ما می‌توانیم در کنار سطوح نازل زندگی، از افق دیگری در زندگی صحبت کنیم. می‌توان از رفعت زندگی سخن گفت. پی بردن به این رفعت، ابزار، متون و کمک‌کننده‌هایی نیاز دارد. یکی از مهم‌ترین بحث‌های «الحیاة»، معرفی حیات برین، متعالی و فراتر از حیات ظاهر و محسوس، حیاتی فراتر از حیات ملال‌آور برخاسته از تکرارها و زندگی برخوردار از کثرت و تکثر است.

«فهمیدن» مبدأ اصلی حیات طیبه است

قدس آنلاین- سیدمحسن فاطمی دورۀ دکتری را در دانشگاه بریتیش کلمبیا و دورۀ فوق‌دکترای روان‌شناسی را در دانشگاه هاروارد گذرانده ‌است. او در دانشگاه هاروارد آمریکا در حوزۀ روان‌شناسی تدریس می‌کند و علاوه بر آن، در دانشگاه ماساچوست در بوستون، مدرسۀ عالی روانکاوی در بوستون، دانشگاه وسترن واشنگتن، دانشگاه تورنتو، بیجینگ نرمال یونیورسیتی و دانشگاه بریتیش کلمبیا، در حوزه‌های مختلف روان‌شناسی تدریس کرده است.

وی درعین‌حال چندین سال از کلاس‌های صاحب‌نظران حوزۀ فلسفه و عرفان اسلامی، از جمله استاد محمدتقی جعفری بهره برده است. گفت و گوی تفصیلی قدس را با استاد فاطمی  در خصوص  پروژۀ «الحیاة» و مسئلۀ علوم انسانی اسلامی می‌خوانید.

*جنابعالی سال‌هاست، در زمینۀ روان‌شناسی در خارج از کشور به تحصیل و تدریس مشغول هستید. به نظر شما، نسبت مفاهیم و معارف روایی ما با علوم روز و نظریات جدید چگونه است؟

یکی از کارهایی که حدود سه - چهار سال پیش در آمریکا چاپ شد و در اروپا هم توزیع شد، کتابی دربارۀ انسان‌گرایی و مباحث مرتبط به آن در قرن حاضر است. پژوهشگران این اثر درصدد بودند نگاه‌هایی که متفکران مختلف در نقاط گوناگون دنیا با نحله‌های مختلف به موضوع انسان و انسان‌گرایی داشته‌اند، بویژه از لحاظ بین‌فرهنگی، گردآوری کنند. در آن کتاب از من خواسته شد، یک فصل را به موضوع انسان از نگاه اسلامی اختصاص دهم. من در آن فصل، انسان‌شناسی اسلامی را در ساحت معرفت‌شناسی و وجودشناسی، در مقایسه با دیدگاه‌های غربی، به بحث گذاشتم و یکی از ابزارهای اساسی که از آن در جهت آشکار شدن نگاه اسلامی نسبت به موضوع ماهیت انسان استفاده کرده بودم، روایات و احادیث بود. در آنجا وقتی آن روایات و احادیث را استفاده کردم و در بسط مطلب از آن‌ها کمک گرفته شد، توجه بسیاری از غربی‌ها به این موضوع جلب شد و دوستانی که در حوزه‌های مختلف دانشگاهی در آمریکای شمالی کار می‌کردند، وقتی این مطالب را مطالعه کردند، سؤال شگفت‌آور برایشان این بود که این اسلامی که همیشه با خشونت و برخوردهای افراطی همراه بوده، چگونه این‌قدر ظریف و لطیف به انسان نگاه می‌کند؟ و این نگاه لطیف نگاهی است که تا امروز مورد فراموشی قرار گرفته است.

برای آن‌ها هم بسیار جالب بود و تازگی داشت که در دل این روایات و احادیث، چه نکته‌های ظریف و بدیعی درباره انسان، روابط انسان، مدیریت رفتار انسان و چالش‌های انسان امروز وجود دارد.

