وقتی یک شریفی بی خیال خارج رفتن میشود!
علی ناظری متولد سال 69، دانشجوی رشته کارشناسی ارشد MBA دانشگاه صنعتی شریف، از آن دست شریفی هاست که میتوان او را در اقلیت دانست و قصد ندارد برای تحصیل به خارج از کشور برود.
او در آستانه 30 سالگی، صاحب یک رستوران ایتالیایی در تهران است، رستورانی که شاید اداره کردنش برای خیلی از جوانان یک هدف و مقصد باشد.
یک شب به رستورانش رفتیم تا بدانیم این دانشجو در عرصه ایجاد اشتغال چگونه به اینجا رسیده است.
میزی را برایمان نگه داشته بود تا مصاحبه آنجا انجام شود، در واقع بهترین جای رستوران! یک رستوران کوچک و دنج در پیاده رو یک خیابان که باب دل جوانهاست و دوستان زیادی دارد،حتی قرار است بزودی با تلاشهای مدیر رستوران، یعنی علی و دوستش که در این رستوران با او شراکت دارد و همسن و سال خودش است، به یک برند تبدیل شود و یک شعبه هم در کرمان داشته باشد.
منوهایی که در کتاب های درسی نیستند
علی روبهرویمان نشست و با خوشرویی و آب و تاب از همه چیز این رستوران گفت. پاستا مونالیزا، استیک فلفل، بروسکتا، فتوچینی آلفردو، پاستا تورینو و انواع آبمیوه هایی که اختصاصی اینجاست و در این رستوران سرو میشود. روی میزها را که نگاه کنیم، شاید حتی هوس کنیم منوی میز بغلی را سفارش دهیم، چون تزیین غذاها و آب و رنگشان به قدری هیجان انگیز است که ذایقه را تحریک میکند. منوهایی که در این رستوران دیده میشود، تقریباً شبیه سایر منوهایی است که در همه رستوران های ایتالیایی سرو میشود و ممکن است حتی خورده باشیم، اما علی یک تفاوت مهم را شرح میدهد: تفاوت خاصی بین منوها وجودندارد، اما بیشترین تفاوت در روش های بازاریابی است که رستوران ها در این زمینه ابتکار زیادی به خرج میدهند.
MBA بخوانید
برایمان از کار و درس میگوید: رشته ای که میخوانم، یعنی MBA در کسب و کار من تأثیر داشت، چون بازاریابی یکی از
شاخصه های این رشته است. اما قبل از فعالیت در این رستوران، شغل های موقتی دیگری داشتم، حتی در دبیرستان هم درس میدادم اما تدریس هم خستهام کرد، البته پشیمان هم نیستم از این کارم!
از مدال نقره تا منوی ایتالیایی
مدتی شغل آزاد داشتم و در نهایت صاحب این رستوران شدم. من مدال نقره المپیاد فیزیک دارم و کارشناسیام را در رشته مکانیک به اتمام رساندم و حالا هم در رشته MBA تحصیل میکنم و رتبهام در کنکور 24 شد.
از او درباره علاقهاش به کار و درسش میپرسم که میگوید، فعلاً کارش را بیشتر دوست دارد و بر این باور است خیلیها به خاطر برند شریف،شریفی میشوند!
گرانترین آشپز را آوردهام
علی از طریق شراکت با یکی از دوستانش،کار رستوران داری را شروع میکند و هنوز این رفاقت و شراکت ادامه دارد و هر دو پا به پای هم در رستوران کار میکنند: از اینکه خودم به عنوان مدیر رستوران از مشتریانم سفارش منو بگیرم، هیچ عاری ندارم! خودم میروم خریدهای اولیه رستوران را انجام میدهم و گرانترین آشپز ایتالیایی را به آشپزخانه رستوران آوردهام که روی کارش بشدت حساسیت دارد و ماهانه چهار میلیون تومان حقوق دریافت میکند.
علی اما مثل سایر رستوران دارها از این روزهای گرانی میگوید! اینکه قیمت مواد اولیه بالا رفته و کمی اذیت میشود؛ با این حال کارش را آن قدر دوست دارد که با علاقه بعد از اتمام کلاسهای دانشگاه فوری به رستوران میآید.
تلخ و شیرین امتحان و کار
رستوران علی صبحها از ساعت 11 و 30 دقیقه تا 12 شب باز است، اما عصرها بین چهار تا 6 تعطیل میشود و دوباره در آن به روی مشتریان باز است. البته طرفداران پروپاقرصی هم دارد که به عنوان مشتریان ثابت، گاهی برای شام خوردن به این رستوران سر میزنند.
از علی درباره امتحانات پایان ترم میپرسم که این روزها درگیرش است، فقط یک جمله میگوید: دیگر چاره ای نیست و باید هوای رستوران و امتحانات را با هم داشته باشم.
اما در بخش دیگر این گفت و گوی کوتاه از علی درباره استادانش میپرسم، ولی با پاسخ جالبی مواجه میشوم: ما استادانی را که صرفاً هیأت علمی باشند، دوست نداریم! استادانی را دوست داریم که خودشان هم کسب و کاری داشته باشند.
علی از شغلی که برای خودش و چند نفر دیگر ایجاد کرده بشدت رضایت دارد و خدا را شکر میکند.
میپرسم این روزها که هوا سرد است، باز هم مشتری داری؟ میگوید، هر جور که باشد، چه مشتری زیاد چه مشتری کم، خوشحالم و خدا را شکر میکنم.
علی میگوید، گاهی شب ها به خاطر کار رستوران تنها سه ساعت در روز میخوابد و عاری از رستوران داری هم ندارد، به این شغل افتخار میکند و کارش را دوست دارد.
نظر شما