به گزارش قدس آنلاین، کودکان کشته شده وسط خرابه منحوس جنگ، کودکی که گریهکنان دنبال آغوش گرم مادر است، کودکی که با عروسکش به خواب رفت و دیگر بیدار نشد و عروسک صورتیاش رنگ خون گرفت.
تصویر زنی که بدن کوچک و کفنپیچ شده فرزندش را به آغوش کشیده و کوشهای کز کرده و ناله میکند همیشه جلوی چشمم است. کودک دوسالهای که وسط ویرانههای جنگ با پای برهنه ایستاده و گریه می کند تا کسی او را از آن مهلکه نجات دهد و عکاس این آشوب روزگار را تصویر کرده و به چشم من رسانده مگر از ذهن آدمی پاک میشود؟
شامگاه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴؛ بامداد منحوسی که خبر حمله و ترور و شهادت را خواندم همه تصاویر جنگ اکتبر از جلوی چشمانم رد شد. من که بچه جنگ بودم و طعم گس جنگ را چشیده بودم بیش تر از هر کسی می دانستم چه چیزی در انتظارمان است. از آنروز تا لحظه تنظیم این گزارش و بنابرآنچه اعلام شده در جنگ اخیر ایران و رژیم صهیونیستی، دست دولت اسراییل به خون بیش از ۴۰۰ ایرانی بی دفاع، آلوده و ۳۰۵۶ نفر را مجروح موشک ها و پهبادهای خود ساخت! در این میان ۵۴ نفر از شهدا زن و کودک و بیشتر مصدومین و شهدا هم غیر نظامی بوده اند.»
در این چند روزه شرایط زندگی برای همه افراد، بهویژه کودکان تغییر کرده است. آنها بدون هیچ درکی از شرایط جنگی شاهد و شنونده صداهای مهیب انفجار و ... هستند و حتی ناخواسته به دنبال گفتوگوی سایر اعضای خانواده در جریان اتفاقات روز قرار میگیرند. در این موقعیت وظیفه اعضای خانواده است که تا حد ممکن در کنار ایجاد شرایط امن برای کودک او را نسبت به حمله متجاوز آگاه کند تا به لحاظ روحی کمتر در معرض آسیب قرار بگیرد.
در کنار همه کارها و مراقبتهایی که میتوان انجام داد خواندن کتاب میتواند به ایجاد این شرایط کمک کند. کتاب هم میتواند ابزاری برای کنترل ذهن آشوب زده همه افراد از جمله کودک و بزرگسال باشد و هم میتواند آگاهیهای لازم را به کودکی بدهد که در معرض جنگ قرار دارد. زبان گفتگو با کودک درباره جنگ نیاز به مهارتی دارد که شاید بسیاری از ما این مهارت را نمیدانیم و کتاب میتواند این مهارت را به ما آموزش دهد. اولین گام انتقال مفهوم وطن است. به گفته مصطفی رحماندوست، خانه، بهترین تمثیل وطن است. این نویسنده میگوید: زکریا تامر، نویسنده عرب، کتابی دارد به نام «خانه». او در این کتاب نوشته مرغ خانه دارد و اسم خانه آن «لانه» است، پرنده خانه دارد و اسم خانه آن «آشیانه» است و همینطور جلو میآید و در انتها مینویسد اما فلسطینیها خانه ندارند زیرا خانه آنها را دیگران اشغال کردهاند. او خیلی خوب توانسته مفهوم وطن را در آن کتاب بگوید. این کتاب به بیش از ۶۰ زبان ترجمه شده است.
کودکی که در بحران جنگ گذشت
مهناز فتاحی از معدود نویسندگانی است که در این سالها در کتابهایش به موضوع جنگ برای کودکان پرداخته است. او که کودکیاش در بحران جنگ گذشته است بیش از همه میداند جنگ برای کودکان چه پیامدهایی دارد. به باور او برخلاف آنچه تصور میشود گفتن از جنگ برای کودکان مانند واکسن است.
فتاحی در زمان جنگ ایران و عراق، کودکی ۱۰ ساله بوده ساکن کرمانشاه. به گفته او کودکان جنگ در معرض انواع آسیبهای روحی و روانی قرار دارند که این آسیبها تا سالها همراه این بچهها ست. در زمان کودکی من صدای خمپارهها و توپها، آوارگی و مهاجرت از شهر و جدا شدن از دوستان و لحظات آژیر قرمز که مرتب در این شهرها تکرار میشد، همگی تأثیری منفی روی بچههای شهرهای مرزی گذاشته بود.