*تصویری که روایات از انسان ترسیم می‌کنند، چگونه تصویری است؟ به‌طور کلی چه سیمایی از انسان در روایات ترسیم می‌شود؟

نخستین نکته‌ای که در روایات مورد توجه قرار می‌گیرد، این است که انسان فقط در بُعد محسوس و مادی خلاصه نمی‌شود. حضرت علی(علیه السلام) جمله‌ای دارند که می‌فرمایند: «اتزعم انک جرم الصغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» : «آیا می‌پنداری که جسم صغیر و کوچکی هستی؟ حال‌آنکه در تو عالم بسیار بزرگی هست.»

 این یکی از نکات عمیقی است که در درون روایات به آن اشاره شده و نشان می‌دهد، خانۀ درون انسان‌ها، خانه‌ای بسیار بزرگ است:

 در روایت قدسی داریم که قلب مؤمن از جایگاه عجیب، شگرف و بزرگی برخوردار است و این قلب، قلب ظاهری نیست، چون در انسان‌شناسی اسلامی، قلب و روح از مهم‌ترین مشخصه‌های تعریف انسان محسوب می‌شوند. چه‌بسا انسان‌هایی که از لحاظ ظاهری قلب دارند، ولی قلب ندارند. فهمیدن گوهر واقعی انسانی و اتصال با مبدأ اصلی حیات، که حیات طیبه است، عامل اصلی تعالی انسانی خواهد بود:

«هیچ محتاج می‌گلگون نه‌ای/ ترک کن گلگونه تو گلگونه‌ای

ای رخ چون زهره‌ات شمس‌الضحی/‌ای گدای رنگ تو گلگونه‌ها

باده کاندر خنب می‌جوشد نهان/ ز اشتیاق روی تو جوشد چنان

ای همه دریا چه خواهی کرد نم/ وی همه هستی چه می‌جویی عدم

ای مه تابان چه خواهی کرد گرد/‌ای که مه در پیش رویت روی‌زرد

تاج کرمناست بر فرق سرت/طوق اعطیناک آویز برت

تو خوش و خوبی و کان هر خوشی/ تو چرا خود منت باده کشی

جوهرست انسان و چرخ او را عرض/ جمله فرع و پایه‌اند و او غرض

ای غلامت عقل و تدبیرات و هوش/ چون چنینی خویش را ارزان فروش»

در دل روایات این نکتۀ مهم که انسان فقط خود را در جنبۀ مادی و محسوس، محصور نکند، به‌خوبی مطرح شده است. نه اینکه به بُعد مادی توجه نکنیم، اما از بُعد مادی باید فراتر باشیم. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «بعضی انسان‌ها وقتی از دنیا می‌روند، اسیر از دنیا می‌روند و برخی آزاد از دنیا می‌روند.» امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «آزاد باش و خودت را اسیر نکن که خدا تو را آزاد آفریده است.» بخش مهمی از این روایات به نگاه انسان‌شناسی برمی‌گردد که انسان فقط محصور در بُعد مادی و ظاهری نیست. در کنار آن سطوح مختلف تعالی، یک انسجام بسیار ژرفی در حوزۀ مربوط به نگاه انسان دیده می‌شود. حضرت زهرا(سلام الله علیها) می‌فرماید: «یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های بندگان مؤمن خدا، رخسارهای پرنشاط، چهره‌های باز و نگاه‌های متبسم آنان است.»

*به نظر می‌رسد، این مورد اخیر جزو توصیه‌های رفتاری باشد. اساساً چگونه می‌توان روایات مربوط به انسان را دسته‌بندی کرد؟

- روایات در چند سطح خود را نشان می‌دهند. یک سطح نگرشی است. بخشی هم به هیجانات برمی‌گردد که مدیریت و برخورد با آن را مطرح می‌کند. عُجب‌گریزی، کبرستیزی، مبارزه با حسد، طمع، انانیت، تفرعن و انواع خودخواهی‌ها هم در ذیل آن‌ها قرار می‌گیرد.

