«ساختمان شیشهای صدا و سیما به خاطر موشک نسوخت؛ بلکه آتش گرفت و سوخت، میتوانستند خاموش کنند» این سخنان، مشت نمونه خروار از صحبتهایی است که این روزها در قالب برشهای ویدئویی از برخی گفتوگوها در شبکههای اجتماعی میچرخند و به اصطلاح وایرال میشوند. صحبت و ادعاهای شاذ، غیرمسئولانه و بعضاً دارای تبعات حقوقی و امنیتی که به راحتی و در کشمکش تسویه حسابهای سیاسی میان گروههای مختلف، در سکوهای مختلف مجازی ضریب داده شده و دست به دست میشوند.
در همین فقره کافی است به یاد بیاوریم چه رویکرد همدلانهای پس از تعرض رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشهای صدا و سیما در عصر ۲۶ خرداد ماه میان آحاد جامعه شکل گرفت و این موضوع تا چه اندازه در ابعاد بینالمللی توانست خوی تجاوز و توحش رژیم صهیونیستی را نمایان کند. حالا اما با یک اظهار نظر شاذ، آن فضای همدلی در ذهن بخشی از افکار عمومی آن هم روی موضوعی که همه روی آن اتفاق نظر دارند، به چالش کشیده شده و در میدان پرهیاهوی شبکههای اجتماعی به خاطره جمعی آن واقعه باشکوه که مظلومیت و در عین حال استواری مردم و نظام اسلامی را نمایندگی میکند، پنجه میافکند.
همان طور که اشاره شد اینها مشت نمونه خروار از چیزی است که این روزها بیحساب و کتاب ذیل عنوان «گفتوگو» در پلتفرم یوتیوب با تیترهای جنجالی و جذاب منتشر میشود. همین یک خط توضیح نیز کافی است که قرار نیست در همین فقره نیز حتی نیتخوانی کرده و صرفاً برداشت سوئی از قصد گردانندگان این کانالها داشته باشیم. با وجود این اما، وقتی جو غالبی که این روزها با شدت گرفتن تب «درآمد دلاری» بدست آوردن از یوتیوب را مشاهده کرده و بعد خروجی گفتوگوهای سیاسی در این پلتفرم را مرور میکنیم به این نتیجه میرسیم که آنچه باید در نهایت منجر به خیز عمومی شود، در خدمت ویو، لایک و در نهایت کسب درآمد به هر قیمتی قرار گرفته است. بماند که کسب درآمد در یوتیوب نیز به این راحتیها نیست و کمارزش شدن ریال در برابر دلار است که تولید محتوا در این پلتفرم را برای تولیدکنندگان محتوا در ایران جذاب کرده است. به هر ترتیب، پدیده «یوتیوبی شدن سیاست» دقیقاً از همین جا آغاز میشود؛ جایی که دغدغه اصلاح یا نقد، جای خود را به دغدغه جذب دنبالکننده و افزایش درآمد داده و میدهد. در این پدیده نیز این طور نیست که صرفاً توپ در زمین مصاحبهشونده و طرفِ گفتوگو باشد؛ چرا که همه میدانیم خروجی نهایی، ساخته و پرداخته هر دو طرف یعنی مصاحبهشونده و مصاحبهکننده است. این مصاحبهکننده است که طرف مقابلش در گفتوگو را با پرسشهای مختلف هدایت میکند، این مصاحبهکننده است که آن قلاب طلایی جذب مخاطب را از خلال بیانات مصاحبهشونده درمیآورد و آن را به اصطلاح «کاوِر» ویدئو میکند تا کلیک بخورد و ویو بگیرد و درآمد کسب کند. گفتیم که با داغتر شدن این تب، از این جنس تیترها و کاوِر و پوستر ویدئو این روزها بیشتر به چشممان میخورد. مثلاً همین هفته گفتوگویی از فائزه هاشمی در یوتیوب منتشر شد که تیم تولید محتوا این کاوِر و تیتر را برایش انتخاب کرده بودند: «بابا را کشتند تا مملکت را به اینجا برسانند». این تیتر البته همان طور که پیشبینی میشد در منطق پلتفرم کار خودش را کرد و کلیک و «ویو»ی خودش را گرفت.
این روند خطرناک است از این جهت که فارغ از ادعاها و اظهار نظرهای موجود در آن، میتواند نمونههای خوب گفتوگو در همین پلتفرم را به حاشیه برده و هزینههای ناخواستهای را بر آنها تحمیل کند. سیاست در جوهره خود عرصه گفتوگو، اقناع و رقابت ایدههاست، اما وقتی منطق پلتفرمها بر آن حاکم میشود، «جدل» جای «گفتوگو» را میگیرد. نتیجه چیزی جز فرسایش سرمایه اجتماعی و بیاعتمادی بیشتر میان مردم و نخبگان نیست.
از طرف دیگر، تبدیل رسانهها به میدان رقابت برای ویو و درآمد دلاری، خود به نوعی استثمار جدید به شمار میرود. به تعبیری پلتفرمهای جهانی، سیاست داخلی کشورها را به بخشی از چرخه مصرف محتوا تبدیل میکنند؛ هر محتوای جنجالی، هر درگیری لفظی و هر توهین و افشاگری، به سرعت به سود مالی برای پلتفرم و شهرت موقت برای تولیدکنندگان منجر میشود اما آنچه از دست میرود اعتبار حرفهای، اخلاق گفتوگو و امنیت روانی جامعه است. نگذاریم بلایی که در توییتر بر سر سیاست آمد، در یوتیوب نیز بر سرمان آوار شود.
۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۱:۰۳
کد خبر: ۱۱۰۶۳۵۳
این روزها تب «ویوگرفتن» و رسیدن به «درآمد دلاری» از یک سکوی اینترنتی سبب شده است اظهارنظرهای شاذ و غیرمسئولانه جای گفتوگوهای سازنده را بگیرد.
زمان مطالعه: ۳ دقیقه
منبع: روزنامه قدس




نظر شما