میرزامهدی غروی اصفهانی و تأثیرات شگرف او بر حوزه علمیه مشهد را نمیتوان نادیده گرفت؛ تأثیراتی که دامنهاش به خارج از حوزههای علمیه و عرصه عمومی دینداری در سراسر کشور نیز کشیده شد و بخشی از تاریخ معاصر را رقم زده است.
نسل معاصر علمای بزرگ حوزه علمیه خراسان و بزرگانی نظیر شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی، میرزا جوادآقا تهرانی، حسنعلی مروارید، وحید خراسانی و... از دستپروردگان او بودند و از مکتب معارفی خراسان، موسوم به مکتب تفکیک تا انجمن حجتیه نیز در بستر تفکر او و شاگردانش رشد کرد. اما شاید مهمترین تأثیر او تقویت جریان مقابله با فلسفه و عرفان بوده است.
البته این تأثیرات چندوجهی، نظرات متفاوتی را هم در برابر میرزا و میراث فکریاش برانگیخته و گاه چهره متضادی از او ترسیم کرده است که دامنهای از تقدیس تا نقد و نکوهش را دربرمیگیرد. در آستانه سالروز درگذشت میرزای اصفهانی مروری بر زندگی و افکار او داریم.
در حلقه اول نائینی
میرزامهدی سال ۱۲۶۵ در اصفهان متولد شد و پدرش را در همان کودکی از دست داد. اما از تحصیل دست نکشید و مقدمات، ادبیات، فقه و اصول را در حوزه علمیه اصفهان آموخت تا در ۱۲سالگی برای ادامه تحصیل عازم عتبات شود.
میرزامهدی خیلی زود در علوم حوزوی پیشرفت کرد و در عداد فضلای حوزه علمیه نجف درآمد. او درس اصول را نزد آخوند خراسانی و درس فقه را نزد سید محمدکاظم یزدی خواند.
حالا در رأس فضلایی نظیر سیدمحمود شاهرودی و سیدجمال گلپایگانی جمع هفتنفرهای را تشکیل دادند که تبدیل به حلقه خصوصی اولین دوره درس خارج اصول میرزای نائینی شد. درسی که در کوران انقلاب مشروطه در ایران، پنج سال ادامه یافت و در جلسات سنگینی که گاه سه ساعت به درازا میانجامید، دیدگاههای اصولی و فقهی شیخ انصاری را نقد و بررسی میکرد.
در ۳۵سالگی اجازه اجتهادش صادر شد؛ به قلم میرزای نائینی و تأیید آقاضیاءالدین عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی و عبدالکریم حائرییزدی. میرزای نائینی که کمتر برای کسی اجازه اجتهاد نوشته است او را در اجازهنامهاش چنین توصیف کرده بود: «العالم العامل والتقی الفاضل، العلم العلام والمهذّب الهمام، ذوالقریحة القویمة والسلیقة المستقیمة والنظر الصائب والفکر الثاقب، عماد العلماء وصفوة الفقهاء، الورع التقی و العدل الزکی...».
از تفلسف تا توسل
میرزامهدی در آن ایام به موازات تلاشهای علمی، به بعد عملی و اخلاقی خود نیز توجه داشت و علاوه بر تحصیل علوم متعارف حوزه، مبانی سیر و سلوک را نیز فراگرفت. او که به سفارش آیتالله حاجآقا رحیم ارباب، نزد آیتالله سیداسماعیل صدر رفته و سلوکش را با او پی میگرفت، با عرفایی نظیر سیداحمد کربلایی، شیخ محمد بهاری همدانی، سیدعلی قاضی و سید جمالالدین گلپایگانی نیز آشنا شد و مراحل سلوکی معرفت نفس و تجرید و خلع بدن را هم پشت سر گذاشت.
