امور تربیتی پس از سال۱۳۵۸ با اهداف، برنامه‌ها و نیروی انسانی کاملاً تازه در قامت نهادی انقلابی درون نظام آموزش‌وپرورش و به ابتکار شهید رجایی فعالیت گسترده‌ای را آغاز کرد.

عضو شورای مرکزی کانون تربیت اسلامی: اولیای تعلیم ‌و تربیت به نظریه‌های تربیت اسلامی تسلط ندارند

با این‌حال به نظر می‌رسد نیازهای امروز نسل جوان و نوجوان و ضرورت تربیت دانش‌آموزانی کارآمد، ضرورت تغییر برنامه‌ها و نگرش حاضر را اجتناب‌ناپذیر ساخته است.

عضو شورای مرکزی کانون تربیت اسلامی و دبیر پیشین شورای هماهنگی علمی سازمان پژوهش معتقد است امور تربیتی نیازمند تحول اساسی است. به این معنا که باید برای تحقق رسالت تربیت اسلامی تحقیق کنیم، به نیازهای مخاطبانمان که نوجوانان و جوانان هستند، توجه داشته‌ باشیم و آن را براساس نظریه‌های اسلامی هدف‌گذاری و با به‌کارگیری مربیان توانمند دنبال کنیم.

عضو شورای مرکزی کانون تربیت اسلامی: اولیای تعلیم ‌و تربیت به نظریه‌های تربیت اسلامی تسلط ندارند
سید نصرت اله فاضلی؛عضو شورای مرکزی کانون تربیت اسلامی

روز امور تربیتی و تربیت‌اسلامی را بهانه‌ای برای گفت‌وگو با سید نصرت‌اله فاضلی قرار دادیم که در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.

با توجه به اینکه نیازهای پرورشی نوجوانان سه دهه گذشته با نیازهای نسل نوجوان امروز که در واقع نوجوانان عصر دیجیتال هستند، متفاوت شده، چه تغییراتی باید در امور تربیتی نظام آموزش‌وپروش ایجاد شود و سند تحول بنیادین چه تأثیری در لحاظ این تغییرات داشته است؟

انسان موجودی متفکر، انتخابگر و صاحب اختیار است، بر همین اساس مبانی تربیت بشر تغییر نمی‌کند. اما با توجه به مقتضیات زمان ضرورت دارد شیوه‌ها، قالب‌ها و موقعیت‌ها تغییر کنند. بنابراین باید براساس زیست‌بوم جدید نوجوانان، شرایطی را برای شناسایی استعدادها و همچنین شکوفایی و رشد درونی توانمندی‌های آن‌ها فراهم کنیم. به‌طور واضح‌تر برای اینکه دانش‌آموزان بتوانند در موقعیت‌ها و زمان‌های مختلف زندگی خود تصمیم‌های درستی بگیرند، باید به آن‌ها کمک کنیم ارزش‌ها را بشناسند و به آن‌ها پایبند باشند.

ازاین‌رو، فعالیت‌های پرورشی مدارس باید در بخش‌های مختلف، تدوین و اجرا شود. بخش نخست شامل نیاز دانش‌آموزان می‌شود. بخش دوم شامل نظریه‌ای است که درخصوص فعالیت‌های تربیتی (پرورشی) داریم که این نظریه منبعث از اسلام و قرائت امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب و شهیدانی همچون بهشتی و باهنر است و باید بتوانیم در مبانی نظری سند تحول در تعریفی که برای تربیت آمده از آن استفاده کنیم. زیرا دانش‌آموز این قابلیت را دارد که شایستگی‌های متعدد را در موقعیت‌های مختلف کسب کند که این شایستگی‌ها در راستای حیات طیبه است.

در حیات طیبه ساحت‌های ارادی، شناختی و احساسی همه برپایه معنویت است که زیرساخت‌ و هدایتگر و تعیین‌کننده شاخص‌ها و ارزش‌های دیگر ساحت‌های زیستی بشر است، یعنی همان توصیه‌ای که در نگاه معروف اسلامی ما مطرح شده که تزکیه مقدم بر تعلیم است.

