به این بهانه نگاهی گذرا داریم به زندگی ایشان.
از نسل مروارید کرمانی
میرزا حسنعلی در مشهد مقدس متولد شده بود؛ در خانوادهای روحانی که چون از نسل خواجه شهابالدین مروارید کرمانی از رجال ادب و هنر عصر تیموری بودند، به «مروارید» مشهور بودند.
پدرش از عالمان مشهد بود و با شیخ حسنعلی نخودکی عقد اخوت داشت و عمویش نیز آخوند خراسانی را شاگردی کرده بود. از سمت خانواده مادری هم نواده آیتالله حسنعلی تهرانی از شاگردان برجسته میرزای شیرازی محسوب میشد و به یاد او و به احترام شیخ نخودکی «حسنعلی» نام گرفت.
هنوز ۹ سالش نشده بود که پدرش را از دست داد و به وصیت پدر، تحت نظارت دوست معتمد پدرش، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی قرار گرفت تا علم و تقوا را در جبینش ببیند. با همان سن و سال، بزرگترین پسر خانواده بود و تکیهگاه مادر در پستی و بلندیهای زندگی.
در محضر شیخ نخودکی
حسنعلی خواندن و نوشتن، قرائت قرآن و کلیات سعدی را نزد استاد مکتب آموخت و در ۱۳سالگی وارد حوزه علمیه شد. ادبیات عرب را نزد استادان مطرح آن زمان و منطق را نزد شیخ قربانعلی شریعتی برادر استاد محمدتقی شریعتی آموخت.
شیخ حسنعلی نخودکی بخشهایی از شرح لمعه را برایش تدریس کرد و راهنمایش بود در سیر و سلوک و عرفان حقیقی. از او آموخت که برخلاف ریاضتهای خلاف طبیعت بشری مرتاضان، باید عرفان را در خدمت به مردم و جامعه انسانی درآورد. این بود که سلوکی جاری در زندگی و مراقبت و محاسبه را به جای ریاضتکشی برگزید. وقتی از او پرسیدند مرحوم نخودکی جزو کدام طیف از عرفا محسوب میشد، گفت: «مرحوم نخودکی، اهل خدمت به مردم بود».
۲۰سال در خدمت میرزا
پس از ورود آیتالله میرزا مهدی اصفهانی به مشهد، حسنعلی مروارید با وجود سن کمی که داشت به شاگردیاش درآمد و در کنار بزرگانی مثل حاج شیخ هاشم قزوینی که حکم استادی خودش را داشت، پای درس میرزا مینشست:
«مرحوم میرزا اولی که آمدند مشهد، فقط معارف میگفتند. میگفتند اول باید اصول دینتان را بدانید بعد فقه و اصول را. در مبحث دقیق جبر و تفویض، خودشان افراد درس را انتخاب میکردند. من که درس را به عربی مینوشتم و به ایشان ارائه میدادم، گفتند: شما هم به این درس بیا. بعداً بعضی شاگردان اعتراض کرده بودند که چرا به من اجازه شرکت داده شده، در حالی که استادم شیخ هاشم قزوینی هم در درس هست! میرزا نوشته عربی من را نشان داده بود تا قانع شوند!».
این درس بود که شاکله فکری حسنعلی مروارید را شکل داد و میرزامهدی را به مهمترین و برجستهترین استادش تبدیل کرد: «۲۰ سال در خدمت میرزا بودیم و از محضرشان استفاده کردیم و من با ایشان بیشتر از دیگران محشور بودم و تمامی علما حتی اساتید فلسفه مشهد هم به درس میرزا میآمدند».
میرزا حسنعلی از همین ایام با میرزا جوادآقا تهرانی همدرس و همبحث شد. رابطه علمیای که به دوستی پایدار ۵۰ساله انجامید و تا آخر عمر با او همراه و همگام بود.
مسلمانی با کلاه شاپو!