او میگوید: پدر من نظامی بود و در جبهه حضور داشت؛ از این جهت من به عنوان کودک جنگ همه این لحظات را تجربه کردم. بچهها آسیبهای فراوانی در جنگ میبینند. کودکان در شرایط عادی به بزرگترها وابسته هستند، حالا تصور کنید در یک شرایط بحرانی این بچهها یکی از اعضای خانواده یا همه آنها را به یکباره از دست میدهند، ببیند چه اتفاقی برای این دسته از کودکان رخ میدهد.
کودکان را با آگاهی از جنگ واکسینه کنیم
من این لحظات را تجربه کردم و این تجربیات و خاطرات را در کتابهایی مانند «طعم تلخ خرما» به شکل داستانی بیان کردهام تا بچهها با دفاع مقدس و آسیبهای جنگ آشنا شوند تا اگر مجدداً در این شرایط قرار گرفتیم، بتوانند خود را برای برخورد درست با این شرایط آماده کنند.
فتاحی درباره بایستههای داستاننویسی از جنگ برای کودکان میگوید: اگر آن زمان چند کتاب با این موضوع و محتوا وجود داشت و ما میخواندیم، شاید نگاهمان بازتر میشد. این دست از کتابها مانند واکسن است، ممکن است کودک با خواندن آنها ناراحت شود، اما برای چنین شرایطی آماده میشود.
من تصمیم گرفتم که برای کودکان از دفاع مقدس بنویسم و بگویم که در شرایط جنگی چه چیزی به آنها آسیب میرساند و آنها در این لحظات چه کار کنند. اینها موضوعات مهمی است که اگر به زبان داستان برای بچهها بیان شود، بیشتر آنها را با خود همراه خواهد کرد.
کتاب «گم بی» یکی از این دست از آثار است. کتاب ماجرای یک دختربچه است که خانوادهاش در بمباران فکر میکنند که او شهید شده و او را با این تصور رها میکنند. این کتاب برگرفته از یک ماجرای واقعی و الهام گرفته از زندگی خانمی به اسم «نادیا» است که در آن زمان پنج ساله بود. او به همراه خانوادهاش در پناهگاه «پارک شیرین» کرمانشاه حضور داشت، بعد از بمباران پناهگاه همه جا تاریک میشود و خانواده گمان میکند که این کودک در این بمباران شهید شده است، از آن قسمت فرار میکنند و کودک در آنجا رها میشود. در «گمبی» ماجرایی که بر سر این دختر رفته است و روزهایی که او بدون خانواده در آنجا زندگی کرده، روایت میشود. وقتی این دختر گم میشود، مردم این دختر را «گمبی» صدا میزنند، «گمبی» هم در زبان کردی به معنای گم شده است. جالب اینجاست که هنوز هم بعد از سالها از آن ماجرا، مردم گاه او را با همین نام صدا میزنند.
محدودیتهای بیان وقایع جنگ برای کودکان و چند نکته
فتاحی همچنین درباره محدودیتهای بیان وقایع جنگ برای کودکان با یادآوری چند نکته میگوید: یک نویسنده برای روایت این دست از موضوعات حتماً باید روانشناسی کودک را در نظر داشته باشد. کتاب دفاع مقدس برای کودکان نباید منجر به ایجاد رعب و وحشت در دل کودکان شود. در عین اینکه باید به مخاطب کودک خود در این زمینه اطلاعرسانی و آگاهیبخشی کند، اما باید امیدبخش باشد و پایان داستان به گونهای باشد که کودک به دنیای بهتر و زندگی خوب امیدوار باشد، نه اینکه احساس یأس و ناامیدی کند.
این نویسنده اثر دیگری از روایتهای جنگ برای کودکان پیشنهاد میکند و میگوید: مرتضی سرهنگی در کتاب «اسم من پلاک است» داستانی با موضوع دفاعمقدس را با زبانی ساده و کودکانه و از زبان یک پلاک روایت میکند. این کتاب توسط سوره مهر منتشر شده که برای کودکان بسیار خواندنی است.
