نکتهای که مقام معظم رهبری درخصوص تجربه حاصل از مذاکرات هستهای ایران و 1+5 فرمودند از دو جهت حائز اهمیت است؛ اول اینکه مذاکره در حالی به پایان رسید که قرار بود دو طرف بخصوص آمریکا به تعهدات بینالمللی بانکی و مالی خود در قبال اقتصاد ایران عمل کنند، در حالی که ملت ایران همچنان منتظر اجرای تعهدات آمریکا است. بنابراین تجربه سنگینی به ما تحمیل شد، در حالی که دولت جمهوری اسلامی ایران بدون کمترین دستاوردی با محدود کردن تأسیسات هستهای و از بین بردن بسیاری از دستاوردهای دانشمندان ایرانی در حوزه فناوری هستهای پیش از موعود به تعهدات خود یکی پس از دیگری جامه عمل پوشاند، در حالی که آمریکا کمترین وقعی به این موضوع نگذاشت و فقط خواهان انجام تعهدات یکسویه از سوی جمهوری اسلامی ایران است.
پذیرش برخی محدودیتهای فراقانونی از جمله پروتکل الحاقی که آزادی عملی و قانونی ما را محدود و متوقف میکند از سوی دولت انجام شد، به امید اینکه آمریکاییها و اروپاییها با برداشتن تحریمهای هستهای به رونق اقتصادی ایران کمک کرده و شرایط را برای تحقق این مساله فراهم کنند. در حالی که نه تنها این موضوع محقق نشد، همچنان جمهوری اسلامی ایران هزینههای سنگین عدم تعهد دنیای غرب بخصوص آمریکا را در قبال توافق هستهای میپردازد. بنابراین توافق هستهای از جهت خسارتهایی که به ملت و نظام وارد کرد، بسیار حائز اهیمت است و تجربهای برای آیندگان ماست که بدانند در مقابل آمریکایی قرار دارند که فریب و دروغگویی جزیی از ذات اوست تا با توسل به این حقیقت مهم در برابر وسوسههایی که آنها را به مراوده با آمریکا فرا میخواند بایستند. مسأله مهم دیگر وقاحت آمریکا در اصرار بر انجام مذاکرات در دیگر حوزههاست؛ آمریکاییها با پررویی از تعهدات خود در برجام شانه خالی میکنند، اما همچنان اصرار دارند که جمهوری اسلامی ایران در سایر پروندههای مفتوحه آمریکا علیه ایران باز هم پای میز مذاکره بنشیند تا به روش آمریکایی موضوعات مورد نظر آمریکا و هراسهایی که آمریکا از ایران به دل دارد با توافق بیپشتوانه آمریکا حلوفصل کند! یقیناً غربیها با ادعای چنین مطالب شرمآوری بدنبال آن هستند تا جمهوری اسلامی ایران را یک یا چند بار دیگر به پای میز مذاکره کشانده و با تحمیل نظرات خود موجب چشمپوشی ملت ایران از حقوق ملی و فراملی خود شوند تا آنچه که آمریکاییها نتوانستند با تحمیل جنگ، تحریک دشمنان ایران، باز کردن راه گروههای تروریستی به داخل ایران و پشتیبانی از رژیمهای تروریستی چون رژیم جعلی صهیونیستی به اهداف خود دست پیدا کنند، پای میز مذاکره به آنها برسند. مسلماً تحقق چنین اهدافی برای آمریکا پیروزی بزرگی بشمار میرود، چرا که بدون کمترین هزینه به مهمترین اهداف خود در ایران دست مییابند. از این رو تجربه مذاکرات هستهای و آنچه دغدغه مقام معظم رهبری است باید موجب هوشیاری بیش از پیش ملت و مسؤولان شود تا با استفاده از تجربه هستهای در مسایل پیشرو اعتنایی به آمریکا و تعهداتش نکنیم، چرا که میز مذاکرهای که آمریکا بر سر آن مینشیند همان دامی است که هدفی جز به اسارت کشیدن ایران ندارد. حال این سؤال پیش میآید که اگر قرار بود مذاکرات هستهای دستاوردی بدنبال نداشته باشد، ضرورت نشستن پای میز مذاکره با آمریکا چه بود؟ بیشک سؤال ملت ایران از دولت این است که اگر شما پای میز مذاکره نمیرفتید و توافق برجام دست پیدا نمیکردید چه اتفاقی در کشور میافتاد؟ چرا هزینههای بیشماری به کشور تحمیل شد، در حالی که فایدهای بدنبال نداشت؟ طبیعتاً مهمترین هدف آمریکا در ایران کاهش قدرت منطقهای جمهوری اسلامی است، از این رو در تلاش است به بهانههای مختلف یکبار دیگر ایران را پای میز مذاکره بکشاند تا به بهانههای واهی امتیازات بزرگی از ایران بگیرد. حفظ قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران به معنای حفظ منافع ملی ماست، بنابراین دولت و مسؤولان باید به این نکته توجه داشته باشند که حفظ قدرت ایران در حفظ قدرت منطقهای است نه در مذاکره و چوب حراج زدن به این قدرت و توانایی!
دولت و ملت ایران باید به خوبی بدانند اگر ما از مردم مظلوم سوریه، عراق، یمن چشم بپوشیم آمریکا به اهداف خود در منطقه دست مییابد. از آن سو قدرت ایران بشدت تضعیف خواهد شد. بیشک چشمپوشی از قدرت منطقهای چشمپوشی از بسیاری مسایل امنیتی و منافع ملی است که سهم اقتدار حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران را کاهش خواهد داد. در این صورت کشورهایی مثل آمریکا و حتی به مراتب ضعیفتر از این کشور نه تنها به ما اعتنایی نخواهند کرد بلکه با توسل به زور خواهان تحمیل نظرات و عقاید خود به ملت ایران خواهند بود. بیشک در دنیایی که قدرت و زور حرف اول را میزند، ملتی که از قدرت خود چشم بپوشد، جایزهای دریافت نمیکند و تحتنظر دیگر قدرتها با ذلت زندگی خواهد کرد.
۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۱
کد خبر: 389360
دکتر سعدالله زارعی
نظر شما