در دوره رضاشاه و با قانون متحدالشکل شدن لباسها، عمامه بر سر گذاشتن برای طلاب علوم دینی، جز برخی علما و مراجع، ممنوع شد و همه را مجبور میکردند کلاه بر سر بگذارند. میرزا حسنعلی هم که آن زمان سالهای طلبگی را میگذراند از این وضعیت مستثنا نبود:
«وقتی همه کلاهی شدند، ما هم پالتو پوشیدیم و یک کلاه شاپو به دست گرفتیم و رفتیم خدمت میرزا. ایشان وقتی ما را مشاهده کرد برای دلداری ما با یک تشری گفتند: مگر مسلمانی به عمامه است؟ اشکال ندارد! مرحوم میرزا با اینکه میتوانست جواز لباس بگیرد، ولی این کار را نکرد و تقریباً چهار سال از منزل بیرون نیامد و شبها در منزل درس میگفت».
شیفته کرامتهای رضوی
آیتالله مروارید از رابطه استادش با امام رضا(ع) میگفت: «شبهای جمعه را از سر شب تا بعد نماز صبح، در بالاسر حضرت رضا(ع) بیتوته میکرد و مقید بود که نماز و قرآن بخواند».
این انس را از استادش وام گرفت و هر صبحگاهان به حرم ولینعمتش مشرف میشد و پس از زیارت، در پایین پای ضریح مطهر، به نجوا و گریه مینشست. انسی که تا آخر عمرش و با وجود کهولت سن و ضعف بنیه ترک نشد.
از کرامتهای حضرت(ع) نسبت به مردم که خودش دیده بود میگفت؛ از دو چشمش که آب آورده و کور شده بود و کنار ضریح بینا شد، از میوهفروش کنار مسجد ملاحیدر که فلج بود و راه افتاد، از بیمار شمالی که متوسل شد و شفا گرفت... و میگفت در حاجات شخصیام الی ماشاءالله کرامت دیدهام ولی درصدد بیانش نیستم.
در مکتب معارفی خراسان
میرزا حسنعلی مروارید به فراگیری مباحث تخصصی فقه و اصول و آرای نوین بزرگانی نظیر مرحوم نائینی اکتفا نکرد؛ او معارف اعتقادی را بر پایه مکتب اهل بیت(ع) آموخت تا در زمره ارکان مکتب معارفی حوزه خراسان قرار بگیرد که بعدها به «مکتب تفکیک» شهرت یافت.
مکتبی که تلاش کرد اساس خداشناسی، انسانشناسی، کیهانشناسی و سلوک معنوی را بر بنیان آموزههای وحیانی قرآن و حدیث و وانهادن فرضیههای رایج فلسفی و عرفانی تعریف کند.
او تسلطی کمنظیر بر معارف اهل بیت(ع) و تبحری چشمگیر در تفسیر روایات و فقه الحدیث داشت. شهرت علمی او البته در تبیین و توضیح معارف کلامی، اعتقادی و ضوابط دینشناسی در مکتب اهل بیت(ع) به سبک استادش بود.
کتاب «تنبیهات حول المبدأ والمعاد» خلاصهای از درسهای معارفی او است که در دورههای متعدد به تدریس آنها پرداخته بود و بنا به خواهش تنی چند از شاگردان، آن را به صورت کتابی مستقل به رشته تحریر درآورد.
کرسی تدریس ۴۰ ساله در مشهد
میرزا حسنعلی مروارید پس از وفات استادش میرزا مهدی اصفهانی، برای ادامه تحصیل و کسب فیض از محضر آیتالله بروجردی به قم رفت. یک ماه در قم اقامت کرد؛ ولی آب و هوای قم و تنگی نفسی که داشت، به اجبار راه بازگشت را پیش پایش گذاشت و با مشورت علما به مشهد برگشت:
«آیتالله بروجردی یکی از مقسمین شهریه را فرستاد درب منزل من که شما چه تصمیم گرفتید؛ میخواهید بمانید یا نه؟ من در جواب گفتم: خیر، قصد مراجعت به مشهد را دارم؛ البته مراجعت من با مشورت حضرت آیتالله سید صدرالدین صدر رحمتالله علیه بود».
