درک زیارت در سنت دینی ما اغلب همراه با استعاره «سفرِ قدسی» و «حرکتِ به سوی حقیقت» است؛ تجربهای که در آن زائر به طور موقت از مناسبات روزمره جدا میشود و در فضایی متفاوت به تمرکز و بازسازی حقیقت وجودی خود میپردازد؛ اما در این میان، همانطور که در یادداشتهای گذشته گفته شد، شهر مدرن با تمام ساختارهای اقتصادی، رسانهای و سبک زندگی خاص خود دقیقاً در نقطه مقابلِ این تجربه قرار میگیرد؛ سرعت، مصرف، نمایش، رقابت، تحمیل عادتهای مدرنیته و تجاریسازی بیرویه، مهمترین این تقابلهای ذاتی شهر مدرن با زیارت هستند. همین تضاد ماهوی سبب میشود زیارت در دل شهرِ مدرن به سرعت کالایی و مصرفی شود؛ یعنی معنویت به کالا و تجربهای فروختهشده تبدیل شود. همین خطر اصلی است که ضرورت طراحی «الگوی عینی شهر زیارتی» را روشن میکند.
تضاد ماهوی شهر مدرن و زیارت
شهر مدرن با نظم و عقلانیت بروکراتیک، اقتصاد خدماتی، نظام حمل و نقل و رسانههایش، مناسبات خاص خود را بر شهروند تحمیل میکند. حتی معماری و فضاهای عمومی در شهرهای امروز بر پایه کارکرد و مصرف طراحی شدهاند، نه بر اساس تأمل، سکوت و معنویت. در حالی که زیارت ماهیتی است که با ترک تعلقات پست و فاصلهگیری از مصرفزدگی تعریف میشود؛ گرچه این فاصله گرفتن به معنای بیتوجهی مطلق نیست و توضیح آن، یادداشت دیگری را میطلبد.
رسانه و سبک زندگی؛ همپیمانان شهر مدرن
رسانههای مدرن سبک زندگی شهری را نه تنها بازتاب میدهند؛ بلکه فعالانه جهتدهی میکنند. تبلیغات، شبکههای اجتماعی و صنعت سرگرمی، ذائقه و علایق مردم را با الگوی مصرفی و رقابتی سازگاری میدهند. در چنین شرایطی تجربه زیارت نیز به آسانی در بستههای گردشگری مذهبی، سوغات لوکس، خدمات ویآیپی و حتی رتبهبندیهای اعتباری ادغام میشود.
رسانه که میتوانست در خدمت معنا باشد، عملاً به بازاریاب تجربه قدسی تبدیل میشود. بنابراین اگر الگوی مناسب با زیارت در شهر تولید نشود، مناسبات اقتصادی و سرمایه طبق ذات خود، زیارت را به زائر «میفروشند»؛ اما این فروش ساده نیست؛ بیشتر شبیه حراج و مزایده است؛ هر که بیشتر بپردازد، سهم بیشتری از تجربه زیارت میبرد. از بستههای اقامت لوکس در نزدیکی حرمهای مطهر گرفته تا خدمات اختصاصی و دسترسیهای ویژه، همه نشانههایی از طبقاتی شدنِ تجربه قدسیاند. این روند، عدالت دینی و پیام معنوی زیارت را مخدوش میکند و به جای «سفر به سوی حقیقت»، آن را به «خرید تجربه معنوی» فرو میکاهد.
برای مقابله با این روند، لازم است «الگوی عینی شهر زیارتی» طراحی و پیاده شود؛ الگویی که میان منطقِ شهر و منطقِ زیارت نوعی همنشینی خلاق ایجاد کند. این الگو میتواند ابعاد مختلفی داشته باشد:
معماری و طراحی فضا: فضاهای عمومی و مسیرهای منتهی به اماکن مقدس باید امکان تأمل، سکوت، حرکت پیاده و آیینهای جمعی را فراهم کند نه فقط عبور سریع و مصرف خدمات را.
اقتصاد معنوی به جای اقتصاد تجاری: به جای تبدیل همه چیز به کالا، نظامی از خدمات مبتنی بر وقف، همیاری و عدالت طراحی شود تا زائران با هر سطح اقتصادی بتوانند از تجربه معنوی بهرهمند شوند.
رسانه و آموزش: رسانهها و شبکههای اجتماعی با محتوا و فرم متناسب با زیارت، آگاهی و فرهنگِ مشارکتِ معنوی را تقویت کنند نه صرفاً تبلیغ بستههای تجاری را.
قوانین و مقررات شهری: شهرداریها و نهادهای دینی باید چارچوبهای مشخصی برای کنترل تبلیغات، قیمتگذاری خدمات و حفاظت از حرمت فضاهای زیارتی وضع کنند.
به طور قطع شهرِ مدرن اگر بدون راهبرد وارد تجربه زیارت شود، به جای یاری، آن را میبلعد و کالایی میکند. طراحی یک الگوی عینی برای شهر زیارتی یعنی ایجاد زیرساختها و سیاستهایی که تجربه معنوی زائر را از منطق بیرحم بازار و رسانه حفظ کند. در چنین الگویی میتوان به جای آنکه زیارت را به شهر و بازار فروکاست، شهر را در خدمت زیارت و ارزشهای قدسی قرار داد. این نه تنها صیانت از سنت معنوی؛ بلکه پاسخی به نیازهای عدالت اجتماعی و فرهنگی امروز است.




نظر شما