خشت را یکی از کهنترین مصالح ساختمانی ایرانی میدانند که از گذشتههای بسیار دور در ایران استفاده میشده است و یزد را به عنوان نخستین شهر خشت خام جهان میشناسند؛ شهری که زندگی مردمانش انگار با خاک و گِل گره خورده است. اگر در یزد سراغ استاد خشت اومال (خشت آب مال کردن که در سال ۹۸ جزو آثار میراث ناملموس کشور به ثبت رسید) را بگیرید نشانی میبد، شهر سفال و خورشید را به شما میدهند، جایی که دستانشان چنان به گِل شکل میدهند و زندگی میبخشند که گویی از بدو تولد سفالگر و خشتمال بودهاند. دیوارهای خشتی که به شهر آرامش میدهند ساخته دست استادانی است که با تبحر خشتمالی میکردند و میچیدند و رج به رج خشت را بالا میآوردند و کویر را به تعجب وامیداشتند که اینچنین از خاک، شهری را ساختند.
برای نگهداری و مرمت بناها و خشتهایی که یادگار گذشتگان است به دستانی نیاز است که استادانه خشت بزند، دستانی که سال با خاک و گل عجین شده است. استاد غلامحسین زارعی را در محوطه بزرگ نارین قلعه (قلعه تاریخی میبد) میتوان دید، جایی میان تاریخ و انبوهی گِل، پیرمردی نشسته و خشت میزند. آفتاب داغ شهریور ماه روی گِلهایی که از روز قبل آب خورده تا خیس بخورد میتابد و پیرمرد گلهای خیسخورده را کمی با بیل زیر و رو میکند، بوی گل در فضا میپیچد که استاد خشت اومال شروع به صحبت میکند و از شغلش میگوید که سالها با آن زندگی کرده است: 20سالم بود که برای یاد گرفتن خشتمالی نزد یکی از اقوام رفتم. این کار را دوست داشتم و کمتر از یک ماه همه چیزیش را یاد گرفتم و ادامهاش دادم. پیش از آن زیلوبافی میکردم یعنی از 10سالگی که شروع به کار کردم ابتدا زیلوبافی و سرامیک کار کردم و بعد به سمت خشتزنی آمدم، فکر میکردم بهتر از زیلوبافی است اما اشتباه میکردم و کار سختتری بود(میخندد) اینکار سرما و گرما ندارد. خوبی زیلوبافی این است که در خانه یا کارگاهت نشستی و کار میبافی اما برای خشتزنی زمستان باشد یا تابستان باید بیرون باشی و کار کنی. ولی خب چه میشود کرد، قسمت و سرنوشت من این بود که اوستای خشتمال صدایم بزنند.
تازهکارها نمیتوانند تمیز خشت را بمالند
اوستای خشتمال، استنبولی را پر از آب میکند و کنار گلهای خیس خورده میگذارد، قالب چوبی خشتزنیاش را برمیدارد و پشت به آفتاب مینشیند. قالب روی زمین گذاشته میشود و دستان پر چین و چروک پیرمرد مشت بزرگی از گل را درون قالب میریزد، دستهای گِلی توی ظرف آب میرود و لَختی آب روی گلهای درون قالب ریخته میشود و پیرمرد تند و با مهارت گلها را در قالب جا میدهد، اینکار همراه وارد کردن انگشتان هر دو دست انجام میشود و بعد استاد خشتمال با کف دستها شروع به صاف کردن گلها درون قالب مربعی شکلِ خشت میکند. دستها همزمان و هماهنگ کار میکنند و گلها به سرعت درون قالب جا میگیرند. اضافه گلی که از قالب خشت باقی مانده برای خشت بعدی کمی پایینتر از خشت قبلی روی زمین ریخته میشود. قالب از روی خشتی کهزده شد برداشته میشود. خشتزنی توسط غلامحسین زارعی آنقدر سریع و استادانه انجام میشود که لحظهای حس میکنی خشتمالی کار سختی نیست و همه بهراحتی میتوانند انجامش دهند اما پیرمرد باتجربه و سرد و گرم چشیده خشتزن معتقد است هر کاری فوت کوزهگری دارد و فوت کوزهگری خشتزنی، درست صاف کردن گل با دستها در قالب است. او در این باره میگوید: برای خشتزنی، گِلی که استفاده میشود مهم است؛ خاک کشاورزی برای این کار مناسب نیست و خاک رس بهترین خاک برای خشتزنی است. گل ناخیس(گلی که از روز قبل خیس نخورده) زود میشکند. اما مهمتر از گل، درست صاف کردن گل در قالب است، باید همه جای خشت یک دست صاف شود، یک جا بالاتر و یک جا گودتر نباشد، دستها از بالا به پایین قالب که میآید و روی گلها را صاف میکند باید همراه هم جلو بیاید و کشیده شود. بیشتر افرادی که وارد این شغل میشوند در صاف کردن گل مشکل دارند و درست گل را در قالب صاف نمیکنند و شکل نمیدهند. تازهکارها نمیتوانند تمیز خشت را بمالند.
