عصر یک روز عادی است؛ نسیم خنکی در حیاط مسجد میوزد و نور غروب، دیوارهای خشتی را نرمتر از همیشه نشان میدهد. هنوز زمان نماز نرسیده، اما بچهها زودتر از بقیه سرو کلهشان پیدا شده است؛ صدای شیطنت چند کودک به گوش میرسد؛ روی موزاییکهای میان حیاط میدوند، از پلهها بالا میروند و گاهی هم روی سکو مینشینند تا نفسی تازه کنند. رفتوآمد مردان میان شبستان و صحن ادامه دارد، اما انگار حضور این بچههاست که فضای مسجد را جاندارتر کرده است.
سالها بود بسیاری از بزرگترها تصور میکردند مسجد باید ساکت باشد، کودکان باید یک گوشه بنشینند و بی سر و صدا کنار بزرگترشان نماز بخوانند و بروند خانه. اما حالا نگاه تازهای در برخی مساجد در حال شکلگیری است؛ نگاهی که میگوید مسجد، اگر بناست خانه دوم مردم باشد، باید ابتدا برای کودکان به «خانه» تبدیل شود.
کودکی که در همین صحن کوچک دوست پیدا میکند، بازی میکند، شیرینی میگیرد یا پای قصهگویی مینشیند، ناخودآگاه بخشی از خاطرات شیرینش را در کنار همین منارهها ذخیره میکند.
در چنین غروبهایی که مسجد از صدای شیطنت بچه ها و گفتوگوی کودکانه جان میگیرد، این پرسش مطرح است که آیا این تجربههای ساده، همان جرقههای هویتسازی فردا نیستند؟ مربیان مسجد در گفتوگوهایشان تأکید دارند که «خاطره» نخستین حلقه اتصال کودک با هویت دینی و اجتماعی است؛ حلقهای که اگر بهدرستی شکل بگیرد، میتواند از یک حضور گذرا، یک پیوند پایدار بسازد.

گزارش پیش رو روایتی است از همین تجربهها؛ از تلاشهایی که میکوشند مسجد را علاوه بر مکانی برای انجام فرایض، محیطی برای شکلگیری احساس تعلق، دوستی و معنویت کودکانه بسازند. جایی که هویت، آهسته و بیصدا، میان بازیها و مهربانیها ریشه میدواند.
وقتی مسجد برای کودکان خاطره میسازد
وقتی صدای بازی چند کودک فضای حیاط مسجد را پر میکند، میتوان فهمید که بناهای مذهبی هنوز هم ظرفیت آن را دارند که برای نسل امروز معنایی فراتر از محل نمازخواندن داشته باشند. بسیاری از فعالان فرهنگی معتقدند شکلگیری همین لحظههای ساده—دویدن، بازیکردن، آشنایی با دوستان تازه—میتواند در آینده به هویتسازی پایدار تبدیل شود.
«اگر مسجد برای بچهها خاطرهساز باشد، هویتساز هم میشود.» این جمله را یکی از مربیان مسجدی در شیراز میگوید؛ کسی که سالهاست فعالیتهای کودکمحور را دنبال میکند. حسینی معتقد است نخستین پیوند با ایمان، نه از مسیر آموزش رسمی، که از تجربههای عاطفی شکل میگیرد.
در بسیاری از مساجد کشور، رویکرد جدیدی در حال شکلگیری است؛ رویکردی که بهجای سکوت و نظم خشک، برای کودکان فضای بازی، گفتوگو و ارتباط فراهم میکند. یکی از مادران حاضر در برنامههای مسجد میگوید: «وقتی پسرم میبیند در مسجد کسی به او اخم نمیکند و اجازه دارد بازی کند، خودش اصرار دارد برویم مسجد.»
مسجدی که از سکوت فاصله گرفت
کارشناسان حوزه تربیت دینی نیز این تجربههای کوچک را پایههای یک هویت عمیق میدانند. یک پژوهشگر اجتماعی در گفتوگو با خبرنگار ما تأکید میکند: «هویت مذهبی زمانی ماندگار میشود که کودک مسجد را با مهربانی و شادی بشناسد، نه با تذکر و محدودیت. آنچه در ناخودآگاهش میماند، احساس امنیت و تعلق است.»
بر همین اساس، فعالان فرهنگی باور دارند نسلی که با خاطرات خوش از مسجد بزرگ شود، در آینده نسبت به ارزشها و باورهایش تعهدی درونی خواهد داشت. «جوانی که در کودکی کنار دوستانش در مسجد فوتبال دستی بازی کرده و از امام جماعت تشویق شنیده، بعدها از سر باور از دین و انقلاب دفاع میکند، نه از سر اجبار.» این را علوی، از فعالان مسجدی میگوید که معتقد است سرمایهگذاری روی کودکان، سرمایهگذاری روی آینده اجتماعی کشور است.
تجربههای واقعی دو مسجد موفق
حاجعباس، خادم قدیمی مسجد، وقتی از کودکان حرف میزند، لبخندی گوشه لبش مینشیند. او کنار آبدارخانه میایستد و به گروهی از بچهها که مشغول بازی هستند اشاره میکند و میگوید: «اولش خیلیها میگفتند مسجد جای بچه نیست، اما وقتی کار را با یک حلقه قصهگویی شروع شد. دیدیم بچهها چقدر با مسجد راحتند. باور کنید اولین نماز جماعتی که چندتا از همین بچهها ایستادند، برای من یک دنیا ارزش داشت.»
رحیمی عضو هیات امنای مسجد هم میگوید تغییرات فقط در بچهها نبود، پدر و مادرها هم عوض شدند. وقتی دیدند مسجد از بچهشان استقبال میکند، خودشان هم بیشتر آمدند. مسجد گرم شد؛ مثل خانهای که دوباره صدا در آن بپیچد.

