به گزارش قدس انلاین ، سفیر سابق ایران در مکزیک طی یادداشتی می نویسد؛ وقتی در اردیبهشت سال 1386 به عنوان سفیر عازم ماموریت مکزیک شدم روزهای پایانی یک نمایشگاه عظیم آثار تاریخی ایران با استقبال گسترده مردم در موزه آنتروپولوژی (مردم شناسی) مکزیک که مهمترین موزه این کشور است روبرو شده بود. بیش از یک میلیون نفر از این موزه دیدن کردند و موفقیتی بسیار بزرگ محسوب می شد. آقای مشایی رئیس سازمان گردشگری و میراث فرهنگی نیز در افتتاحیه این نمایشگاه شرکت کرده بود.
مطبوعات با آب و تاب فراوان آن را منعکس ساختند و عکس های بزرگی از آن را منتشر می کردند. موزه های دیگری نیز در مکزیک و در سایر کشورها خواستار برگزاری آن شدند. قرار شد در شهر پوئبلای مکزیک نیز این نمایشگاه برگزار گردد.
موزه بر دوران قبل از اسلام تاکید داشت و آثار آن دوران را گرد آوری نموده بود و تقریبا از آثار دوران اسلامی خبری نبود. لیکن آنچه تعجب و تاسف مرا بر انگیخت تعداد قابل توجهی از آثار مستهجن تاریخی بود که در بین این آثار دیده می شد. این مجسمه ها آشکارا و بی شرمانه به اندام های تناسلی مردان و زنان پرداخته بود و در یک مورد نیز معاشقه عریان مرد و زنی را ترسیم می کرد. این مجسمه ها چیزی جز آنچه در ادبیات امروز دنیا صنعت پورن خوانده می شود نبود. قلم از ذکر جزییات این مجسمه ها و انتشار تصاویر آن شرم دارد اما تصاویر آن موجود است.
برخی از روزنامه های مکزیکی به عنوان یک سوژه نادر در مورد ایران، یک صفحه کامل خود را به نمایش این اثار غیر اخلاقی اختصاص داده بودند. مجسمه هایی که از یونان به ایران منتقل شده اند و یا در دورانی خاص تحت تاثیر فرهنگ رومی توسط فردی خاص ساخته شده است و به هیچ وجه نمادی از فرهنگ محجوب و اخلاق مدار ایرانی نیست.
به عنوان یک ایرانی از این اقدام مسئولان سازمان میراث فرهنگی بسیار خجالت زده بودم. متاسفانه میراث فرهنگی تقریبا تمام آثار دوران اسلامی را حذف کرده بودند و موزه نیز تصویر مجسمه های عریان را در دهها هزار نسخه به صورت بروشور منتشر کرده بود و مردم را دعوت به دیدن آثار فرهنگی ایران می کرد! شبکه های تلویزیونی در برنامه های خبری خود به نمایش این مجسمه ها می پرداختند. در یک کلام باید گفت حتی کسانی که از موزه نیز بازدید نکرده بودند با مشاهده تبلیغات رسانه ها، آنچه از ایران و فرهنگ ایرانی در ذهنشان جای می گرفت از جمله همین مجسمه های بیشرمانه بود.
در همان روزها مدیرکل موزه ملی ایران به مکزیک آمده بود. به او به شدت اعتراض کردم که چرا این آثار را به نمایش گذاشته اند و این چه نوع معرفی از تاریخ و فرهنگ ایران است؟ به توجیه پرداخت که این مجسمه ها را در 7 کشور دیگر نیز به نمایش درآورده اند و سفرای ایران هیچکدام اعتراض نکرده اند! حالا شما چرا اعتراض می کنید؟ می گفت ما که نمی توانیم این آثار را در ایران به نمایش بگذاریم پس اگر در خارج هم به نمایش نگذاریم پس با آن ها چه کنیم؟ وی اینگونه سعی می کرد جای خالی آثار تاریخی دوران اسلامی را نیز توجیه کند.