*این‌ها در ادبیات دینی، به‌عنوان اخلاق اجتماعی مطرح می‌شوند؟

هم می‌تواند اخلاق اجتماعی را شامل شود، هم در بُعدی اخلاق فردی و درون‌فردی را. مثلاً عُجب پدیده‌ای بین‌فردی نیست، بلکه درون‌فردی است، اما کبر بین‌فردی است.

بخش دیگری از روایات هم مربوط به شناخت می‌شود. اینکه اساساً در نگاه انسان‌های متعالی، هستی چگونه تفسیر می‌شود، آیا هستی همین ظاهری است که می‌بینیم یا غیر از من و تو در پشت پرده کسی هست؟

«کار من و تو بدین درازی/ کوتاه کنم که نیست بازی»

همچنین در کنار ابعاد نگرشی، هیجانی و شناختی، بُعد رفتاری هم مورد توجه قرار می‌گیرد. سطوح مختلفی از رفتار می‌تواند در ابعاد گوناگون مورد توجه قرار گیرد. در «الحیاة» روایتی است که امام حسین (علیه السلام) در حال خوردن لقمه‌ای بودند، سگی در مقابل ایشان بود، لقمه‌ای هم به آن می‌دادند. سپس راوی می‌گوید، اجازه می‌دهید سگ را از شما دور کنم؟ امام می‌فرماید، من شرمنده می‌شوم در پیشگاه خدا که مخلوقی در برابر من باشد و به آن بی‌توجه باشم. در جای دیگری از «الحیاة» نیز آمده است که امام حسین (علیه السلام) در راه، عده‌ای سائل و مسکین را می‌بینند که سفره‌ای کوچک از خرده‌های نان جلویشان بود و به امام می‌گویند، بیایید با ما همراهی کنید. امام با تواضع نشستند و گفتند: «فانه لا یحب المستکبرین» : خدا مستکبران را دوست ندارد. امام گفتند، من با شما همراه شدم، حال شما با من همراه شوید. آنان را به منزل بردند و میزبان شدند.

*به‌طور کلی، آیا «الحیاة» با گردآوری و چینش روایات، به‌دنبال رسیدن به یک سازه و ساختار از شناخت انسان بوده است؟ یا این نوع نگاه یک برداشت ثانویه است که باید توسط محققان بعدی صورت گیرد؟

«الحیاة» از یک دیدگاه انسان‌شناسی خاص سخن می‌گوید. «الحیاة» به‌دنبال آن است که نشان دهد زندگی (همان‌طور که از کلمۀ «الحیاة» استنباط می‌شود) بُعدها و سطوح گوناگونی دارد. ما می‌توانیم در کنار سطوح نازل زندگی، از افق دیگری در زندگی صحبت کنیم. می‌توان از رفعت زندگی سخن گفت. پی بردن به این رفعت، ابزار، متون و کمک‌کننده‌هایی نیاز دارد. یکی از مهم‌ترین بحث‌های «الحیاة»، معرفی حیات برین، متعالی و فراتر از حیات ظاهر و محسوس، حیاتی فراتر از حیات ملال‌آور برخاسته از تکرارها و زندگی برخوردار از کثرت و تکثر است. در معرفی این حیات، فرایندی را مطرح می‌کند که برای رسیدن به آن فرایند باید از چه ویژگی‌هایی استفاده کرد. اساساً در این فرایند، نگاه به خود زندگی مطرح می‌شود؛ اینکه زندگی چیست؟ رابطۀ معنا با زندگی چیست؟ رابطۀ منبع با زندگی چیست؟ رابطۀ آفریننده با زندگی چیست؟ ارتباط انسان با مجموعه‌های دیگر حیات چیست؟ خانواده که یکی از مهم‌ترین تجلیات حیات است، در این زندگی چه معنایی خواهد داشت؟ آیا صرفاً به توالد و تناسل و تکثیر صوری و ظاهری می‌پردازد یا کیفیت رابطه‌ها هم از اهمیت بالایی برخوردار است؟ این حیات در زندگی اجتماعی، حکومت‌ها و روابط اجتماعی، حتی روابط بین‌المللی، زناشویی و درون‌فردی، چگونه تجلی پیدا می‌کند؟ آیا تفاوتی بین حیات نازل و حیات سطحی و ظاهری با حیات متعالی وجود دارد؟ اگر این تفاوت هست، تجلی آن در کجاست؟ این تفاوت‌ها را در کجا می‌توان دید؟ در خانوادۀ بهره‌مند از حیات متعالی، روابط بین همسران و بین پدر و مادر و فرزند چگونه تبیین و تحلیل می‌شود؟ چگونه ایجاد می‌شود؟ در حکومت‌ها هم همین‌طور. رابطۀ اجتماعی، رابطۀ دولتمردان با انسان‌ها، رابطۀ انسان‌ها با انسان‌ها، در حوزه‌های بین‌المللی و بین‌فرهنگی، حتی در حوزه‌های درون‌فردی چطور؟ در یک حیات متعالی، رابطۀ انسان با خودش چگونه است؟ آیا اضطراب، نگرانی، پریشانی و تشویش و پراکندگی جاری است یا آرامش جاری است؟

