تحولات منطقه

نام مژده لواسانی، مجری آشنای صداوسیما، این‌ روزها نه در مقام مجری بلکه در جایگاه شاعری که مسیر شعر را آرام و پیوسته و به دور از هیاهوی چهره‌ بودن دنبال کرده، پیچیده است.

با شعر طرف باشید نه شاعر! /  ایران با زبان فارسی و شاعران بزرگ زنده مانده است /  میراثدار مفاخر زبان و ادب فارسی باشیم
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

نام مژده لواسانی، مجری آشنای صداوسیما، این‌ روزها نه در مقام مجری بلکه در جایگاه شاعری که مسیر شعر را آرام و پیوسته و به دور از هیاهوی چهره‌ بودن دنبال کرده، پیچیده است. شاعری که می‌کوشد میان اجرا، نوشتن و زندگی حرفه‌ای‌اش صدای شخصی شعر را حفظ و آن را به مخاطبان امروز نزدیک‌تر کند.
مراسم رونمایی و جشن امضای مجموعه شعر «درخت‌ها فرار نمی‌کنند» اثر مژده لواسانی، به تازگی در خانه هنرمندان ایران با حضور جمعی از اهالی قلم، سینما و علاقه‌مندان ادبیات برگزار شد.
انتشار این مجموعه تازه، بهانه‌ای شد تا پای گپ‌وگفت با او بنشینیم و از آغاز دلبستگی‌اش به شعر و دغدغه‌اش برای زنده نگه‌ داشتن سهم شعر در زندگی امروز سخن بگوییم.

مسیر شعر نوشتن «مژده لواسانی» از کجا آغاز شد و نخستین کتاب چگونه شکل گرفت؟

خانواده من به خصوص خاله و دایی‌ام اهل شعر و ادبیات بودند، من هم به همین واسطه به شعر به خصوص سپید علاقه‌مند شدم. در ۱۲سالگی با همان توانایی ابتدایی، اولین شعری که به نظر خودم شعر می‌آمد را نوشتم. آن را برای «دوچرخه»، ضمیمه روزنامه همشهری ارسال کردم.
هفته بعد شعرم چاپ شد، جرقه‌ای در ذهنم زد و مسیر را جدی‌تر گرفتم. همان شعر بهترین شعر از طرف نوجوانان انتخاب شد و من از طرف همشهری دعوت شدم در سالن وزارت کشور شعرم را جلو رئیس جمهور وقت بخوانم. این ماجرا من را مصمم کرد و صدایی در ذهنم گفت که تو در آینده شاعر خواهی شد. هنوز هم دفاتر شعر کودکی و نوجوانی‌ام را دارم، آرام‌آرام نوشتم و تمرین کردم تا سرانجام سال ۹۵ یک مجموعه نثر کوتاه به توصیه «سیدمهدی شجاعی» در انتشارات نیستان منتشر کردم. در آن مجموعه کارهای مذهبی هم داشت.

شاعر مورد علاقه خودتان که بود؟

از کودکی و نوجوانی طرفدار شعرهای سهراب سپهری بودم و از ۱۲سالگی هم عاشق اشعار فروغ فرخزاد و شاملو شدم.

در شعرهایی که امروز می‌گویید، تأثیری از این شاعران هم گرفتید؟

سبک شعری من با سهراب یکی نیست، اما در مورد گروس عبدالملکیان، او در واقع تربیت شاگردان و زیست شاعرانه آن‌ها را به عهده دارد. قطعاً اشعارم تحت تأثیر نگاه و آموزش‌های او است اما اشعار من کاملاً تقلید از ایشان نیست.

شما همیشه محتاطانه درباره شعر و چاپ کتاب‌ها حرف زده‌اید. این بار به نظرتان با یک کتاب شعر کامل روبه‌رو هستیم؟

بعد از کتاب اولم، سال ۱۴۰۰ نیز یک مجموعه شعر سپید با عنوان «به چهل سالگی‌ات رسیدم» از انتشارات نگاه منتشر کردم. اما از سال ۱۳۹۹ شاگرد گروس عبدالملکیان هستم و مجموعه شعر جدیدم با نام «درخت‌ها فرار نمی‌کنند» از نشر مون محصول حضور در آن کارگاه‌ها و تحت تعلیم قرار گرفتن شعر از او است. به تعبیری این کتاب نخستین مجموعه شعر حرفه‌ای من پس از آموزش حرفه‌ای توسط استاد گروس است.