به گفته او، نتیجه این تغییر، تعلقی است که آرامآرام شکل گرفته است: «الآن بچهها به والدین شان میگویند بیا برویم مسجد. این یعنی پیوند درست شکل گرفته؛ پیوندی که با خاطره و محبت ساخته میشود، نه با اجبار.»
خانم مریم مظفری، مسئول بخش کودک مسجد جامع فرهنگیان هم، از نخستین روزهای برنامهها چنین یاد میکند: «ما از یک اتاق خالی شروع کردیم. چند صندلی کوچک، یک تخته سفید و چند بسته مداد رنگی. بچهها کمکم آمدند و بعد از دو سه جلسه، مسجد برایشان آشنا و امن شد.»
به گفته او، حضور بچهها فضای مسجد را دگرگون کرد: «ما فکر میکردیم باید مراقب سکوت مسجد باشیم؛ اما فهمیدیم مسجدی که کودکان در آن حضور دارند، زندهتر و انسانیتر است. حالا خانوادهها با رغبت بیشتری میآیند.»
بازیکردن، عاطفه ساختن، هویت کاشتن
مظفری معتقد است این تجربهها مستقیم روی هویت کودکان اثر میگذارد: «بچهای که از مسجد خاطره خوب دارد، در نوجوانی هم خودش راه مسجد را پیدا میکند. ما داریم بذر یک رابطه عاطفی را میکاریم که ثمرهاش در آینده دیده میشود.»
این روزها در بسیاری از شهرها، طرحهایی برای کودکدوستکردن فضاهای مسجدی آغاز شده است؛ از اتاق بازی گرفته تا برنامههای قصهگویی، کارگاههای مهارتآموزی و جشنهای کوچک. تجربهها حاکی از آن است هر جا مساجد از فضای صرفاً عبادی خارج شده و به پاتوقی امن برای بچهها تبدیل شدهاند، خانوادهها نیز نگاه متفاوتی نسبت به نقش مسجد پیدا کردهاند.
گویی نسل جدید قرار است مسجد را بهعنوان بخشی از خاطرات کودکی خود به یاد بیاورد؛ خاطراتی که میتواند پایهگذار نوعی پیوند فرهنگی و ایمانی پایدار باشد.



نظر شما