به این ترتیب با توجه به اینکه طبق حیات طیبه، ساحت معنوی بر ساحت‌های زیستی اولویت دارد، اگر تعلیم، ما را مبتلا به فساد کند، باید کنار گذاشته شود. به عنوان نمونه علوم غریبه (سِحر و جادو)، یکی از علوم متداولی بوده که دین مقدس اسلام، تعلیم آن را به دلیل ایجاد انحراف در جامعه منع کرده است. امروزه نیز با توجه به رشد فناوری، اگر مهارتی در فضای مجازی به عنوان سواد فناوری ایجاد شود که موجب اختلاس و یا آزار و اذیت دیگران شود، به دلیل اینکه مطابق ساحت معنوی نیست، باید کنار گذاشته شود.

متأسفانه این درحالی است که خودِ اولیای تعلیم‌وتربیت ما به نظریه‌های تربیت اسلامی تسلط ندارند تا بتوانند براساس نظریه‌ تربیتی، فعالیت‌های پرورشی خود را سامان دهند. به همین دلیل بیشتر اقدامات پرورشی، فعالیت‌محور است. به این معنا که اگر امروز سرود یا آموزش‌های قرآنی در مدارس به‌طور جدی پیگیری می‌شود، نظریه‌ای به عنوان پشتوانه‌ تربیتی برای این فعالیت‌ها وجود ندارد و مشخص نیست آموزش قرآن براساس کدام نظریه در مدارس دنبال می‌شود، یعنی معلوم نیست هدف از انجام این فعالیت چیست؛ آیا قرار است دانش‌آموزان به فهم قرآنی برسند و زندگی خود را با محوریت قرآن اداره کنند، یا هدف از این فعالیت، سطح نخست یادگیری یعنی روخوانی قرآن و ترجمه آن است. یا هدف از آموزش اجرای سرود در حوزه پرورشی چیست. شرکت کردن در گروه سرود یک نتیجه است، اما اینکه هدف از سرودخوانی متعالی ساختن احساسات افراد بوده تا زمزمه‌های درونی افراد با زمزمه‌های بیرونی آن‌ها همخوانی پیدا کند، مربوط به بخش نظریه می‌شود.برنامه‌ها و سرفصل‌های پرورشی مدارس پس از تدوین سندتحول نیز فعالیت‌محور است و اولیای تعلیم و تربیت ما در حوزه امورتربیتی استنادی به نظریه‌های علمی و اسلامی ندارند.

آنچه مسلم است اینکه برنامه‌ها و سرفصل‌های پرورشی مدارس پس از تدوین سندتحول نیز فعالیت‌محور است و اولیای تعلیم و تربیت ما در حوزه امورتربیتی استنادی به نظریه‌های علمی و اسلامی ندارند، به همین دلیل فعالیت‌های پرورشی مدارس هدف‌محور نیست. در نتیجه تأثیر مثبتی در تربیت اسلامی دانش‌آموزان ندارد.

از این‌رو، با توجه به اینکه چشم‌انداز فعالیت‌های پرورشی و امورتربیتی مدارس کوتاه‌مدت، نتیجه‌محور و فاقد نظریه است، استمرار نمی‌یابند و تحولی در سطح امورتربیتی ایجاد نخواهند کرد و این فعالیت‌ها تأثیری در تربیت و تمدن‌سازی اسلامی ندارند.

برای تحقق تربیت اسلامی در مدارس، آموزش نیروی انسانی متخصص و کیفی تا چه حد باید مورد توجه قرار گیرد و چه راه‌های نرفته‌ای را باید پیمود؟

براساس قانون، مسئولیت آموزش نیروی‌انسانی برای مدارس بر عهده دانشگاه فرهنگیان است. اما اگر به سرفصل‌های درسی مربیان پرورشی نگاه کنید، متوجه خواهید شد بیشتر دروس دو واحدی بوده و یا حداکثر چهار واحد پیش‌بینی شده است. به این ترتیب واضح است مهارت‌آموزی در سطح آگاهی برای مربیان پرورشی ما تحقق نمی‌یابد، چراکه اگر قرار است یک مربی پرورشی مهارت‌های تجسمی، موسیقیایی، سینمایی و تئاتر، نقاشی، خط یا صنایع دستی را کسب کند، برای هر یک از این سرفصل‌ها باید حداقل۱۰ واحد درسی را بگذراند و در واقع گذراندن دو واحدِ درسی فقط در حد آشنایی است و منجر به کسب مهارت نمی‌شود، درحالی که پرورش دانش‌آموز نیازمند مهارت عمیق علمی است و مربی پرورشی باید دارای این مهارت باشد.

