بهگزارش قدس آنلاین، بهتازگی فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت در اظهارنظری اعلام کرد خط فقر در سال ۱۴۰۳ به ازای هر فرد ۶ میلیون و ۱۲۸هزار و ۷۳۹ تومان برآورد شده است.وی ادامه داده دولت با صراحت اعلام میکند تورم بالاست و عامل اصلی آن تحریمهایی است که فشار مستقیم بر معیشت مردم وارد کرده است!
بررسیها نشان میدهد عدد اعلامی خانم سخنگو نسبت به عدد اعلامی دولت در سال پیش از آن یعنی ۱۴۰۲، حدود ۲میلیون و ۵۰۰ هزار تومان افزایش یافته است. با یک حساب سرانگشتی چنانچه همین میزان را به عدد اعلامشده خط فقر در سال ۱۴۰۳ بیفزاییم یعنی خط فقط در سال ۱۴۰۴ از نظر دولت باید عددی حدود ۸ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان باشد!
حال بیایید از منظر اقتصادی خط فقر را معنا کنیم. براساس تعاریف اقتصادی خط فقر عبارت است از مقدار درآمدی که برای تأمین حداقل نیازهای فردی در یک جامعه لازم است و تأمین نشدن آن موجب میشود فردِ مورد بررسی به عنوان فقیر در نظر گرفته شود، بنابراین خط فقر معمولاً با یافتن هزینه تمام منابع ضروری که یک انسان بالغ متوسط، مصرف میکند اعم از مسکن، خوراک، پوشاک، درمان و آموزش محاسبه میشود.
حال پرسش این است یک فرد بالغ با دارا بودن ۶ میلیون تومان در سال گذشته و یا حدود ۸ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان در سال جاری میتواند هزینههای اساسی خود در بخش خوراک، پوشاک و مسکن بدون در نظر گرفتن حتی آموزش و درمان که آنان هم جزو هزینههای اساسی محسوب میشوند را تأمین کند؟ آیا خانم سخنگو در عدد اعلامی اصلاً گزینه مسکن را لحاظ کرده است یا اینکه به عقیده دولت، مسکن جزو نیازهای اساسی زندگی افراد محسوب نمیشود؟
جالب است بدانید سال گذشته کارشناسان و فعالان کارگری سبد معیشت یک خانواده ۳.۳ نفره را حدود ۳۶ میلیون تومان محاسبه کرده بودند که چنانچه این عدد را در تعداد اعضای خانواده تقسیم کنیم نفری حدود ۱۰ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان میشود؛ عددی که تفاوت بیش از ۴ میلیون تومانی با نرخ اعلامی دولت برای سال گذشته دارد. در سال جاری هم بسیاری از فعالان کارگری معتقدند با تورم ۵۰درصدی، خط فقر به حدود ۱۲میلیون تومان برای هر فرد و ۴۰ میلیون تومان برای یک خانواده چهار نفره رسیده است.
تحلیلگران معتقدند رقمهای اعلامی از طرف دولت به عنوان خط فقر، فقط هزینههای خوراک حداقلی است که بسیاری از مؤلفههای نه رفاهی که ضروری زندگی از جمله مسکن، درمان و آموزش را نادیده گرفته است. آنان معتقدند دولت نه عدد خط فقر که عدد خط مرگ را تعریف کرده است؛ رقمی که یک فرد دریافت میکند تا تنها زنده بماند و نه اینکه زندگی انسانی داشته باشد. البته در این میان باید توجه داشت که خط فقر به تناسب مناطق مختلف تفاوت زیادی دارد قطعاً خط فقر در تهران با سایر شهرها و در شهرهای بزرگ با شهرهای کوچک و روستاها متفاوت است. در هر حال خط فقر اعلام شده با واقعیت زندگی بسیاری از شهرنشینان شهرهای بزرگ مطابقت ندارد.
عدد خط فقر نسبی به ۵۵ میلیون تومان رسیده است
حمید حاجاسماعیلی، کارشناس اقتصادی در گفتوگو با خبرنگار قدس آمار و ارقام ارائهشده توسط دولت را نوعی فرار از مسئولیت خواند و گفت: خط فقر در ایران باید آنگونه که در دنیا تعریف میشود تعریف شود؛ مسئولان دولتی هم باید خط فقر مطلق را به درستی تعریف کنند و هم خط فقر نسبی را.
وی ادامه داد: آنچه در مورد خط فقر مطلق باید مورد توجه قرار گیرد این است که توسط سازمانهای حمایتگری چون بهزیستی و کمیته امداد مورد بررسی و اقدام قرار میگیرند یعنی جدا از بحث دستمزد است؛ سازمانهای حمایتگر درحقیقت رقمی را در نظر میگیرند که فرد بتواند برای زنده ماندن از آن استفاده کند.