گفتم روزهای پایانی نمایشگاه است و اگر بخواهیم آن را برداریم توجه ها بیشتر جلب می گردد و بیشتر سوژه می شود. لذا گفتم در نمایشگاه جدیدی که قرار بود در شهر پوئبلا برپا شود حق ندارند این نوع مجسمه ها را قرار دهند. وی گفت تصمیم دراین مورد با جناب آقای مشایی است. به وی گفتم من سفیر فوق العاده و تام الاختیار جمهوری اسلامی ایران در مکزیک هستم و به شما رسما اعلام می کنم که حق ندارید این نوع مجسمه های مستهجن را در نمایشگاه بعدی قرار دهید. با مسئولان موزه مکزیک هم تماس گرفتم و پس از کش و قوسهایی آنها نیز با قرار ندان این مجسمه ها در موزه شهر پوئبلا موافقت کردند. نامه هایی هم به ایران و از جمله به مقامات وقت وزارت امور خارجه و از آن طریق برای آقای مشایی نوشتم که نباید این مجسمه ها در موزه بعدی قرار بگیرند و ضروری است اصولا تجدید نظر اساسی در انتخاب آثار باستانی ایران در نمایشگاه های خارجی بنمایند و جلوی این خیانت فرهنگی را بگیرند.
در سفری که برای شرکت در یک سمینار به ایران داشتم، یادداشتی را شخصا به دست آقای دکتر احمدی نژاد رساندم و در خواست کردم که به اقای مشایی دستور لازم را بدهند تا نه تنها در موزه مکزیک بلکه در کل برنامه های نمایش آثار فرهنگی ایران در خارج از کشور از نمایش آنها جلوگیری کنند. با شناختی که از مواضع رئیس جمهور داشتم بر این باور بودم که ایشان حتما دستور لازم را خواهند داد، هر چند اطلاعی از سرنوشت آن نامه ندارم.
وقتی به مکزیک بازگشتم، آقای ملک زاده یکی از معاونان آقای مشایی، تلفنی با اینجانب تماس گرفت. سلام اقای مشایی را رساند و از قول او از من خواست که در مورد آن مجسمه ها سختگیری نکنم! گفتم که سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید این مجسمه ها به هیچ وجه نباید به نمایش درآیند و من به عنوان نماینده ایران در مکزیک قطعا اجازه چنین کاری را نخواهم داد.
یکی از دوستانم که مسئولیتی در وزارت خارجه داشت و ارتباط دوستانه ای هم با اقای مشایی داشت، از روی دلسوزی گفت: "چشمانت را ببند و چیزی نگو و با مشایی درگیر نشو. او رابطه ویژه ای با رئیس جمهور دارد و نفوذش می تواند برای موقعیت کاری تو منفی باشد. تو موضوع را منعکس کردی و وظیفه خود را انجام دادی و دیگر تکلیفی بر تو نیست." گفتم من جلوی اینکار غیر شرعی و ضد فرهنگی را خواهم گرفت و عاقبت آن هم برایم مهم نیست.
من باب تاکید چند بار به مدیر کل موزه ملی که به مکزیک آمده بود یادآوری کردم که نباید مجسمه ها نمایش داده شوند. روز افتتاح با حضور آقای بقایی قائم مقام وقت سازمان گردشگری و میراث فرهنگی برای افتتاح نمایشگاه رفتیم. با کمال تعجب دیدم نه تنها مجسمه ها حذف نشده بلکه در دو طرف درب ورودی نمایشگاه ایران به نحوی قرار گرفته که اولین چیزی که از این نمایشگاه می بینند مجسمه های آن مرد و زن برهنه با عورت های برجسته است. خونم به جوش آمد. در حضور بقایی به مدیر کل موزه ملی گفتم من حساب تو (...) را خوام رسید و به بقایی گفتم از این لحظه من به سازمان گردشگری و میراث فرهنگی، به اقای مشایی و به شما اعلام جنگ می کنم. بچرخ تا بچرخیم.