علاوه بر آن، ما به دنبال تربیت‌اسلامی هستیم و صرفاً داشتن مهارت برای ما کفایت نمی‌کند، زیرا مهارت تکنیکال است، یعنی مناسب شرایطی و زمانی است که اگر فردی با معضل یا مسئله‌ای مواجه شد، بتواند آن را حل کند. اما براساس دیدگاه اسلامی، ما باید رسالت‌محوری را مدنظر داشته باشیم تا مسئله‌ها را مبتنی بر رسالت‌هایی که به ما محول شده، حل کنیم. به عنوان نمونه اکنون در سطح منطقه مسئله‌ای به نام مقاومت اسلامی در برابر شرارت آمریکا - که در تلاش است بی‌ثباتی را در منطقه ایجاد کند- مطرح است و مقاومت برای حفظ کیان اسلامی در منطقه در برابر شرارت آمریکا، یک رسالت محسوب می‌شود. ولی اینکه در جبهه چگونه از اسلحه استفاده کنیم یک مهارت است.

به‌این‌ترتیب، باید در دانشگاه فرهنگیان بکوشیم سرفصل‌های مهارت‌آموزی‌های پیش‌بینی شده برای دانشجویان داوطلب مربی پرورشی را مبتنی بر رسالت تعریف و تدوین کنیم. به عنوان مثال نقاشی، یک مهارت هنری است، اما اگر موضوع نقاشی موجب تعالی روح بشر شود، رسالت‌ محسوب می‌شود و اگر در خدمت هوای نفس طراحی شود شرارت است. به این ترتیب بر اساس آنچه گفته شد، به نظر می‌رسد هنوز تلفیق میان مهارت و رسالت در دانشگاه فرهنگیان مورد توجه قرار نگرفته و این همان راه نرفته‌ای است که برای تحقق تربیت اسلامی فرزندانمان، ضرورت دارد این دانشگاه در مسیر آن گام بردارد.

پس نقش مدارس در تحقق تربیت اسلامی دانش‌آموزان چیست؟

من مدرسه را سازمانی یادگیرنده می‌دانم، زیرا پارادایم گفتمان ما در مقایسه با چند دهه پیش تغییر کرده و نقش مدارس از آموزش‌دهنده، به فرایند یاددهی و یادگیری و نقش نوجوانان نیز از دانش‌آموز به یادگیرنده تغییر کرده است. بنابراین ضرورت دارد نقش معلمان هم از آموزش‌دهنده به مربی و متربی تبدیل شود که باید ارتباط خود را با یادگیرندگان که همان دانش‌آموزان هستند، برقرار و محیط یادگیری را در موقعیت‌ها و دروس مختلف فراهم ‌کند.

نکته دیگر، ضرورت تثبیت هویت حرفه‌ای مربیان پرورشی و امور تربیتی در مدارس است تا ارتباط تعریف‌شده‌ای با مدیر، معاون، معلمان و دانش‌آموزان داشته باشد، زیرا مربی پرورشی حتی اگر بسیار توانمند باشد هم به تنهایی نمی‌تواند رسالت تربیتی دانش‌آموزان را به سرانجام رساند. ضمن آنکه زمانی پازل هویت حرفه‌ای مربیان پرورشی مدارس کامل می‌شود که آنان بتوانند با مربیان پرورشی دیگر مدارس منطقه و دیگر مناطق ارتباط برقرار کنند، زیرا در سندتحول‌بنیادین، مدرسه به عنوان کانون تربیتی محله تعریف شده و ضرورت دارد مربیان پرورشی بتوانند جایگاه خود را در ارتباط با مربیان منطقه، استان و کشور تعریف کنند.

ازاین‌رو، اگر بخواهیم توانمندسازی نیروی انسانی در حوزه امورتربیتی مبتنی بر نگرش‌های اسلامی شکل گیرد، دانشگاه فرهنگیان باید بکوشد مهارت‌آموزی مربیان را مبتنی بر رسالت‌اسلامی تعریف کند و مدارس به سازمان یادگیرنده تبدیل شوند و همان‌طور که نقش کودکان و نوجوانان از دانش‌آموز به یادگیرنده تغییر کرده، ضرورت دارد نقش معلمان نیز به مربی و متربی تبدیل شود و مربیان علاوه بر به‌روز نگه‌داشتن اطلاعات و دانش خود، بکوشند هویت حرفه‌ای خویش را در این سازمان یادگیرنده و انسان‌ساز کامل کنند.

منبع: روزنامه قدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.