پس از بازگشت به مشهد مقدس، تدریس خارج فقه و معارف دینی را در حوزه علمیه شهر پی گرفت؛ کرسی تدریسی که حدود ۴۰ سال برپا بود و بسیاری از دانشوران علوم و معارف اسلامی این خطه را از فیوضاتش بهرهمند میکرد.
بسیاری از شاگردانش در زمره عالمان برجسته و وارستهاند و برخی از اعضای مجلس خبرگان رهبری و نمایندگان ولیفقیه در استانها و ائمه جمعه نیز از جمله دستپروردگان او محسوب میشوند.
سلوک معنوی به سبک مروارید
نماز را محور سلوک و دعا و ذکر را عمدهترین طریق تعالی میدانست. بر نماز اول وقت، بسیار حساس و به جماعت مقید بود؛ از معدود مسائلی که کمترین سستی در آن، او را به التهاب میآورد. جماعت را مدتی در مدرسه میرزا جعفر میخواند و سپس در مسجد ملاهاشم و بعدها در مسجد ملاحیدر. جماعتی که به ویژه نماز صبحش، چنان صفایی داشت که سالها زبانزد مجاوران و زائران و محل اجتماع روحانیون و عالمان بود.
بر نوافل هم تأکید بسیار میورزید؛ چون مسیرش در سیر الی الله، از تفکر و توجه به عظمت خدا میگذشت که محورش نماز بود و دعا و ذکر. در سالهای پایان حیات هم نیمهشب، بارها زمان را میپرسید تا مبادا وقت فضیلت مناجات و نماز شب از دست برود.
آنها که پای صحبتش بودند به خاطر دارند که از کمترین فرصت برای ارشاد و نصایحش بهره میگرفت و به اذکار الهی توصیه میکرد: دعای هنگام خواب را بخوانید که «یفعل الله ما یشاء بقدرته و یحکم ما یرید بعزته»... هنگام خروج از منزل بگویید «بسم الله حسبی الله علی الله اللهم انی اسالک خیر اموری کلها و اعوذ بک من خزی الدنیا و عذاب الاخره»... در سجده شکر ۹ مرتبه «شکرا لله» بگویید و در آخر «شکرا للمجیب».
همگام با نهضت امام خمینی(ره)
با آغاز نهضت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۱، علمای مشهد نیز با محوریت عالمان برجستهای نظیر حضرات آیات میلانی، شیخ مجتبی قزوینی و حسنعلی مروارید جلساتی را برای هماهنگی در برخورد با دولت تشکیل دادند. جلساتی که تا اواخر سال ۱۳۴۳ به تناوب و به صورت مخفیانه برگزار میشد و زیربنای مبارزه در مشهد را بنیان نهاد.
در پی حادثه مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ این سه عالم برجسته با ارسال تلگرافی مراتب تأثر خود را از این فاجعه اعلام کردند. با دستگیری امام خمینی(ره) نیز اطلاعیهای از سوی برخی علمای مشهد منتشر شد که نام آیتالله حاج شیخ حسنعلی مروارید نیز پای آن بود. پس از آزادی امام(ره) و مراجعتش به قم، گروهی از علمای مشهد با محوریت حضرات آیات حاج شیخ مجتبی قزوینی و حاج شیخ حسنعلی مروارید عازم قم شدند و به دیدار امام(ره) شتافتند.
تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه در سیزدهم آبان ۱۳۴۳ نیز علمای بزرگ مشهد نظیر آیتالله مروارید را به واکنش واداشت تا در منزل آیتالله میلانی جمع شوند و با دعوت از حوزویان و عموم مردم تصمیم به تحصن در مسجد گوهرشاد بگیرند، اما رژیم؛ مسجد گوهرشاد و حرم مطهر را بست تا موفق به انجام این تصمیم نشوند.




نظر شما