البته امروزه دنیا و همچنین مفهوم و ماهیت طلا عوض شده؛ طلاجویان امروزی هم اگر شانسشان بزند، بیشتر از آنچه شنریزههای کف رودخانه برایشان به ارمغان میآورد را از ویدئوهای ساخته و بارگذاری شده در یک پلتفرم اینترنتی بدست میآورند.
از رسانه جمعی به رسانه اجتماعی
درست زمانی که ذائقه و اقبال جامعه از رسانههای جمعی به رسانههای اجتماعی متمایل شده، ایده یک سکوی اشتراک محتوای چندرسانهای، خیلی زود با اقبال مخاطبان امروزی روبهرو شد. مخاطبانی که با پیشرفت رسانههای جمعی به دیدن و شنیدن، بیشتر از خواندن عادت کرده بودند، با استقبال از محتواهای چند رسانهای نوظهور سبب شدند سکوی تازهوارد به یکی از سه وبسایت پربازدید در مقیاسی جهانی - رتبه دوم پس از گوگل و بالاتر از فیسبوک - تبدیل شود. بله راجع به «یوتیوب» صحبت میکنیم که اهالی فن و خبرگان زبان انگلیسی، آن را «یوتوب» خطاب میکنند ولی مهمتر از شیوه تلفظش، روشهای این سکو است که باعث شده بخشی از جامعه که پیش از این فقط مصرفکننده محصولات رسانههای مختلف بودند حالا به تولیدکننده محتوا تبدیل شوند. مهمتر اینکه این تولید محتوا میتواند منبع درآمدهای دلاری و بالا هم باشد. از یک نوجوان که به زمین خوردن دیگران واکنش نشان میدهد تا یک نجار که فرایند تولید کمد دیواری را به تصویر میکشد؛ جهانگردی که تجارب سفر خود را با مخاطبانش به اشتراک میگذارد یا یک بازیگر سابق که حالا ترجیح میدهد «یوتوبر» صدایش کنند، دارند برای کسب درآمد، محتوا میسازند.
بیل و کلنگت را بفروش؟
تا این جای قضیه، خیلی جای نگرانی نیست؛ در شرایطی که فرصتهای شغلی کمتر از تعدادی است که باید باشد و درآمدها پاسخگوی هزینههای صعودی زندگی نیست، شاید یک منبع درآمد جایگزین بتواند رویداد مثبتی باشد.
اما این همه ماجرا نیست و همانطور که در عصر تب طلا، جویندگان آن همیشه یابنده نبودند، محتواسازان «یوتیوب» هم الزاماً و همیشه به درآمد آنچنانی نمیرسند. علت را هم باید در همان بالا رفتن درجه حرارت یک رفتار و گرایش جمعی یا همان داغ شدن دانست.
همانطور که در برههای تب بورس و بورسبازی، سرمایه زندگی برخیها را به باد داد و همانطور که برنده واقعی کنکور، مؤسسات برگزارکننده کلاسهای آمادگی کنکور هستند، تب داغ تولید محتوا برای رسانههای اجتماعی هم ممکن است جوانی، وقت، همت و آینده جوانان بدون شغل ایرانی را به فنا بدهد و در ضمن جیب مدرسان و استادان خودخوانده، فروشگاههای تجهیزات مربوط به تولید محتوا و به عبارتی بیل و کلنگفروشان دیگر را پر کند!
البته کتمان نمیکنیم که این فضای متنوع و متکثر، فرصتهای زیادی را به مستعدان این حوزه برای رشد، پیشرفت و کسب درآمد ارائه میکند، اما مسئله این است که درصد بسیار کمی از فعالان این حوزه، موفق به کسب درآمد میشوند.
در بیشتر موارد هم شما نمیتوانید میان وقت و عمری که بابت تولید محتوا صرف شده و درآمدی که بدست آمده و چیزی که دستتان را گرفته، تناسب معناداری پیدا کنید. موفقیت در این عرصه، شاید بیشتر از میل، علاقه و حتی استعداد، نیازمند صبر، دقت، کسب اطلاعات و همچنین استمرار و سختکوشی خاصی است که معمولاً بیشتر جویندگان طلای امروزی و مبتلایان به تبِ تولید محتوا، آن را ندارند.
بنابراین «تولیدکننده محتوا» هم برای خیلی از کسانی که مدعی فعالیت در این عرصه هستند، فقط یک برچسب هویتی-شغلی زودگذر به حساب میآید. درباره آنهایی هم که در این حوزه، درجه تبشان خیلی بالا میرود و لاجرم به هذیانگویی میافتند، حرفی نمیزنیم!




نظر شما