اشعار درخت‌ها فرار نمی‌کنند از کجا الهام گرفته شده و با چه محوریتی است؟

اشعار این کتاب از سال ۱۳۹۹ به بعد سروده و نقد شده است. محتوا طبیعتاً تحت تأثیر شرایط و فضای زندگی خودم در آن روزگار بوده است. این کتاب یک مجموعه شعر سپید زنانه و عاشقانه با رویکرد تنهایی انسان و روزگار مدرن است. در جایی از این کتاب آورده‌ام که: «ما آدم‌های تنهایی هستیم و کیست که نداند تنهایی با مرگ هم نمی‌میرد...» به نظرم این اشعار با انسان امروز، روزگار کنونی و تنهایی بی‌انتها ارتباط برقرار خواهد کرد.

اسم کتاب هم بسیار جالب است. چرا این نام را انتخاب کردید؟

اسم کتاب برگرفته از شعری در همین کتاب است. انتهای شعر سرودم: «من از تمام این تاریکی می‌ترسیدم اما همچنان ایستادنم این گونه؛ یعنی درخت‌ها فرار نمی‌کنند». شعر را سال ۹۹ گفتم همان زمان تصمیم گرفتم این نام را برای کتاب سومم انتخاب کنم و همین هم شد. البته که تأیید آقای عبدالملکیان هم بی‌تأثیر نبود.

با شعر طرف باشید نه شاعر! /  ایران با زبان فارسی و شاعران بزرگ زنده مانده است /  میراثدار مفاخر زبان و ادب فارسی باشیم

استقبال مخاطبان از کتاب‌ها چطور بوده است؟

در زمانه‌ای که استقبال از کتاب شعر کم و مهجور است، از دو کتاب قبلی به گواه تیراژ که از چاپ دهم گذشته، استقبال خوبی شده است.

برای این کتاب مراسم رونمایی هم گرفتید، هر چند که با استقبال هنرمندان و مردم مواجه شد، اما هجمه‌ها هم کم نبود.

ما به شیوه مرسوم همه شاعران، نویسندگان و مترجمان، رونمایی برای یک کتاب شعر گرفتیم. مگر ما برای یک محصول لاکچری یا غذا رونمایی گرفتیم؟ ما برای یک محصول فرهنگی رونمایی گرفتیم. ما جمع شدیم که از شعر بگوییم. باید خوشحال باشیم آدم‌ها از هر قشری برای خواندن و گپ‌وگفت درباره شعر دور هم جمع شده‌اند. شعر برای من بسیار جدی است و سعی می‌کنم هر جایی و با هر کاری مردم را با شعر آشتی دهم. در یکی از اشعارم اشاره کردم که: «سایه‌ها دست‌هایشان تبر می‌شد...» متأسفانه دست بسیاری از دوستان برای زندگی‌های ما تبر است ولی درخت‌ها فرار نمی‌کنند.

در شرایطی که مردم شما را بیشتر در جایگاه مجری می‌شناسند، فکر می‌کنید به عنوان شاعر هم پذیرفتند؟

من تلاشم برای یادگیری به این جهت است که روز به روز سطح اشعارم را ارتقا دهم تا مردم من را به عنوان شاعر بشناسند. بدیهی است که همچنان اسم من تحت تأثیر شهرت اجرا باشد. من هر کاری هم بکنم از زیر سایه اجرا بیرون نمی‌آیم، چون از بچگی اجرا کردم و ابتدا به این وسیله دیده شده‌ام. تلاشم این است که در طول مسیر یادگیری خواندن و خواندن... نوشتن و نوشتن... شعرم به پختگی برسد تا حداقل آدم‌های متخصص این حوزه من را با شعرهایم بپذیرند و از مسیر اجرا جدا کنند.

در حال حاضر خودتان را بیشتر مجری می‌دانید یا شاعر؟

با لطف خدا و مردم، در اجرا همیشه با مهر مردم مواجه بودم. همیشه سعی کردم یک اجرای صمیمی و بی‌تکلف داشته باشم اما در انتخاب کردن، ترجیحم زندگی است. شعر برای زندگی است. اگر بخواهم برای زندگی شخصی‌ام یک زندگی عاشقانه انتخاب کنم، بی‌تردید شعر است. من وکیل هم هستم و بین شاعری، وکالت و مجری‌گری همیشه انتخابم شعر و شاعری است. اما کتمان نمی‌کنم که شغل من اجرا و وکالت است و مسیر خودشان را دارند.