بقایی که از عکس العمل من جا خورده بود و انتظار چنین برخوردی را نداشت گفت مگر چه شده است؟ گفتم که به او گفته بودم که نباید این مجسمه ها را به نمایش بگذارد و موضوع را هم به آقای مشایی منعکس کرده بودم. آن وقت این از خدا بی خبر آمده آنها را در سردر ورودی نمایشگاه قرار داه است. گفت برویم ببینیم مجسمه ها چیست. وقتی مجسمه ها را دید دستور داد فورا آن را جمع کنند. البته من نمی دانم که ایا واقعا تا قبل از آن مجسمه ها را ندیده بوده است یا نه. مدیرکل موزه ملی ایران تلاش کرد مانع تصمیم او شود، لیکن موثر واقع نیافتاد. مجسمه ها را که درون محفظه شیشه ای بود نمی شد بلافاصله بیرون آورد. لذا روی محفظه را با پارچه پوشاندند. بعدا آقای بقایی گفت که مدیر کل را عوض خواهد کرد و بعدها اینکار را کرد. برخی می گویند که آن فرد هم اکنون بورس دکتری گرفته و در خارج از کشور است.
آقای بقایی همچنین در آن سفر وعده هایی برای تامین مخارج مربوط به فعالیت های گسترده فرهنگی و نمایشگاه هایی که در سفارت برای معرفی تاریخ و فرهنگ اصیل ایران برگزار می کردیم داد که متاسفانه هرگز عملی نشد.
بعدها در سفری به ایران در حاشیه مراسمی مجددا او را که دیگر معاون رییس جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری شده بود دیدم و گفتم شما مبلغی را که برای نمایش فرهنگ ایران توسط سفارت جمهوری اسلامی که نماینده رسمی کشور است و قول آن را داده اید دریغ کرده اید و ده ها میلیون تومان به هدیه تهرانی برای نمایشگاه آب داده اید؟! چه اشکالی دارد که ما را هم "تهرانی" فرض کنید و مبلغی را که قول آن را داده اید به سفارت "هدیه" دهید!
قول پیگیری داد ولی خبری نشد تا اینکه دوران معمول سفارت من به پایان رسید و به ایران بازگشتم ولی بودجه ای حواله نشد.
امروز که مسائل آن دوره را مرور می کنم بهتر می توانم هدف از برگزاری موزه آثار تاریخی ایران با حذف دوره اسلامی و تمرکز بر دوره قبل از اسلام با گنجاندن آن مجسمه های مستهجن را در یابم و ابعاد اهداف و فلسفه طرح موضوع مکتب ایرانی به جای مکتب اسلامی هم بیشتر نمایان می شود.
*پاسخ روابط عمومی میراث فرهنگی
مطلع شدیم آقای «قدیری ابیانه»، سفیر سابق کشورمان در مکزیک بعد از گذشت 4 سال! در وبلاگ شخصی خود خاطرهای را با عنوان ماجرای نمایش مجسمههای مستهجن در مکزیک توسط سازمان میراث فرهنگی و عدم پرداخت وجوهاتی به ایشان منتشر کرده که ما را بر آن داشت تا پشت ماجرای اصلی خاطره نویسیهای آقای «قدیری ابیانه» را جهت اطلاع عموم مردم اعلام کنیم.
1) مجسمه مورد ادعای آقای «قدیری ابیانه»، یک مجسمه معمولی گلی به ابعاد حدود 30 سانتیمتر است که در میان حدود 100 شی ارسالی که بخش اعظم آن متعلق به دوران اسلامی بود (و آقای قدیری ابیانه اصلا اشارهای به آن نکردهاند) به هیچوجه قابل اهمیت نبود. حال چه شده بود که این مجسمه با این سایز و کیفیت از چشمان تیزبین آقای قدیری ابیانه در امان نبوده است، در نوع خود حکایتی است که به طنز کارکنان سفارت ایران در مکزیک مبدل شده بود.
