در سال ۱۳۳۵ شمسی برای فراگیری علوم دینی وارد مدرسه علمیه گلشن نیشابور شد و سپس در حوزه علمیه مشهد مشغول تحصیل شد و از محضر بزرگان حوزه خراسان همچون آیات عظام و حجج اسلام حاج شیخ مسلم غرویان، حاج شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد، حاج شیخ کاظم مدیر شانهچی، حاج شیخ محمد واعظزاده خراسانی، حاج شیخ حسنعلی مروارید، حاج میرزا جواد آقا تهرانی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج سید محمدهادی میلانی، حاج سید عبدالله شیرازی، حاج سید ابراهیم علمالهدی و حاج شیخ حسین وحید خراسانی بهره برد.
استاد در این مدت، موفق به دریافت اجازۀ کتبی نقل حدیث از بزرگان از جمله مرحوم آیتالله العظمی مرعشی نجفی شد و همچنین از برخی مراجع، اجازۀ تصدی امور حسبیه دریافت کرد. ایشان در سال ۱۳۴۴ شمسی گواهینامۀ مدرسی علوم منقول از تهران را اخذ نمود و در سال ۱۳۵۲ شمسی مدرک کارشناسی فقه و مبانی حقوق اسلامی را از دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد دریافت کرد.
اهتمام به تدریس و تحقیق مستمر علوم اسلامی به ویژه علوم قرآن و حدیث و معارف اهلبیت(ع) از ویژگیهای شخصیت علمی ایشان بود. او در عین پایبندی به سنتهای اصیل حوزههای علمیه، بنیانگذار تدریس کتب نوآمد در حوزه علمیه مشهد شد و برخی آثار را برای نخستین بار تدریس و ترویج نمود و به رشد و جهش علمی طلاب کمک شایانی کرد.
در سال 1363 شمسی از سوی تولیت وقت حرم مطهر رضوی مرحوم آیتالله واعظ طبسی به ریاست بنیاد تازه تأسیس پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی منصوب شد و اداره آن را به مدت حدود سه دهه برعهده داشت که فصل دیگری از خدمات درخشان آن مرحوم در این مرحله رقم خورد و منشاء آثار و تحقیقات کمنظیری شد که برخی در جهان اسلام مطرح گردید.
معظم له در خصوص تاسیس بنیاد برای اینجانب چنین تعریف میکردند که «یک روز مرحوم دکتر علی محمد برادران رفیعی که در آن زمان رئیس سازمان کتابخانه بودند به من زنگ زدند گفتند تشریف بیارین دفترم و منم رفتم. بعد از احوالپرسی گفتند که قصد داریم مؤسسهای علمی به نام بنیاد تاسیس کنیم. میزی گوشه اتاقشون بود، گفتند این میز در اختیار شما و اساسنامه بنیاد را بنویسید و من هم نشستم و اساسنامه را با همکاری ایشان نوشتم و به این شکل بنیاد پژوهشهای اسلام که در کشور نادر بود در مشهد بنیانگزاری شد».
در دوره ریاست بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، این مرکز علمی در جوار حرم امام رضا(ع) تبدیل به یک قطب علمی در جهان اسلام و تشیع شد و با گردآوردن محققان صاحب نام خراسان و ایران، آثار ماندگاری را به کتابخانه ایران و اسلام تقدیم نمود. ایشان بنیاد را مکانی برای تبلیغ دین و دانش برای خود ساخته بود نه دکانی برای تجارت.
چرا عالمی از جنس فیروزه؟!
شایسته است برای لقبی که به ایشان دادهام به تاریخ بر گردیم. فیروزه مونث کلمه فیروز است که خود معرب کلمه پیروز میباشد. دلیل این نامگذاری را باید در مسایل اعتقادی پیشینیان جستجو کرد. چراکه ایشان بر این باور بودهاند که فیروزه باعث پیروزی، موفقیت و شادکامی میشود. بر همین اساس بوده است که بعضی از پادشاهان ایران در جنگهایشان نگینهایی از فیروزه را همراه خود میبردند تا به پیروزی آنها کمک نماید و یا سوارکاران برای جلوگیری از سقوط از اسب همواره فیروزه به همراه خود داشتهاند. به هر طریق فیروزه نام فراگیر این کانی در ایران بوده و هست. این وجه که استاد چون فیروزهای در بنیاد بودند که باعث پیروزی، موفقیت و شادکامی همکاران در بنیاد شده بودند و بنیاد سربلند در کشور بود.
نامگذاری در بین افراد محلی که مشغول استخراج این کانی قیمتی از معدن آن هستند اما داستان دیگری را دنبال میکند. افراد محلی روستای معدن فیروزه این کانی را به صورت عام « رِزْقی» نام مینهند. این کلمه به معنای چیزی است که جهت رزق و روزی اعطا میشود و استفاده از آن از اعتقادات مذهبی افراد منطقه سرچشمه میگیرد. در این منطقه اعتقاد عمومی بر آن است که معدن فیروزه را خداوند جهت تامین روزی به ایشان اعطا فرموده است و به همین خاطر افراد محلی (مخصوصا در زمانهای گذشته) احترام فراوانی برای آن قائل بودهاند. الهی انصافا چون پدری دلسور و چون فیروزه رزق و روزی رسان برای همه همکارن خویش در بنیاد بود. بنیاد نخست با یک نفر تاسیس و با 250 نفر پژوهشگر و استاد فرهیخته تحویل آستان قدس داد و از بنیاد خداحافظی کرد. عاشَ سعیداً و ماتَ سعیدا
استاد الهی خراسانی را با توجه به ویژگیهای که از سنگ فیروزه گفته شده باید مردی از جنس فیروزه نامید. چرا که از شهر فیروزه برخاست و چون فیروزه در عرصه پژوهشهای اسلامی و انسانی پیروزمند و سربلند برآمد و چون فیروزه مایه برکت و رزق و روزی برای همکارانش بود مردی که نان داد و نان نبرید، چون فیروزه گرانقدر بود و عزیز از دنیا رفت و تشیع جنازه و مراسم ختم گواه بر این مدعاست.



نظر شما