موضوعات بنیادین معرفتی که سالها در ذهن میرزا جریان داشت و یافتن پاسخی برای این پرسشهای بیپایان، او را به فلسفه و عرفان متمایل کرده بود، این بود که سیر و سلوک معنوی سنگینی را تجربه کرد، تلاشهایی برای تحصیل علوم عقلی در پیش گرفت و با برخی بزرگان فلسفی به گفتوگو نشست؛ ولی هرچه پیشتر میرفت، از آن ناامیدتر میشد.
شاگردانش معتقدند مسلکهای عرفانی و فلسفی روح ناآرامش را سکنا نداد و در حالی که راه کشف حقیقت با علوم بشری را بسته میدید، با توسل به حضرت ولیعصر(عج) در مسجد سهله توانست راه برونرفتی برای خود پیدا کند.
گفته شده میرزای اصفهانی توانسته به محضر حضرت ولیعصر(عج) تشرف یابد و در این دیدار دریافته است معرفتجویی از غیر طریق اهلبیت(ع) باطل است. روایتی که تا سالها برای شاگردان مکتب میرزای اصفهانی شورانگیز بود.
اما برخی اصحاب فلسفه که از منتقدان اصلی میرزای اصفهانی محسوب میشوند، بر این باورند که میرزا در فلسفه تبحری نیافت و با تلاشها و ریاضتهایی که برای فهم مسائل پیچیده فلسفی و عرفانی داشت، تحملش را از دست داد و به مخالفت با فلسفه برخاست.
به هرحال هفت سال پس از این تحول روحی و معنوی بود که میرزامهدی اصفهانی تصمیم گرفت به ایران بازگردد و راهی مشهد شود.
میرزای اصفهانی در مشهد
میرزای اصفهانی که به واسطه زندگی علمی در نجف به «غروی» هم مشهور شده بود، سال ۱۳۰۰ به ایران برگشت و در مشهد رحل اقامت افکند. اقامتی که ۲۵ سال به طول انجامید تا به تدریس فقه و اصول و از آن مهمتر نشر مبانی معرفتیاش بپردازد. او مدعی بود با نگاه اجتهادی به مسائل عقلی میپردازد و درک استقلالی و انتقادی نسبت به فلسفه و عرفان داشت.
شواهدی وجود دارد که هدف میرزا از این هجرت، اهداف اصلاحی در حوزههای علمیه ایران و بهویژه حوزه علمیه مشهد بوده است. حوزهای که در این سالها میزبان اساتید فلسفه و حکیمان برجسته بود، ولی دیری نپایید که در برابر دروس معارفی میرزای اصفهانی تسلیم شد و دانشهای عقلی به حاشیه رفت.
به زودی دوره اختناق رضاخانی و فشار بر حوزههای علمیه آغاز شد و گرچه آیتالله میرزامهدی اصفهانی، یکی از پنج مجتهد مسلم و پذیرفتهشده این دوره و مجاز به استفاده از عمامه بود، ولی رمقی در حوزه علمیه باقی نمانده بود. اما پس از برکناری رضاخان از سلطنت و کاهش فشارها، میرزا دور تازهای از درس و بحث را آغاز کرد که با رونق حوزه علمیه مشهد جایگاه او نیز تأثیرگذارتر شد.
درس میرزای اصفهانی که از بهترین اصحاب درس سید محمدکاظم یزدی و نخستین شاگرد میرزای نائینی بوده و بر مبانی و نظرات آنان تسلط کافی داشت، در مشهد جاذبه خاصی ایجاد کرد و علاوه بر فضلای حوزه، بسیاری از علما و فرهیختگان نیز در درسش که به «اصول آلالرسول(ص)» معروف شد، حاضر میشدند.
استاد نسل معاصر حوزه
نسل معاصر علمای بزرگ حوزه علمیه خراسان از دستپروردگان میرزامهدی اصفهانی بودند و نسل جدید نیز با یک واسطه از او تأثیر پذیرفتهاند. میرزا جوادآقا تهرانی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ هاشم قزوینی، شیخ حسنعلی مروارید، سید صدرالدین صدر، شیخ محمود حلبی، میرزا علیاکبر نوقانی، شیخ علی محدثخراسانی، محمدکاظم مهدویدامغانی، محمدتقی شریعتی، شیخ علی نمازیشاهرودی و آیتالله وحیدخراسانی در شمار شاگردان او شمرده شدهاند.
