-
بی خبری، خوش خبری
می ترسم صبح ها بروم سروقت گوشی... به غلط کردن اُفتاده ام که چرا اَپ اخبار نصب کرده ام...
-
یک دلِ سیر زندگی
هوای شسته خیابان، چنارهای پُرسار، نوازنده ی گوشه پیاده رو، پدربزرگ و نوه کاپشن پوش را که می بینم، روحم زنده می شود.
-
آرزو مشکلات را حل نمیکند
همه ما مرتکب اشتباه میشویم اما کسی برنده است که جرات اعتراف به اشتباه و بازگشت را داشته باشد. برای جبران یک راه نادرست باید آن را بازگردی نه این که فقط آرزو کنی. باید کسانی را هم که با تو در این راه اشتباه قدم گذاشتهاند ترقیب به بازگشت و جبران کنی.
-
اینجا الفبا جان دارد
مقصدم کوچک ترین مدرسه دنیاست؛ آنجا که روستایش ۳۰ خانوار دارد با یک آموزگار و یک دانش آموز.
-
دستهایش بوی پاییز میداد
نیاز نیست از شغل سختش چیزی بگوید. زُمختی دست هایش هست. صورتِ زنانه ای که بادهای پاییزی محوش کرده اند.
-
لنگراندازی جناب بیماری
اگر اسم بیماری ها آدم را نکشد، لنگر انداختن جناب مریضی، حتماً این کار را می کند.
-
تنهایی پُرهیاهو
شما چند بار زندان رفته اید؟ از آن بازداشتگاه هایی که هم بندی و هم سلولی ندارد اما تا دلتان بخواهد سوال و فکر از سَر و کول تان بالا می رود.
-
خاطرات گاهی جا میمانند
هرجا بیتوته کنید خورشید همان خورشید است، آسمان همان آسمان و خدا همان خدا... فقط گِرم و مثقالِ انسانیت داخل قصرها و آلونک ها حساب و ملاک است.
-
دانش آموزان گرسنه و غازهای همسایه
برخی از نمایندگان مجلس انگلستان خواستار راه اندازی وزرات گرسنگی شده اند چرا که از هر 500 کودک، 100 کودک دچار سوتغذیه هستند.
-
نقطه جوشمان صد باشد
جوری خودمان را بار بیاوریم که نقطه جوش مان صد باشد؛ نه چهل، نه هفتاد، نه نود!
-
زبان خودمان را بهداشتی کنیم
گیلان- فحش دادن و بددهنی و هرزه گویی و بیان کلمات رکیک، یکی از خصایص زشت افراد فاسد، عاجز، ناتوان و بی منطق است.
-
خداحافظی"مقاومت البرز" با رتبههای دورقمی لیگ برتر فوتسال
البرز- نماینده البرز پس از چند سال حضور در لیگ برتر فوتسال ایران و کسب رتبه های دو رقمی امسال ترک عادت کرد و با حضورش در جمع ۸ تیم نخست عملکردی متفاوت را رقم زد.
-
جایگاه رفیع حضرت زینب(س) از منظر دانشمندان بزرگ
علمای شیعه نه فقط در هر کتاب واثری که درباره امیرمومنان (ع) وحضرت زهرا (س) وحسنین (ع) نوشته اند درباره حضرت زینب(س) نیز مطالبی نوشته واظهار محبت وتعظیم دربرابر رتبه معنوی زینب نموده اند؛ بلکه کتابهای اختصاصی زیادی نیز درباره این بانوی بزرگ نوشته اند بویژه درباره نهضت عاشورا وامام حسین (ع) بدون یاد ونام زینب نمی توان کتابی نوشت.
-
بالاتر از ظفر
برای استان همجوار، کف زدیم و اسپند دود کردیم؛ برای شادی هم حرفه ای های تهرانی که بالأخره قرار شد سروسامان بگیرند و بروند زیر سقف یک انجمن؛ انجمن صنفی روزنامه نگاران پایتخت.
-
زنانه شدن فقر، همین حوالی
مازندران- زنانه شدن فقر، معضلی جدید که چندی است مسولین تراز اول به آن اذعان دارند و نگرانی هایی در این زمینه پدیدار شده است.
