ایوان، ستون‌های چوبی تراش خورده بلندی دارد که بدون هیچ میخی به سرشیرهای زیر بام چفت شده است. ستون‌های چوبی رو به ضریح، نقش و نگارهای زیبایی دارد و درهای چوبی مشبکی که به روی پاشنه می‌چرخد، ذوق و سلیقه معماران و نجاران گیلانی را نشان می‌دهد.

نذر شاخ گوزن برای «چهل ستون»
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

کیسه‌های نمک، سکه‌های پول، نمک‌های ریخته شده روی سنگ یکپارچه تیره رنگی که در میان حصارهای زنگ‌زده سالیانی دراز، نظاره‌گر آیند و روندگان به «بقعه میراثی چهل ستون» در شهرستان لاهیجان، بخش آهندان است، پایین تپه، ساکت و آرام مانده، بی‌هیچ ‌آزاری. پیرزنی با کمری خمیده نزدیک سنگ آمد، با زمزمه‌ای دعاگونه زیر لب، مقداری نمک از جیب درآورد و روی سنگ پاشید. در پاسخ به پرسش من در چیستی سنگ گفت: «سنگ زیارت است دیگر»، چنان محکم و قاطع که جای تردید و پرسش دیگر نماند و بی‌هیچ توضیح دیگری از میان سنگ‌های قبرهای گورستان و شیب تپه بالا رفت.

بالای تپه همراهان او، دو مرد جوان، آب بر سیمان ریخته و هم می‌زدند، برای جانمایی سنگ سیاه دیگری که قرار بود برای تازه درگذشته‌ای پس از ۴۰روز بر مزارش قرار گیرد و به جای گیله زن، مردِ جوان لختی به بیلش استراحتی داد و گفت: «نمک روی سنگ را بردار و بگذار روی زگیل. خوب می‌شود» و لبخندی بر لب که نفهمیدم از تردید بود یا جلب اعتماد.

از این دست سنگ زیارت‌ها در زیارتگاه‌های گیلان کم نیست. همانند سنگی در آرامگاه «سید شرف‌الدین پیرشرفشاه»، شاعر و عارف قرن هشتم که زائران سکه‌ای را بر سنگ می‌سایند و می‌گویند رطوبت حاصل از آن برای بیماری‌های پوستی نافع است.

از تپه بالا می‌روم تا زیارتگاهی را که در وسط گورستان روستای «ذاکله‌بر» قرار گرفته از نزدیک ببینم. تمام حیاط پر از درختان تنومند آزاد و انواع میوه‌های جنگلی است؛ به، ازگیل و سیب‌های ترش و پسرکی اهل روستای «خورتای» که تلاش دارد سیب‌های نارس را بچیند.

درختی با شاخ‌های گوزن

به طرف درخت نذر می‌روم. دیدن شاخ‌های مرال گیلان (گوزن) و قوچ و بزهای وحشی که بر اثر رشد درخت در تنه فرو رفته است، همیشه برایم جذاب بود.

«موسی پایکار» از اهالی روستای «ذاکله‌بر» که به زیارت آمده، درباره درخت نذر می‌گوید: «قدیم‌ها گالش‌های ‌ییلاق‌های بالا، پنجشنبه و جمعه برای زیارت به این بقعه می‌آمدند. چوپان‌های محلات مُلاگوبَر، رَسکوتی، چیشنِه کوتی، زاکلی‌بر و خورتای برای این بقعه نذر می‌کردند. اگر در طول سال بز، قوچ وحشی و یا گوزنی شکار کرده بودند، شاخ‌هایش را نذر بقعه می‌کردند و بر دیوارهای امامزاده میخ می‌زدند. پیشتر بر دیوار ایوان چندین شاخ گوزن نصب بود. آن‌ها که حاجت داشتند، به شاخ‌ها پارچه سبز می‌بستند. چند سال پیش که بقعه را مرمت می‌کردند، همه شاخ‌های بقعه را کندند. فقط همان چند شاخ مانده که به تنه درخت فرو رفته است».

و من که دو سال پیش هم درخت نذر را دیده بودم، می‌دیدم که بزرگ‌ترین شاخ هم شکسته و پارچه‌های سبزش باز شده است و حیران بودم از باورهای نیاکان که هر چند اکنون خرافه به نظر می‌رسد، ولی همین‌ اندیشه هر چه بود، حافظ طبیعت بود. شکارچی می‌دانست که اگر بیش از نیاز خود شکار کند، «سیاگالش» از او انتقام می‌گیرد. بنابراین شاخ گوزنی را که شکار کرده بود، به نیت جبران خسارت به دیوار بقعه و یا درخت می‌زد و چه بسا از گوشت شکار هم پاره‌ای به نیازمندان می‌بخشید.

افسانه سیاگالش

«سیاگالش» در باور گله‌داران کوهستان‌های شرق گیلان نگهبان چهارپایان است. او ایزدی است که نمی‌گذارد گالش (کوه‌نشینان شرق گیلان به چوپان گالش می‌گویند) گله‌اش در جنگل گم شده و یا آسیب ببیند. «سیاگالش» حافظ و دوستدار طبیعت است و بر کسانی که به طبیعت آسیب می‌زنند، خشم می‌گیرد. او چوخایی سیاه بر تن دارد. این‌ها را موسی پایکار می‌گوید. البته چوپان‌های سالخورده هم روایت‌هایی دارند از اینکه سیاگالش را به صورت مردی- که چهره‌اش در مه و تاریکی جنگل نامعلوم است- دیده‌اند که راه روستا را به آن‌ها علامت داده است. این را چوپانی از روستای «سرتربت» برایم گفته بود.