هر چوبی به غیر از چوب درخت سپیدار
استاد غلامحسین، قالب خشت را چند سانت پایینتر از خشت قبلی میگذارد و دوباره دستانش زیر تکهای از گل فرو میرود و آن را بالا میآورد و در قالب میاندازد. آب روی گلها ریخته میشود و دستها به آن شکل میدهند و اینکار بارها و بارها تکرار میشود و خشتها به ردیف کنار هم روی زمین دیده میشوند. پیرمرد قالب خشتزنی را درون ظرف آب فرو میکند و دور تا دورش را میشوید، او حین اینکار میگوید: پس از چهار یا پنج قالب خشتی که زدم قالب را میشویم تا تمیز شده و گلهایی که به آن چسبیده جدا شود تا وقتی خشت میزنم به گلهای قبلی نچسبد و بیرون بیاید. درون ظرف آب کمی کاه ریختهام تا قالب، گل را به خود نگیرد و سریع جدا شود. موقعی که گل را در قالب میریزم هم کمی آب رویش میریزم تا شلتر شود، همه اینکارها برای این است که گل به قالب نچسبد و زود جدا شود. چوب قالب خشتزنی هر چوبی میتواند باشد به غیر از چوب درخت سپیدار، چون میپیچد و کج و کوله میشود.
خشتها منتظرند بعداز ظهر ورچیده شوند
به غیر از دستها، صورت و پیشانی پیرمرد نیز گِلی شده است. او خسته از گرما و آفتاب سوزان است اما صبورانه صحبتهایش را ادامه میدهد: گل خشتمالی فقط گِل و آب نیست، بلکه ماسه و کاه هم باید به آن اضافه کرد. خشت اومال که به این خشت میگویند هم به خاطر نام آب مال کردن است و هم بهخاطر وجود آب و ماسه و کاه در گل است که این نام را به خود گرفته است. کاه برای محکمی است و مقاومت خشت را بیشتر میکند و ماسه بادی برای تمیزی خشت استفاده میشود. یک دیوار خشتی را اگر ترده نخورد حداقل 20 سال یا بیشتر عمر میکند.
گوشهای از محوطه نارین قلعه را خشتزنی گرفته است، ردیفهای تر و تازه خشت به دست استاد غلامحسین زارعیزده شده و منتظرند بعداز ظهر ورچیده شوند؛ این اصطلاحی است که استادِ خشتزن به کار میبرد و همانطور که عرق صورتش را پاک میکند، میگوید: این خشتها باید تا بعدازظهر آفتاب بخورند و بعد ورچیده شوند، یعنی برداشته شوند و به صورت عمودی آنها را بچینیم تا هم همه طرفِ خشت باد و آفتاب بخورد و خشک شود و هم زمین آب خشت را نکشد و موجب شکستنش نشود. کنارههای بعضی از خشتهایی که الان زدهام ناهمواری دارد و بعدازظهر که میخواهند خشت را وربچینند، ناخن خشت را نیز میچینند یعنی کنارههای ناهموار را صاف میکنند تا خشتهای ناهموار دست اوستا را موقع بنایی نبُرد. خشت باید تا دو روز آفتاب بخورد و به آن دست نزد. بعد از دو روز این خشت آماده است تا از آن استفاده شود. ما به خشتهایی که آماده شده و گوشهای گذاشته میشود میگوییم خشت را هره کردهایم، الان میبینید این گوشه خشتها هره شدهاند و میراث فرهنگی هر زمان که لازم داشت میآید و میبرد.
ما میرویم و خشتها میمانند
استاد غلامحسین دوباره قالب را میشوید و شروع به کار میکند. در ردیف بعدی قالب خشت را بالاتر میگذارد تا خشتهایی که شکل میگیرند کنار هم نبانشد و بهم نچسبند. زمینی که خشت روی آن قرار میگیرد نیز باید صاف باشد؛ این را پیرمرد خشتزن میگوید و با پا زمین را نشان میدهد و توضیح میدهد: زمین نباید گود یا بالا باشد چون خشت را ناهموار میکند؛ رعایت اینها در خشتزنی مهم است. قالبهای خشت همه اندازهای دارد، 5 سانتی تا 20 سانتی، بستگی دارد کجای بنا قرار است استفاده شود.
استاد غلامحسین زارعی ۲۵ سال است که برای میراث فرهنگی خشت میزند تا بناها و آثار شهرش را با خشتهایی که میزند مرمت و بازسازی کند؛ او میگوید: در قدیم خشتمالی یا خشتزنی زیادتر بود، مردم خانههایشان را نیز خشتی درست میکردند، متأسفانه الان فقط خشت را برای مرمت آثار تاریخی به کار میبرند و مردم قدر خاک و گل منطقهشان را نمیدانند که چقدر مقاومتر، آرامشبخش و زیباتر است. قدیم خشت را دانهای حساب میکردند و هرچه خشتزده بودیم پولمان را میدادند اما الان میراث فرهنگی ماهیانه حقوقی را به من پرداخت میکند. روزی 250 تا خشت میزنم و 50 سال است که با گل سر و کار دارم. جوانها که میآیند خشتمالی را یاد بگیرند کار با گل را دوست دارند و بهشان آرامش میدهد، مثل خودم که جوان بودم و کار با گل برایم لذتبخش بود و حتی بوی گل آرامم میکرد اما الان دیگر این حس را ندارم و به اینکه دستانم در گل فرو برود یا مشامم بوی گل را حس کنم عادت کردهام. در تمام این سالها کار خوب تحویل دادهام و کار خوبم مرا خوشحال میکند و به قول یزدیها خَشَم میشود.
استاد خشتمال میبدی بعد از کار در کنار نارین قلعه مینشیند تا استراحتی کند، گاهی نگاهی به خشتهای قلعه میکند و گاهی به خشتهایی که خودشزده نگاهی میاندازد و آهی میکشد و زیر لب زمزمه میکند: ما هم میرویم و باز هم این خشتها میمانند و دیگرانی که میآیند تا خشتی دیگر بزنند برای مرمت خشتهایی که منزده بودم.
خبرنگار: سمانه ملازینلی
عکاس: بهارک روشنبخش
نظر شما