* در «الحیاة» به همۀ این جزئیات اشاره شده است؟

«الحیاة» در بخش‌های گوناگون، به ترسیم حیات متعالی، ویژگی‌های این حیات متعالی، مصداق‌های این حیات متعالی، تعین این حیات و تکون آن می‌پردازد. معرفی می‌کند که جنس این حیات نه‌فقط از جنبۀ صوری و ظاهری و سطحی و شکلی، بلکه از لحاظ ماهیت کاملاً متفاوت است. جنس این حیات با حیات‌های دیگر حتی در نیات متفاوت است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «یکی از راه‌های خشنودی خدا، اندوه‌زدایی از قلب دیگران است.» امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «خودتان را به گره‌گشایی از کار دیگران، به دوست داشتن دیگران ملزم سازید.»

این کتاب در سطوح مختلف، در فضاهای گوناگون و در قلمروهای مختلف، به ترسیم این حیات متعالی می‌پردازد. در این ترسیم، از بدیل‌ها و الگوها و افق‌هایی صحبت می‌کند که این افق‌ها در حیات سطح پایین وجود ندارد. مثل اینکه به راننده‌ای که در تهران رانندگی می‌کند، بگویید آیا در آب هم می‌توان مسافر سوار کرد؟ او با شگفتی به شما نگاه می‌کند. اما اگر همان راننده را به ونیز ببرید، متوجه خواهد شد که در آب هم می‌توان مسافر سوار و پیاده کرد. «الحیاة» از یک الگوی دیگری صحبت می‌کند؛ الگویی که جنسش متفاوت از ظاهر است و اگر ما با عینک مبتنی بر الگوهای ظاهری و سطحی به فهم الگوهای موجود در «الحیاة» بپردازیم، خطا خواهد بود.

*آیا پروژۀ «الحیاة» می‌تواند در راستای دستیابی به علوم انسانی اسلامی مؤثر باشد؟

ما وقتی از علوم انسانی صحبت می‌کنیم، با درونمایه‌های وجودشناسی و هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی سروکار داریم؛ یعنی اصولاً در دستگاه‌های مختلفی که در حوزۀ علوم انسانی به تحقیق و تفکر و تدبر و تعمق مشغول هستند، ریشه‌های عمیق هستی‌شناسی و وجودشناسی و معرفت‌شناسی را تحلیل و تفسیر می‌کنند. در یک نظام فکری مبتنی بر زندگی مثلاً داروینی، هستی انسان در قالب خاصی تعریف می‌شود که در نتیجۀ تحول و تطور و تکامل، انسان را با ساحت ویژه‌ای تفسیر می‌کند. این نگاه به‌خاطر تعریف خاصی که از انسان دارد، نمی‌تواند از عالم استعلایی صحبت کند. درست همین‌طور که اگر شما پذیرفتید زندگی همین ظاهر و حواس پنج‌گانه است، دیگر نمی‌شود از مؤلفه‌هایی مانند نیایش صحبت کرد.

