چه طرفدار و مدافع «پژمان جمشیدی» باشید چه منتقد و شاکیاش و یا حتی آدم صبوری بوده و اهل قضاوت عجولانه نباشید، فرقی نمیکند؛ ماجرای اتهام و سپس بازداشت بازیگر سرشناس فعلی و بازیکن سابق تیم ملی، آنقدرعجیب و غریب است که خواسته و ناخواسته شما را به سمت و سوی حاشیهها و حرف و حدیثهایی میکشاند که این روزها در شبکههای اجتماعی داغ شده است. البته اگر شما اهل صبر و حوصله، منطق، قانون و... باشید و مثلاً برای مطلع شدن از زوایای مختلف این ماجرا در فضای مجازی بچرخید نتیجهاش چیزی جز حیرانی و سرگشتگی و خدای ناکرده سبز شدن دوشاخ حیرت روی سرتان، نیست!
پرونده مهآلود
در فضای رسانههای رسمی، حتی هنوز و با گذشت چند روز، همه چیز کاملاً ابری و مبهم است! اطلاعیه نیروی انتظامی درباره بازداشت یا دستگیری متهم فقط مشخص کرده که پای عملیات پلیسی و دستگیری در میان نبوده است. از سوی قوه قضائیه هم هنوز چیزی اعلام نشده و فقط میدانیم که آقای بازیگر با صدور قرار بازداشت و راهی زندان شده است. در فضای مجازی اما قضایا طور دیگری پیش میرود.
یعنی اهالی و اصحاب مجازی در ایران، این روزها به دو گروه تقسیم میشوند: حامیان متهم که آقای بازیگر و حامیان شاکی که خانم بازیگر جوان است. هرچند دو گروه شدن مجازیبازها در این ماجرا چیز عجیبی نیست، اما اینکه میان این دوگروه جنگ دربگیرد و در این جنگ هرکدام رأی و نظر بدهند و یکدیگر را محکوم کنند، قطعاً عجیب است. «عصرایران» در این باره مینویسد: «در ایکس یا همان توییتر سابق جنگ بسیار بزرگی میان حامیان پژمان جمشیدی و افراد مدافع خانم بازیگر در گرفته است که هر کدام از طرفین خود را کاملاً برحق دانسته و براساس استنباط های شخصی خود رأی و حکم مطلق صادر میکنند، چنان که انگار خود در تمام لحظات زندگی و ارتباط این دو نفر حاضر بوده و از همه چیز مطلع هستند، به همین دلیل حق با آنهاست!».البته در اینستاگرام هم نه به شوری و تند و تیزی توییتر همین رویه مشهود است و لشکر مخالفان و موافقان در برابر هم قرار گرفته و هر کدام با پست، استوری یا کامنت دیدگاه خود را در تأیید و رد طرفین ماجرا بیان میکنند.
کابوس شبکههای اجتماعی
قسمت جالبتر ماجرا این است که خیلیها، عکس و ویدئوهایی که از خودشان همراه با پژمان جمشیدی دارند را منتشر کرده (مدیونید اگر فکر کنید به قصد گرفتن لایک و بازدید بیشتر این کار را میکنند) و بعد هم چند جمله در حمایت از او مینویسند و لابد دلیل و گواهشان بر بیگناهی متهم، همین عکس و فیلمهایی است که از او دارند!
پیش از این باب بود که بعد از فوت یک چهره سرشناس، خیلی از مجازیبازها با یک تیر دونشان میزدند؛ هم از فرد فوت شده یادی میکردند و تسلیتی میگفتند و هم تعداد لایک و بازدیدهایشان را بالا میبردند. اما حالا یک انسان زنده را که درگیر یک پرونده قضایی شده، ابزار خودنمایی قرار داده و به عبارتی روی رنج و درد دیگران، موجسواری میکنند.
نکته هشداردهنده این است که این حجم از عمل و عکسالعمل، بار سنگینی را روی دوش اشخاص درگیر در این پرونده میگذارد که به سادگی قابل فراموش کردن نیست.
«عصر ایران» مینویسد: «بارها در جهان دیده شده که بازیگرانی حتی برای اتفاقهای بسیار سادهتر از چنین قضایایی به دلیل بار روانی که از طرف جامعه بر آنها تحمیل شده است دست به خودکشی زدهاند!». نمونه بسیار مشهود آن در کره جنوبی است که سبب شد بعدها از آن با عنوان: «کابوسی به نام رسانه اجتماعی» یاد شود. بازیگر معروف کرهای به نام «لی سون-کیون» همین دو سال پیش در ۴۸ سالگی به زندگی خود پایان داد. او به دلیل استفاده از ماری جوانا و سایر مواد روانگردان سه بار توسط پلیس بازجویی شده و بار آخر اعتراف کرده بود مدتها پیش فردی او را فریب داده تا مواد مخدر مصرف کند و سپس سعی کرده او را مورد اخاذی قرار دهد. این بازیگر دو ماه پیش از مرگش درست در اوج شهرت و محبوبیت در یکچشم بر هم زدن تبدیل به شهروندی منفور و مطرود شد و دیگر هم نتوانست به زندگی عادی برگردد.
میل و اشتهای شدید جامعه به اخبار لحظهای، فقط باب طبع شبکههای اجتماعی نبود؛ بلکه حتی تلویزیون ملی کره جنوبی هم اقدام به انتشار برخی مکالمات خصوصی این بازیگر کرد. آقای بازیگر در برابر این فشار رسانهای تنها ماند و درنهایت طاقت نیاورد و به زندگیاش پایان داد.
حقیقت نزد من است
تا امروز در مورد ماجرای پژمان جمشیدی و شاکی پرونده اطلاعات بسیار محدودی منتشر شده است، بنابراین حکم صادر کردن براساس این اطلاعات محدود احتمالاً دلایل فرامتنی دارد. اگر بهزودی اطلاعرسانی درست انجام نشود و ماجرا همینطور مبهم و در فضای مجازی کش پیدا کند، بدون شک هر دو طرف ماجرا در معرض خطری که بالاتر گفتیم قرار خواهند گرفت.
برخیها در فضای مجازی طبق معمول، نظر کارشناسانه میدهند که اصل انتشار این خبر برای این است که مردم سایر خبرهای مهم را فراموش کنند! این هم البته براساس همان توهم معروف «کار خودشونه» است و بیشتر به ترسیم فضایی منفی کمک میکند.
وضعیت موجود تا حدودی ما را به یاد آن داستان مولانا میاندازد که: «حقیقت آینهای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست! هرکس تکهای از آن را برداشت، خود را در آن دید گمان کرد حقیقت نزد اوست!».
خلاصه اینکه وضعیت فعلی فضای مجازی ما و این میل وافر به دیده شدن و اظهارنظر کردن درباره اتفاقها و ماجراهایی که اطلاعات بسیار ناچیزی از آن وجود دارد، واقعاً قابل تأمل و تا حد زیادی نگرانکننده است.



نظر شما