-
بگذار مرگ چند دقیقه بیشتر معطل بماند
در بزنگاه مصیبت دست ها جای هزار کلمه و جمله می توانند حرف بزنند.
-
زندگی لابهلای اعداد
چه بار معنایی گسترده ای دارند اعداد، چقدر کاربردی و دَم دست اند و لابه لای لحظات مان نفس می کشند و متوجه نیستیم.
-
تراژدی مهاجران در فریدونکنار
مازندران- کاش برای پرنده ها خط و نشان نکشیم و سلاخ نباشیم.
-
وارد گود شویم
وارد گودِ حمایت از «نه به خودروهای تک سرنشین» بشویم. وارد چرخه ای که قدم های اولش، آسان نیست.
-
آخرِ خط خبری نیست
هنوز فرصت هست کسری ها و کمبودها را فراموش کنیم و داشته های باارزش مان را بشماریم و نُچ نُچ راه نیندازیم برای به دست نیامده ها، نداشته ها، قسمت نشده ها.
-
۱۶ دی ماه ۱۳۵۹
حماسه شهدای هویزه
خراسان شمالی-داستان حماسه دشت هویزه از آنجا آغاز می شود که گروهی از جوانان جان بر کف اسلام و عاشقان راه امام حسین(ع) در چهاردهم دی ماه ۱۳۵۹ خود را آماده می کنند تا یکی از حماسه های بیشمار دفاع مقدس را با ایثار خون خود بیافرینند و به دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی و متجاوزان مزدور استکبار جهانی پاسخی حسین گونه بدهند.
-
دستها را از جیبها دربیاوریم
نمره انسانیت و نیکوکاری ات چند است، فُلانی؟
-
این قصه را با قلبهایتان تماشا کنید
مرحبا به دوشنبه های دلپذیر...! مگر می شود از دیدن پوسترهای تازه، قند توی دلمان آب نشود... از چشیدن دستپختی که هنر هفتم، آشپزباشی اش باشد...؟
-
وقتی پای "سمعک" درمیان است
گاهی باید گوش هایمان را با تکه پنبه ای بپوشانیم و همزادپنداری کنیم؛ خودمان را جای دخترک چهارساله ای بگذاریم که قربان صدقه های مادرش را نمی شنود.
-
با وجود تکمیل طرح آبرسانی، آب همچنان شور است
"غدیر" هنوز از پس رفع معضل آب شرب خوزستان برنیامده است
خوزستان- تا چشم کار می کند خودرو با چند مدیر و لشگری از محافظ و خبرنگار آمده اند تا قسمت دیگری از سریال تکراری پروژه غدیر را به قاب تصویر چشم های امیدوار مردم آبادان و خرمشهر بنشانند...
-
جنگنده در باران
سه روز پیش آمده بود برای کارِ آبدارخانه، بعد برای نظافت راه پله، بعد کار در منزل، بعد... از غریبی و فرزند کوچک و فرزند در شکم اش گفت. از مردِ کارگرش که هفت ماه است فوت کرده. از بی پناهی اش.
-
این یک "پشت صحنه" است
به این نتیجه می رسم اصلاً چرا از پشت صحنه یک ستون روزنامه ننویسم. بالاخره باید برای یکبار هم که شده دست بکار شد و قصه تولد یک مطلب را نوشت. چرا آنروز، امروز نباشد؟
-
گاهی باید با لباس مبدّل رفت
گاهی باید با لباس مبدّل رفت... همپای رنج های ارباب رجوع شد... اسم و رسم را گذاشت سرِ طاقچه... احقاق حق کرد و از روی اسرار پرده برداشت...
-
این "بخت" سفید نیست
پیدا کردن شریک زندگی در سایت ها، تقلیدی ناشیانه از غرب اگر نباشد حداقلش می شود اینکه هنوز با فرهنگ ما همخوانی و هماهنگی ندارد.
-
این قصه ادامه دارد
کدام شاغلی ست که به هیولا فکر نکند؛ به غولِ بازنشستگی؛ به دیوی که بالأخره یک روز صبح با لبخند پَت و پهنش میآید تا مُهر پایان سی و اندی سال خدمت و تلاش را بکوبد.