این مسئله خیلی مهم است که «الحیاة»، در کنار نکات دیگری که عرض کردم، این نکته را در دل خودش همراه دارد که وقتی ما از انسان صحبت می‌کنیم و به تحلیل و تعریف و توصیف انسان و حوزه‌های مختلف او می‌پردازیم، باید بدانیم نگاهمان به انسان از لحاظ زندگی، غایت‌شناسی و جنس معرفت، به چه ریشه‌ای برمی‌گردد. آیا این نگاه فقط در قالب ظاهر، خودش را نشان می‌دهد:

«یک عمر به کودکی استاد شدیم/ یک عمر به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید/ از خاک برآمدیم و بر باد شدیم»

یا نگاه دیگری است که:

«روزگار و چرخ و انجم سربه‌سر بازیستی/ گر نه این روز دراز دهر را فرداستی»

این دو نگاه دو نتیجۀ متفاوت ایجاد می‌کند؛ بی‌توجهی به این قضیه، خلط مبحث ایجاد می‌کند و نمی‌شود در درون یک نگاه به استنتاج‌های غیر آن نگاه رسید؛ یعنی یک رابطۀ ضروری ایجاد می‌شود بین نظام هستی‌شناسی که در آن نگاه وجود دارد و فضاهای ارزشی یا متفاوتی که در بُعد غایت‌شناسی مطرح می‌شود. «الحیاة» به‌دنبال معرفی و تبیین و تحلیل و توصیف درونمایۀ متفاوتی از انسان و انسان‌شناسی، فراتر از درونمایه‌های ظاهری امروز در دنیاست. وقتی «الحیاة» از انسان صحبت می‌کند، انسان‌شناسی آن با انسان‌شناسی تطوری داروینی کاملاً متفاوت است، با انسان‌شناسی اسپنسر، مارکس و فروید متفاوت است. به همین دلیل، باید توجه کرد، «الحیاة» یک پروژه است، فقط گردآوری روایات نیست. «الحیاة» در کنار نگاه نقلی‌اش، به نگاه عقلی و عمیقی هم اشاره می‌کند. «الحیاة» به این مطلب اشاره دارد که عقل، مهم‌ترین منبع بیداری و آگاهی و رشد است. اما عقل را فقط در منظر برخاسته از فضای بعد از دورۀ روشنگری و رنسانس تعبیر نمی‌کند. با توجه به عقل وحیانی، عقل را به‌مراتب فراتر از عقل‌های ظاهری و صوری بیان می‌کند. به همین جهت، رشد در «الحیاة» مبنای دیگری دارد. «الحیاة» وقتی از رشد انسان، جامعه و بلوغ انسان صحبت می‌کند، این بلوغ خودش را در الگوی بالایی نشان می‌دهد. بلوغی که لوازم و استدلال‌هایش کاملاً با بلوغ جوامع امروزی متفاوت است. شاخص‌های رشد را منحصر در شاخص‌های اقتصادی نمی‌بیند، بلکه آن‌ها را زمینه می‌داند و در کنار آن، از رشد انسان به‌صورت جامع‌الاطراف سخن می‌گوید. به همین جهت، «الحیاة» در نگاه جامعه‌شناسی خودش، پروژه‌ای را تعریف می‌کند. هم الگو و هم دیدگاه عمیق عقلانی را از لحاظ فلسفی بیان می‌کند که در نگاه فلسفی خودش، از قوت بالایی برخوردار است. این بسیار سطحی‌نگری است که «الحیاة» را صرفاً در بُعد نقلی خود خلاصه کنیم و به قوت بالای عقلی آن و فضای عمیق فلسفی بی‌توجه باشیم.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.