آگاهی کودک با مفهوم جنگ و شرایط جنگی ضروری است
لیلا خیامی؛ نویسنده و شاعر کودک و نوجوان در پاسخ به این پرسش که به چه طریقی میتوان کودکان را برای درک شرایط جنگی آماده کرد، و این که آیا اصلاً باید کودکان در جریان چنین وقایع تلخ و نگران کنندهای قرار بگیرند یا خیر، میگوید: گروهی بر این عقیده اند که کودکان باید در دنیای شاد و کودکانهی خودشان زندگی کنند و تا جای امکان باید آنها را از مواجهه با چنین شرایطی دور نگه داشت و آرامش آنها را بر هم نزد. این دیدگاه از سویی پذیرفته است چرا که کودک ضعیف و ناتوانی که کاری از دستش بر نمیآید چه لزومی دارد پایش به چنین مسائلی باز شود. اما از سوی دیگر این مسأله مطرح است که تا کی میتوان او را در ناآگاهی نگه داشت. شرایط جنگی غیر قابل پیشبینی است. هر آن ممکن است موقعیتی پیش بیاید که کودک بهناچار با موقعیتی تلخ و دردناک روبهرو شود. در این صوت اگر او آمادگی مواجهه با شرایط را نداشته باشد، بیشک ضربه سخت تری را متحمل خواهد شد. بدون شک کودکی که آگاهانه با چینین موقعیتی روبهرو میشود، راحتتر میتواند شرایط را بپذیرد و فشار کمتری را متحمل خواهد. چنین شرایطی دقیقاً مشابه شرایط فقدان و سو گ نزدیکان است. کودکی که با مفهوم مرگ آشنا باشد و این را پذیرفته باشد که هر انسانی روزی بعد از سپری کردن دورهای از زندگی، از دنیا خواهد رفت، راحتتر با فقدان عزیزان کنار خواهد آمد. با این توضیحات لزوم آشنایی و آگاهی کودک با مفهوم جنگ و شرایط جنگی ضروری به نظر میرسد، چرا که کودک نیز چون سایر افراد نیازمند آمادگی برای درک موقعیتهای پیش آمده است.
کودک در شرایط عادی هم باید درباره جنگ بداند
نویسنده مجموعه داستان «هدیه قشنگ خدا» اضافه میکند: کودک باید واقعیت را بداند و آگاه باشد اما لزومی ندارد که در جریان تمام وقایع و جزئیات قرار بگیرد. همین که به این درک برسد که در شرایط متفاوتی قرار دارد و باید آماده مواجهه با خطرات باشد، کفایت می کند. البته شکل بیان چنین مسائلی به کودک نیز حائز اهمیت است. بزرگسلان باید در شرایط کنترل شده و با حفظ ارامش خود در این باره با کودک گفتگو کند و ترس و نگرانی خود را به کودک منتقل نکنند. تکرار این مسائل و تأکید بیش از حد میتواند باعث نگرانی و ترس کودک شود.
خیامی معتقد است نیاز نیست صبر کنیم جنگی در بگیرد و بعد در این باره با کودک گفتگو کنیم. خوب است کودک حتی در شرایط عادی هم در این زمینه آگاهیها و آموزشهای اندکی ببیند و با این مقوله تا حد کمی آشنایی داشته باشد.
شاعر مجموعه شعر «خادم گلدستهها» میافزاید: راه آموزش در این زمینه میتواند از طریق انتشار کتابهایی با مضمون و محتوایی آموزشی و آگاهی دهنده در این زمینه باشد. آثاری بهدور از مستقیم گویی که با بازی و سرگرمی و ایجاد لذت بتوانند چنین مفاهیمی را ضمن اثر به مخاطب منتقل کنند. من سال ها پیش مجموعه شعری با عنوان «خلبان جنگی» برای کودکان با همین مضمون سرودم. در این مجموعه سعی بر این بود که بهدور از مستقیم گویی و ایجاد ترس چنین آموزشهایی به کودک داده شود به طوری که حتی ضمن جنگ بازی کودکانه این مضمون بیان شود.
خیامی در توضیح بیشتر درباره این مجموعه شعر بیان میکند: گمانم کتاب دهه ۸۰ منتشر شد. ان زمان تا جایی که یادم است دنبال این بودم که نگاهی متفاوت و کودکانه به مسأله جنگ داشته باشم چون اکثر کتاب های کودک جنگی موجود آثار بازاری ، ضعیف و شعاری بودند؛ آثاری که از نگاه کودک دوران جنگ سروده شده بودند در حالی که کودک آن دوران، سالها بعد از پایان جنگ به دنیا آمده بود و هیچ شناختی از جنگ و فضای دهه شصت نداشت. آن زمان شاعران بیشتر آثار را با الهام از دوران کودکی و نوجوانی خود میسرودند و توجهی به دیدگاه کودکی که سال ها بعد از جنگ به دنیا آمده و آشنایی با آن ندارد نداشتند. من به دنبال این بودم که جنگ را به کودکی معرفی کنم که دوران کودکی اش سالها بعد از جنگ میگذشت هدف اصلی سرودن این اثر همین بود و بعد از مطالعه چند اثر انگشت شمار و ضعیف در زمینه جنگ و دفاع مقدس که برای کودکان سروده شده بود تصمیم به تولید و انتشار آن گرفتم.
به نظر من چنین آثاری ضمن لذت بخشی و سرگرم کنندگی کودکان را برای رویارویی با چنین موقعیتهایی تا حدودی آماده میکنند.
نظر شما