشد، سریع‌الانتقال هم باشد در عین حال وجه ادبی هم داشته باشد و این هنر، اتفاقاً هنر یغمای جندقی بوده است که به نظر من اصولاً نوحه را خود او به وجود آورده و دانسته است که قالب‌های معمول، موسیقی‌بر نیستند بلکه مستزاد، بحر طویل و مسمط موسیقی‌بر است چون این قالب‌ها گره‌هایی دارند که موسیقی را برجسته می‌کند.

یغما دریافت دقیقی داشته و هم از قالب‌هایی متفاوت و غیرمعمول استفاده کرده و هم زبان گرم، پرتپش و پرتنشی را به کار برده و مرز ادبیت را هم کاملاً حفظ کرده است. حالا این شعر را با آثار غفار اسد، مکلای طالقانی و شاعران دیگری در قدیم مقایسه کنید، می‌بینید قابل مقایسه نیستند. در شعر این شاعران، شأن ادبی فروتر شده و ارتباط با مخاطب اهمیت بیشتری پیدا کرده است خیلی هنر بکنند برخی بازی‌های زبانی و یا انگیزش‌های عاطفی را لحاظ کرده‌اند که با مخاطب خیلی هم ساده‌انگارانه برخورد نکرده باشند و آناتی از ادبیت در آثارشان باشد.

یک طرف بحث هم مخاطب است. شما این را قبول دارید که مخاطب امروز کمتر شعرشناس است و شعر خوب را کمتر از مخاطب گذشته شعر فارسی می‌فهمد؟

فکر نمی‌کنم. اگر در جهان علم حرکت می‌کنیم اتفاقاً باید برعکس باشد. یک روزی ممکن بود در یک تبلیغ تلویزیونی، ما نهایتاً از یک قافیه استفاده کنیم اما امروزه در بالاترین شیوه برخورد با واژه یعنی ایهام استفاده می‌کنیم و مخاطب هم این ایهام را درک می‌کند و می‌فهمد. مخاطب متوجه این می‌شود و تبلیغ تلویزیونی هم دیگرعوامانه است بنابراین نمی‌شود گفت مردم دریافتشان نسبت به شعر یا اثر ادبی کمتر شده است. البته می‌شود گفت فاصله میان جامعه و شعر بیشتر شده است. در یک زمانی مشغولیت اصلی مردم، مطالعه و آن هم مطالعه شعر بوده اما امروز جامعه از این، کمی ‌فاصله گرفته و مشغولیت اصلی جامعه چیزهایی است که وجه ادبی ندارند.  البته یک مشکل دیگر در مدرسه‌ای کردن شعر است. هراسی در بین مردم برای خواندن شعر به وجود آمده که از مدرسه‌ها برخاسته است. طرف کارشناسی ارشد هم می‌خواند ولی می‌ترسد شعر بخواند؛ چرا که می‌ترسد شعر را اشتباه بخواند. الزام تک‌معنایی شعر که کنکور آن را به وجود آورده موجب شده است ما معنای شعر را ببندیم. انید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.