بهگفته حاجاسماعیلی یکی از شاخصههایی که با آن خط فقر مطلق را اعلام میکنند میزان دریافت کالری روزانه افراد است که براساس اعلام سازمانهای تخصصی این میزان بین ۲هزار تا ۲هزارو۵۰۰ کیلوکالری است که افراد برای زنده ماندن به آن نیاز دارند بدون در نظر گرفتن هزینه مسکن و حملونقل و... که با اعدادی که دولت به عنوان دستمزد مطرح میکند، تفاوت دارد.
این کارشناس اقتصادی تأکید کرد: خط فقر مطلق خطی است که فقط برای زنده ماندن افراد در نظر گرفته میشود و اصلاً مد نظر ما نیست و تناسبی هم با دستمزد ندارد؛ بنابراین چنانچه دولت اصرار دارد خط فقر را تعریف کند باید خط فقر مطلق را در کنار خط فقر نسبی تعریف کند و چنانچه تنها بخواهد خط فقر مطلق را در نظر بگیرد از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده است.
بهگفته وی، آنچه در حوزه دستمزدها مطرح است خط فقر نسبی است که این عدد امروز در کلانشهرها برای یک خانواده ۳.۵ نفره تبدیل به ۵۵ میلیون تومان شده است که خوراک، پوشاک، مسکن، آموزش و رفاه و درمان را شامل میشود نه آن عددی که مسئولان دولتی مطرح میکنند.
حاجاسماعیلی ضمن بیان این مطلب که امروز دولت درخصوص عددی سخن میگوید که نهادهای حمایتگر در آن زمینه مسئولیت دارند و آن هم فقط میزان کالری مورد نیاز برای زنده ماندن را شامل میشود، ابراز کرد: دولتمردان باید بدانند مردم تنها برای زنده ماندن تلاش نمیکنند؛ آنان خانهای میخواهند برای زندگی کردن، رفاه و آسایش میخواهند؛ خط فقر مطلق حتی نیازهای اساسی زندگی و خانواده را تأمین نمیکند؛ بلکه تنها مبلغی ناچیز برای زنده ماندن است و نه زندگانی.
این کارشناس اقتصادی سخنان سخنگوی دولت را فرافکنی و درجهت تشویش افکار عمومی دانست و اظهار کرد: بیان این سخنان تنها سبب میشود دولت از مسیر اصلی سیاستگذاری و برنامهریزی خارج شود؛ چنانچه دولت میخواهد مسئولانه رفتار کند باید هم خط فقر مطلق و هم فقر نسبی را تعریف و اعلام کند.
وی تأکید کرد: در مورد دستمزدها ما فقط به خط فقر مطلق نیاز نداریم؛ آنچه محل تعریف اصلی است و تناسب دستمزدها با آن صورت میگیرد خط فقر نسبی است که درحال حاضر برای شهرهای بزرگ به بیش از ۵۵ میلیون تومان برای یک خانواده ۳.۵ نفره و حدود ۱۶ میلیون تومان برای هر نفر رسیده است. این درحالی است که متوسط دستمزدی که در ایران برای یک خانواده ۳.۵ نفره در نظر گرفته شده است حدود ۱۷ میلیون تومان است که بسیار با رقم اصلی شکافی عمیق دارد.
به باور این کارشناس؛ دولت باید پاسخگوی رفتار و عملکرد خود درخصوص حمایت از مردم باشد و این تعاریف نافی مسئولیتهای دولت در زمینه حمایت و پشتیبانی از گروههای مختلف در کشور نیست.بهباور فعالان کارگری سیاستهای مزدی در کشور هیچگونه همخوانی با آنچه مردم در واقعیت با آن روبهرو هستند، ندارد و مسئولان اساساً درکی از واقعیت زندگی مردم ندارند و همین موضوع سبب شده سالها موضوع حقوق و دستمزد کارگران در پایینتر حد خود نگاه داشته شود.
در پایان این پرسشهای ما بیپاسخ ماند که معیار خانم سخنگو برای اعلام عددی با این دقت چه بوده و از چه مؤلفهها و دادههایی و از کدام مراکز در استخراج این عدد کمک گرفته شده است؟ این عدد فقط هزینه خوراک یک فرد برای زنده ماندن است یا تمام مؤلفهها اعم از مسکن، خوراک، پوشاک، درمان و آموزش را هم شامل میشود؟ باتوجه به اینکه هزینه زندگی در استانها و شهرهای مختلف باهم بسیار متفاوت است، نرخ اعلامی مربوط به کلانشهرهاست یا استانی محروم چون سیستانوبلوچستان؟
اما آنچه مشخص است و کارشناسان امر بسیار بر آن تأکید دارند این است که دستکم حدود یکسوم از جمعیت کشور در فقر مطلق زندگی میکنند(برخی کارشناسان حتی از عدد ۵۰درصدی سخن میگویند) و بهطور مشخص سیاستهای ناکارآمد دولت در حوزه کنترل تورم و بیتوجهی به رشد اقتصادی هر روز بر تعداد جمعیت فقیر افزوده است.




نظر شما