2) یک خاطره از آقای قدیری ابیانه برای دریافت مبالغ کلان از سازمان میراث فرهنگی: یک روز هنگام صرف ناهار در سفارت، ایشان در حضور اعضای هیات و کارکنان آنجا، خطاب به آقای بقایی که در آن زمان قائممقام سازمان میراث فرهنگی بودند، گفت: «آقای بقایی! حاضرید در یک کار خیر شرکت کنید؟» آقای بقایی، گفت: «در خدمتیم!»
آقای قدیری ابیانه گفت: «من مدتی است که در یک طرح فرهنگی، تعدادی از مکزیکیها را مسلمان کردهام.» آقای بقایی که مشتاق شده بود، چگونگی اجرای طرح را پرسید و آقای قدیری ابیانه در پاسخ گفت: «این مکزیکیها به سفارت میآیند و مسلمان میشوند و ما به آنها هزار دلار آمریکا میپردازیم و تمن اکنون چندین نفر را اینگونه مسلمان کردهام. شما هم مثلا یک میلیون دلار بدهید و در این کار خیر شرکت کنید!»
به سختی باور میکردیم سفیر جمهوری اسلامی ایران با آب و تاب چنین چیزی را تعریف میکند. آقای بقایی به ایشان گفت: «آقای قدیری ابیانه! پذیرش اسلام باید با آگاهی، فهم و درک باشد. این ادامه همان تفکر غلطی است که میگویند ایرانیان با زور شمشیر مسلمان شدند و حال در مکزیک با پرداخت پول، عدهای مسلمان میشوند. به جای این روش آیا بهتر نیست مرکز اسلامی در مکزیک تاسیس شود؟ با چاپ کتاب رسما اسلام تبلیغ شود تا افراد مطلع و عاشق به حقانیت و عدالتخواه را جذب کنیم؟ حال طبق شیوه شما، مکزیکیها بعد از دریافت پول و مسلمان شدن و خروج از سفارت، عاقبتشان چه میشود؟!»
آقای قدیری ابیانه گفت: «شما پول بدهید، حتی برخی را میتوان با رقم کمتری در حدود 500 دلار هم مسلمان کرد.»
در اینجا بود که اعضای هیات اعتراض کردند و لبخند تمسخرآمیزی بر لبان کارکنان سفارت نقش بست. بعدها متوجه شدیم پلیس و وزارت امور خارجه مکزیک به رفتوآمدهای مشکوک افراد سابقهدار به سفارت جمهوری اسلامی ایران اعتراض کردهاند و گفته بودند این افراد سابقهدار مدعی هستند پولهای دریافتی را همینطوری گرفتهاند و قصد جاسوسی در کار نبوده است.
آقای قدیری ابیانه که با واکنش این چنین هیات ایرانی مواجه شده بود، روز دوم سفر در سر میز صبحانه گفت: «آقای بقایی! حداقل بیایید برای یک کار فرهنگی دیگر، 20 هزار دلار در اختیار من بگذارید. من آدرس برخی سایتهای اینترنتی داخلی ایران را به صورت بروشور چاپ کردهام. شما هزینه چاپ آن را که 20 هزار دلار میشود، بدهید.»
آقای بقایی گفت: «ایرادی ندارد. اسناد و فاکتور چاپ را بدهید تا اقدام کنیم.»
آقای قدیری ابیانه گفت 15 هزار دلار کمک کنید هم کافیست که باز پاسخ مثبت شنید.
روز بعد آقای قدیری ابیانه دوباره با یادآوری طرح فرهنگیاش گفت: «اگر 5 هزار دلار هم باشد کافیست!»
در همین هنگام آقای بقایی گفت: «آقای قدیری ابیانه! چه یک دلار، چه 20 هزار دلار... این نوع هزینهها نیازمند اسناد مالی است. حداقل شما فاکتورتان را ببینم تا اقدام کنیم.»
و تا امروز از فاکتور هیچ خبری نبوده است.
نظر شما