اما آنچه مبانی و آرای میرزای اصفهانی را ماندگار کرد، تلاش برخی شاگردان مدرسه معارفی او نظیر علامه محمدرضا حکیمی بود که تفکرات او را در قالب مکتب معارفی خراسان با نام «مکتب تفکیک» به نظم درآورد و مشهور کرد. مکتبی که بر تفکیک علوم وحیانی اهلبیت(ع) از دانشهای بشری و بهویژه فلسفه پای میفشارد و معتقد است برای جلوگیری از خطا و انحراف در مسیر معرفت انسان و جهان، باید صرفاً به علوم وحیانی تکیه کرد.
از میرزامهدی آثار مکتوبی نیز بهجا مانده که البته بسیاری از آثار او یا به چاپ نرسیده یا به دور از موازین علمی انتشار یافته است. مجموعه تقریرات، معارف القرآن (در اصول اعتقادات)، ابواب الهدی (تلخیص معارف القرآن)، مصباح الهدی (در اصول فقه)، (در فلسفه انتقادی)، وجه اعجاز قرآن، المواهب السنیة، غایة المنی و معراج القرب و اللّقاء، غایة المنی، ابطال معارف الیونان، کتاب القضاء و القدر و معرفة العوالم از جمله آثار او است.
انقلابی پیش از انقلاب
شاگردان میرزامهدی اصفهانی و باورمندان به مکتب تفکیک با وجود اختلاف نظری با مشی عرفانی و فلسفی رهبران انقلاب، بهویژه امام خمینی(ره)، همراهی بیشائبهای با انقلاب اسلامی داشتند و بعضاً در متن انقلاب بودند. البته این امر با توجه به نظرات فقهی میرزا درباره ولایتفقیه چندان هم غریب نیست.
خود میرزامهدی اصفهانی انقلاب را درک نکرد، اما نظریه ولایت مطلقه فقیه را قبول داشت و ولایت فقیه جامعالشرایط را همان ولایتی میدانست که بر اهلبیت(ع) هم اطلاق دارد. نظریهای که فراتر از نظر بسیاری از فقها و تلقی آنان از ولایت فقیه است. او حتی معتقد است در زمان خود ائمه(ع) نیز اگر فقیهی در گوشهای از جهان باشد و با امام ارتباطی نداشته باشد، خودش ولایت دارد و میتواند حکومت تشکیل بدهد.
برخی بزرگان نظیر مرحوم آیتالله بهجت معتقد بودند میرزا در اواخر عمر از آنچه درباره فلسفه و فلاسفه گفته بود، برگشته و دیدارهایی هم با امام خمینی(ره) داشته است.
میرزای زاهد و خانه آخرت
میرزا زاهدانه زیست و تا آخر عمر مالک منزلی نبود. در منزل کوچک استیجاری با عائله زیاد زندگی میکرد و در برابر درخواست مریدانش برای تهیه منزلی درخور، مقاومت میکرد. روزی هم که منزلی را برایش درنظر گرفته بودند و اصرار کردند ببیند، رفته بود و منزل را دیده بود، ولی گفت صبر کنید تا دو روز دیگر تصمیم میگیرم. دو روز بعد اما میرزا به رحمت خدا رفته بود.
او یک هفته قبلش مهیای سفر شده بود؛ وصیتها را گفته و امانتها را به صاحبانش برگردانده بود. روز پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۲۵ پیش از رفتن به حمام مقبره در نزدیکی منزلش، با تمامی اهل منزل خداحافظی میکند و از آنان حلالیت میطلبد. بدن را که شستوشو میدهد و خارج میشود، در محل رختکن حمام ندای حق را لبیک میگوید. پیکرش را روز جمعه با تشییعی عظیم، در دارالضیافة به خاک سپردند.




نظر شما