-
وقتی پای "سمعک" درمیان است
گاهی باید گوش هایمان را با تکه پنبه ای بپوشانیم و همزادپنداری کنیم؛ خودمان را جای دخترک چهارساله ای بگذاریم که قربان صدقه های مادرش را نمی شنود.
-
جنگنده در باران
سه روز پیش آمده بود برای کارِ آبدارخانه، بعد برای نظافت راه پله، بعد کار در منزل، بعد... از غریبی و فرزند کوچک و فرزند در شکم اش گفت. از مردِ کارگرش که هفت ماه است فوت کرده. از بی پناهی اش.
-
این یک "پشت صحنه" است
به این نتیجه می رسم اصلاً چرا از پشت صحنه یک ستون روزنامه ننویسم. بالاخره باید برای یکبار هم که شده دست بکار شد و قصه تولد یک مطلب را نوشت. چرا آنروز، امروز نباشد؟
-
گاهی باید با لباس مبدّل رفت
گاهی باید با لباس مبدّل رفت... همپای رنج های ارباب رجوع شد... اسم و رسم را گذاشت سرِ طاقچه... احقاق حق کرد و از روی اسرار پرده برداشت...
-
این "بخت" سفید نیست
پیدا کردن شریک زندگی در سایت ها، تقلیدی ناشیانه از غرب اگر نباشد حداقلش می شود اینکه هنوز با فرهنگ ما همخوانی و هماهنگی ندارد.
-
این قصه ادامه دارد
کدام شاغلی ست که به هیولا فکر نکند؛ به غولِ بازنشستگی؛ به دیوی که بالأخره یک روز صبح با لبخند پَت و پهنش میآید تا مُهر پایان سی و اندی سال خدمت و تلاش را بکوبد.
-
دروغ زیبایی که کشورهای صاحب مزرعه قهوه منتشر کردند
واقعاً آیا بعضی ها به اینکه همه چیز در فنجانِ تلخ برزیلی خوابیده، معتقدند!؟ به اینکه خوشبختی، عشق، پول، آینده، سفر، خیانت و مرگ را غریبه ای بتواند برایمان از یک فنجان بکشد بیرون؟
-
دیابت؛ حاضر
واقعاً سبک زندگی امروز هم برای خودش حکایتی شده است؛ سبک نادرست تغذیه، خواب، عدم تحرک و آرامش؛ آمار دلخراشی که دود از کله آدمیزاد بلند می کند.
-
من پسر نیستم
در برخی خانه ها دخترپرستی و پسرپرستی بی قاعده والدین، بیداد می کند!
-
خطر غرق شدن در کمین است
مازندران- نباید مرداب مجازی را دستکم گرفت، خطر غرق شدن در کمین است.
-
خودمان را سؤال کنیم
مازندران- برایتان پیش آمده خودتان را سوال کنید و از دیگران بخواهید چند حُسن بارز رفتاری تان را بریزند روی دایره.
-
آدمها "دوست داشتن" را دوست دارند
به مردم نگاه می کنم و با یک پرسش تکراری کلنجار می روم؛ می توانیم آیا بیشتر همدیگر را دوست داشته باشیم و جهان مهربانتری بسازیم؟
-
وقتی کتابها به سفر میروند
با «پویش کتاب در گردش» می توانیم سهم بسزایی در رشد کتابخوانی داشته باشیم؛ اگر علاقه دارید در پایان به ما بپیوندید. شما هم این دوستان کاغذی را برای هموطن دیگری جا بگذارید.
-
چراغ نفتیها باسواد نمیکنند
بعد از واقعه دختران شین آباد فکر نمی کنم دیگر کسی خبرِ گدازنده دختران زاهدان را تاب بیاورد!
-
جنگ و صلح در شهر
اگر صاحب مرکبی هستید و پشت فرمان اتومبیلی می نشیند، به این سوال لطفاً جواب بدهید هموطن... شما بازیگر کدام سکانس هستید؟
-
سَردماغ، به مُراد میرسد
ساری- خنده بر هر درد بی درمان دواست و این یادداشت به فواید شادی اشاره می کند.
-
"آوارد"؛ پیری را بَر باد میدهد
مازندران- اگر اهل سفر هستید و استانهای شمالی کشور را به عنوان مقصد انتخاب کردید، حتماً به «آوارد» بیایید، روستایی بی نظیر که در شرقی ترین نقطه مازندران واقع شده است.
-
من "سهیلا" سی و هفت سال دارم
«شماره ۱۷ سهیلا» نام فیلمی ست که در شبکه خانگی توزیع شده و به موضوع ازدواج در میانسالی می پردازد،در این یادداشت به «سهیلا»ها اشاره می شود.
-
آلاشت؛ تفریح وسط ابرها
سفر به آشیانه عقاب
مازندران- «آلاشت»، شهری در سوادکوه مازندران است شبیه قصه ها... سرزمینی با پلان های شگفت انگیز و باورنکردنی... در این یادداشت شما را به آلاشت می بریم.
-
بُرج سازان کتاب
مازندران-این یادداشت به روند کتابخوانی می پردازد و کتاب نخوان ها را مورد نقد قرار می دهد.
-
هزار منزل فاصله داریم
این یاداشت در رابطه با صاحب عزای این روزها، حضرت حیّ نوشته شده است.
-
غمِ تو موهبت کبریاست در دلِ من
در این یادداشت از دیگران خواسته شد با سیدالشهدا حرف بزنند.
-
روایتی از جهانِ سوخته «دنیا»
سفره عشق پهن است
ساری-«دنیا»، بازمانده حادثه انفجار گاز است... همان نیمه شب آذرماه نود و شش که شعله ها به خانه شان هجوم آوردند و والدینش را با خود بردند... و او ماند با جهانِ کودکانه ای که بوی سوختن می دهد...
-
کلاغ های باغ مجاور قارقار می کنند
یاداشت ذیل نقدی به تکریم ارباب رجوع در ادارات بوده و به این مساله مهم می پردازد.
-
شناسنامه ها احضار شدند
داستان ذیل حکایت زندگی یک نظامی ست که فرزندانش در اقصی نقاط ایران متولد شدند.
-
دیدار با لشکر ابرها در « بِرنِت »
اگر شمال آمده اید و جاده فیروزکوه را در پیش گرفته اید، تَه ذهن تان باشد بعد از «دوآب»، در ۵ کیلومتری «سوادکوه»، به تابلو کاشته شده ی «بِرنِت» بی اعتنایی نکنید.
-
خواب اقتصادی، نوبر است
گرانی کم سابقه میوه در تابستان، نارضایتی مردم را بدنبال داشته و در این یادداشت، روی سخن مان آقای رئیس جمهور است.
-
«سفید چاه»؛ دیارِ سنگتراشانِ خبره
قبرها اینجا قیام کردهاند
در شمال ایران و در روستای «سفید چاه» در شهرستان گلوگاه مازندران گورستان اسرارآمیزی وجود داشته و خاک سفیدش نمی گذارد اجساد مرده ها پوسیده شود. در این یادداشت شما را با سفیدچاه آشنا میکنیم.
-
مخوف مثل پوشک
داستانک زیر حکایت این روزهای پوشک گران و کمیاب است.
-
ابرها در «فیلبند» حکومت میکنند!
به کوهستان سلام می دهیم، هاکنان... از تابستان خبری نیست در ارتفاع... تا دلتان بخواهد نم نم مِه است و آش و نان محلی فیلبند...