با شعر طرف باشید نه شاعر! /  ایران با زبان فارسی و شاعران بزرگ زنده مانده است /  میراثدار مفاخر زبان و ادب فارسی باشیم

از طرفی در این سال‌ها به وفور شاهد حضور سلبریتی‌ها به خصوص بازیگران به عنوان نویسنده و مترجم در عرصه نشر بودیم، اما کتاب‌های ماندگاری را شاهد نبودیم و تأثیری در وضعیت کتاب‌خوانی کشور نداشته است. نظرتان درباره این موضوع چیست؟

من یک نظر واحد در مورد کل این ماجراها دارم. آدم‌ها می‌توانند بر اساس استعداد و توانایی خودشان در هر حوزه‌ای وارد شوند، اما به شرطی که در آن حوزه توانمند باشند. حتماً یک بازیگر خوب اگر توانایی اجرا که متفاوت با بازیگری است، دارد می‌تواند اجرا کند و قطعاً موفق می‌شود.
نمونه خوب آن رامبد جوان است. من باید و نباید را بر اساس شغل آدم‌ها تعیین نمی‌کنم، بر اساس توانایی، استعداد و مهارت آن‌ها می‌سنجم. اگر بازیگری می‌تواند شعر خوب بگوید، حتماً باید این کار را بکند. مثلاً از نظر من اندیشه فولادوند بیشتر و پیش از اینکه یک بازیگر خوب باشد، یک شاعر فوق‌العاده است.
او ترانه‌های بسیار خوبی گفته که رضا یزدانی خوانده و غزل‌های مدرن خیلی خوبی دارد. حرف من این است که با معیار یک شغل آدم‌ها را در حرفه‌های دیگر نسنجیم. کسی که بازیگر است اما خوب می‌نویسد حتماً باید کتاب بنویسد. اما بعد که کتابش منتشر شد باید او را بر اساس چیزی که نوشته نقد کنیم؛ نه اینکه چرا یک بازیگر نوشته است! درباره شعر هم باید با شعر طرف باشیم نه شخصیت شاعر!

در این سال‌ها گلایه‌های زیادی از سوی ناشران، نویسندگان و مخاطبان به حوزه چاپ و نشر بوده است. شما به عنوان یک چهره از چالش‌های این مسیر بگویید.

اساساً کتاب شعر و خاصه شعر سپید در سال‌های اخیر بسیار مهجور بوده است. بسیاری از ناشران دیگر سراغ چاپ کتاب شعر به خصوص سپید نمی‌روند چون فروش آنچنانی ندارد. چون مردم عادت کردند در اینستاگرام بخوانند. خرید کتاب شعر از سبد خرید خانواده خارج شده است. مهم‌ترین چالش ما هم مسئله قیمت کاغذ و قیمت نهایی مصرف‌کننده و تغییر ذائقه مخاطب بود. حتی من به ناشر گفتم اگر شده من حق تألیف هم نگیرم اما باید قیمت کتاب پایین باشد. در نهایت به لطف ناشر و بر اساس قیمت کاغذ، کمترین قیمتی که می‌شد، برای کتاب در نظر گرفته شد. راستش مردم هم حق دارند که در این شرایط سراغ خرید کتاب شعر نروند.
در مجموع من ناشران خیلی خوبی داشتم و چالش‌های کمی در مسیرم قرار گرفت، اما چالش اصلی من حب و بغض‌های شخصی بود. همواره مژده لواسانی به جای شعرهایش قضاوت شده است. در همین مجموعه اخیر هم این چالش پیش آمد. قبل از انتشار عده‌ای توییت زدند که باز سلبریتی‌ها وارد شعر شدند! در زمانی که حتی شعرهای من را نخوانده بودند.

و در آخر با توجه به پیشینه ایران در زمینه شعر و شاعری و دوری مردم در این زمانه از شعر، چطور جامعه را با شعر آشتی دهیم؟

مسئله این است که مخاطب ذائقه‌اش تغییر کرده است. کسی هم اگر دنبال شعر باشد ترجیح می‌دهد در فضای مجازی آن را بخواند. به نظرم همین که من در صفحه‌ام از شعر بنویسم، در رسانه و تلویزیون بیشتر از شعر سخن بگوییم، دورهمی و رونمایی‌هایی به بهانه شعر بگیریم قدم مثبتی است.
امید که شعر جایگاه همیشگی خودش را در زندگی مردم ایران داشته باشد. این سرزمین با شعر آمیخته و جان گرفته است. ایران ما با زبان فارسی و شاعران بزرگ زنده مانده است. کجای جهان به اندازه ایران به شعر شناخته می‌شود؟ بماند که در غفلت و نابلدی ما کشورهای دیگر شاعران ما را می‌دزدند و به نام خودشان ثبت می‌کنند که این بزرگ‌ترین درد است! اما اگر رودکی و مولانا به نام کشورهای دیگر باشند مگر می‌توان کتمان کرد که آن‌ها فارسی شعر گفتند و ایرانی هستند؟ اگر یک وطن شعر داشته باشد؛ حتماً نام آن «ایران» است. ما باید میراثداران مفاخر زبان و ادب فارسی باشیم.

با شعر طرف باشید نه شاعر! /  ایران با زبان فارسی و شاعران بزرگ زنده مانده است /  میراثدار مفاخر زبان و ادب فارسی باشیم

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محدثه IR ۰۹:۴۰ - ۱۴۰۴/۰۸/۲۶
    2 1
    جز فخرفروشی چیزی ندیدم از تو