نذر شاخ گوزن برای «چهل ستون»

بقعه شمشادها

«بقعه چهل ستون» یک بنای بسیار زیبا با معماری بومی است که در هیچ جای دیگر ایران مشابه آن دیده نمی‌شود. تمام ایوان دور تا دور بنا که در گیلان «تَلار» خوانده می‌شود، ستون‌های چوبی تراش خورده بلند و یکپارچه‌ای دارد که بدون هیچ میخی به سرشیرهای زیر بام چفت شده است. ستون‌های چوبی رو به ضریح، نقش و نگارهای زیبایی دارد و درهای چوبی مشبکی که به روی پاشنه می‌چرخد، نهایت ذوق و سلیقه معماران و نجاران گیلانی را نشان می‌داد، برای آنچه مقدس می‌پنداشتند.

برای زیارت مزار «سیدابراهیم»، از در کوتاه چوبی وارد تلار می‌شوم اما پیش از ورود، سنگ مزار خادمان بقعه توجه‌ام را جلب می‌کند؛ «محمد و احمد احمدی» پدر و پسری که سال‌ها به این بقعه و مسجد همجوارش خدمت کرده‌اند و حالا زیر خاک خفته و «سنگی بر گوری».

نزدیک به در ورودی، مشخصات بنا و شخص مدفون در آرامگاه روی یک تابلو ذکر شده است: بقعه مدفن آقا سیدابراهیم از نوادگان امام موسی کاظم(ع) است. بر اساس کتیبه موجود روی یکی از ستون‌های این بقعه شهادت یا وفات سیدابراهیم، سال ۳۲۰ قمری تعیین شده است.

این بقعه دارای چهل ستون چوبی از درخت شمشاد است. چوب این درخت بسیار محکم است و اتصال‌ها را نمی‌توان به وسیله میخ انجام داد.

این بنا در شهریور سال ۱۳۹۶ و به شماره ۳۱۷۸۷ توسط سازمان میراث فرهنگی در فهرست بناهای میراثی کشور ثبت شده است. گورستان حریم بقعه نیز ثبت ملی شده و این نشان از قدمت منطقه دارد. به همین منظور برای حفاظت از بنا، در ایوان چند دوربین حفاظتی نصب شده است.

ستون‌هایی با تزئینات شمعدانی

موسی پایکار درباره علت نام‌گذاری این بقعه می‌گوید: «این بقعه چهار ایوانه، ۴۰ستون خراطی شده دارد. اگر ستون‌های ایوان را بشمارید، تعداد ستون‌ها ۴۰ عدد است».

دور تا دور ایوان را به نیت شمارش ستون‌ها می‌چرخم؛ ۳۶ ستون چوبی در چهار ضلع بنا و دو ستون دیگر در وسط قرار گرفته است. خوب که می‌نگری، چهار ستون دیگر در چهار سوی آرامگاه در لایه‌ای از گچ قرار گرفته و تنها سرشیرهای منقش آن به خوبی پیداست.

لبه بنا از بیرون چکش گردان و سه پشته و دارای لمبه‌های چوبی حاشیه‌دار است. و جلو ایوان‌ها را به جای لتازه، از چوب قاب‌سازی کرده‌اند. ستون‌های مقابل بقعه به طرف شرق تماماً لاچ لنگری است، یعنی ستون چوبین گرد یا چهارسو از قسمت بدنه کنده‌کاری شده و به شکل زیبایی منقش است.

گل‌های شمعدانی لبه ایوان بر زیبایی این ستون‌های چوبی- که از درخت شمشاد ساخته شده – افزوده است و من از تلار، حیاط بقعه را می‌نگرم که خالی از درخت شمشاد است که در زبان گیلکی به آن «کیش» می‌گفتند. درختانی همیشه سبز با چوب‌های بسیار سخت و محکم که برای مردم گیلان نماد زندگی و قداست بود و در همه بقعه‌ها در کنار درختان آزاد می‌کاشتند. افسوس که برداشت بی‌رویه آن در دوره قاجار که انحصارش را به روسیه دادند و در سال‌های اخیر آفت شمشاد، نسل این درخت اساطیری را هم رو به انقراض برده است.

وسط تلار و روی دو پایه ستون، تعداد چهار لمبه چوب بلند طناب پیچ شده است. موسی پایکار در این باره می‌گوید: «این چوب‌ها مخصوص مراسم علم‌بندی است. هر سال شب چهارم محرم مراسم علم‌بندی در بقعه برگزار می‌شود و زائران طی مراسم خاصی پارچه‌های نذری خود را به علم می‌بندند و عصر روز قتل یعنی شام غریبان امام حسین(ع)، مراسم علم واچینی برگزار می‌شود و پارچه‌های علم باز می‌شود و برای مراسم سال بعد دوباره سر جای خود قرار می‌گیرد».

خبرنگار: مهری شیرمحمدی

عکاس: مانی پوراحمد/ باشگاه خبرنگاران جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha