آبان ماه، رئیسجمهور برای چندمین بار از ضرورت انتقال پایتخت، این بار به ویژه با هدف مقابله با بحران آب و انرژی سخن گفت و این موضوع قدیمی را دوباره به رسانهها کشاند؛ اما طولی نکشید علی عبدالعلیزاده، نماینده رئیسجمهور در هماهنگی اجرای سیاستهای کلی توسعه دریامحور گفت: انتقال پایتخت از دستور کار خارج شده و تصمیم قطعی بر آن است که چالش آب و مسائل زیست محیطی پایتخت از طریق فناوریهای نوین و مدیریت علمی منابع در همان تهران برطرف شود.
همزمان، رئیسجمهور تفویض اختیارات به استانداران را راهحل دیگری برای مواجهه با عدم انتقال پایتخت اعلام کرد. دیروز هم سخنگوی دولت، آب پاکی را روی دست رسانهها ریخت که موضوع انتقال پایتخت منتفی شده است.
مهاجرانی گفت: صحبتهای رئیسجمهور درباره تخلیه تهران، در چارچوب یک هشدار مسئولانه و دغدغهمند برای موضوع بحران آب بوده است. بدیهی است که موضوع تخلیه شهری مانند تهران نه به این سادگی امکانپذیر است و نه عملاً مقدور است، این صحبتها بیشتر جنبه هشدار و افزایش آگاهی عمومی داشته است.
به نظر میرسد دولت، بهرهبرداری موقت خود از موضوع انتقال پایتخت را به پایان برده و حالا با صراحت بیشتری به منتفی شدن موضوعی اشاره میکند که از آغاز هم معلوم بود، منتفی است. اکنون باز تهران ماند و انبوه مشکلات حلنشدنیاش؛ بیپناهتر از همیشه.
کارشناسان در مجال صفحه سیاسی روزنامه قدس، به نقد این وضعیت پرداختهاند.
وظیفه رئیس جمهور حل مسئله است نه بیان آن
عباس گودرزی، عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی: وظیفه اصلی رئیسجمهور حل مسائل کشور است، نه صرفاً بیان مشکلات. او باید راهکار پیدا کند، ظرفیتها و فرصتها را بالفعل کرده و با نگاهی راهبردی، مسیر پیشرفت را هموار کند.
واقعیت این است که ایران یکی از کشورهایی است که در استفاده از ظرفیتهایش کوتاهی کرده و همین بالفعل نکردن ظرفیتها، کارنامه دولت و به ویژه مسئولیت رئیسجمهور را میسازد.
متأسفانه گاهی شاهد هستیم برخی نگاهها صرفاً معطوف به تشریح مشکلات و ایجاد ناامیدی است. این شیوه، نه به مصلحت کشور است و نه کمکی به مدیریت بحرانها میکند. رئیسجمهور باید با اتکا به مشاوران و اطرافیان، نگاه حل مسئله داشته باشد و مسائل را به گونهای تبیین و تشریح کند که راهکارهای عملی و امیدبخش ارائه شود.
امیدواریم در تصمیمگیریها و تحلیلها، تمرکز بر راه حلها و استفاده از ظرفیتهای موجود باشد نه صرفاً برجسته کردن مشکلات، تا اعتماد عمومی و امید در جامعه حفظ شود.
هشدار نیازمند اقدامهای عملی هم هست
پرویز سروری، نایب رئیس شورای اسلامی شهر تهران: به نظر میرسد منظور رئیسجمهور از اظهار نظر اخیر درباره تخلیه تهران بیش از آنکه عملیاتی باشد، نوعی هشدار و نهیب به مردم به ویژه برای رعایت مصرف آب بوده است. واقعیت آن است که جابهجایی حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت تهران از نظر عملی غیرممکن است؛ شغل، مسکن، حقوق و زندگی روزمره مردم در معرض خطر قرار میگیرد و اساساً این امر از منظر مدیریت شهری و اجتماعی شدنی نیست. در واقع، هدف رئیسجمهور این بوده که نشان دهد در صورت ادامه خشکسالی، تأمین آب شهروندان با مشکل جدی مواجه است و همه باید نسبت به مصرف آب حساس شوند. اما این هشدار نیازمند اقدامهای عملی هم هست.
یکی از راهکارهای پیشنهادی برای حل مسئله، اعمال سیاستهای قیمتی همراه با فرهنگسازی مصرف آب است. به این صورت که حد استاندارد آب برای هر شهروند با کمترین قیمت ارائه شود و هر گونه مصرف مازاد، با نرخهای بالاتر محاسبه شود. این اقدام نه تنها مردم را به رعایت الگوی مصرف و صرفهجویی مجبور میکند، بلکه در کنار فرهنگسازی، راهکاری عملی برای مدیریت منابع آب هم فراهم میآورد.
واقعیت این است که الان زمان مناسبی است که مسئولان به ویژه وزیر نیرو و دستاندرکاران، با شفافسازی وضعیت منابع آب و برق، مردم را اقناع و الگوی حداقل مصرف را نهادینه کنند. بسیاری از کشورهای دنیا در بحرانهای مشابه، دو راهکار فرهنگسازی و سیاست قیمتی را به صورت همزمان اجرا میکنند و نتایج قابل توجهی هم میگیرند.
تخلیه تهران؛ ناآشنایی با الفبای مدیریت ملی
محمود واثق، دانشیار رشته جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه تهران: اظهار نظر اخیر رئیسجمهور مبنی بر «لزوم تخلیه تهران» شاید در ظاهر یک هشدار باشد، اما در عمل پرده دیگری از بیبرنامگی و ناآشنایی با الزامات مدیریت کلان را برملا میکند. اینکه گفته میشود تهران تابآوری لازم را ندارد چه در آب، چه برق، چه دیگر زیرساختهای حیاتی سخن درستی است؛ اما این حقیقت، سالهاست برای مردم روشن است. تهران با آلودگی شدید، ترافیک فلجکننده، فرسودگی سیستم حمل و نقل، فشار بیسابقه روی زیرساختها و بحران مسکن مدتهاست که به یک کلانشهر فرسوده و تنفسناپذیر تبدیل شده؛ اما آیا نسخه «تخلیه»، راه حل است؟
در این میان اگر مسئولی کمترین آشنایی با الفبای مدیریت ملی داشته باشد، میداند که جابهجایی ۱۰ میلیون انسان نه امکانپذیر است، نه منطقی و نه کمهزینه. چنین سخنی بیشتر شبیه پاک کردن صورت مسئله است؛ چون اگر شاخص بحران، ناتوانی زیرساختها باشد، باید فردا تبریز، اصفهان، اهواز، شیراز و مشهد را هم تخلیه کنیم! مگر مدیریت یعنی فرار از مسئله؟
مشکل از آنجاست که هر گاه مدیران از حل مسئله ناتوان میشوند، به جای راهحل، سراغ کلیگویی و اظهار نظرهای غیرکارشناسی میروند.
کلانشهری مثل تهران با پیچیدگیهای زیرساختی، اجتماعی و اقتصادی، مدیریتی میطلبد که به ظرافتهای جغرافیای سیاسی، اقتصاد شهری و زیرساختهای ملی آشنا باشد. اینها دانش و تخصص میخواهد، نه بیان مشکلاتی که مردم سالهاست با پوست و استخوان لمس کردهاند.
واقعیت این است که امروز بخشی از بحران نه در تهران، بلکه در ساختار همین مدیریت و مشاورههاست.
خبرنگار: سیدحسین حسینی



نظر شما