در حالیکه دانشگاه فرهنگیان پس از بیش از یک دهه فعالیت باید وارد دوره بلوغ، تثبیت و ارتقای مأموریت تربیت معلم میشد، اکنون طرحی با عنوان «اصلاح ساختار»، این دانشگاه را به نقطهای رسانده که آینده هویتی و کارکردی این نهاد را با پرسشهای جدی روبهرو کرده است.
طرحی که بهجای تقویت زیست تربیتی و ماهیت مأموریتمحور دانشگاه، بهگفته منتقدان، آن را در مسیر شبیهسازی با دانشگاههای عمومی قرار میدهد؛ مسیری که اگر بدون بازنگری پیش برود، میتواند یکی از مهمترین سرمایههای نظام آموزشی کشور را دستخوش تغییراتی بنیادین کند.
تغییر هویت دانشگاه فرهنگیان
جانشین مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان درخصوص طرح اصلاح ساختار دانشگاه فرهنگیان معتقد است: آنچه امروز در حال اجراست، میتواند هویت مأموریتمحور این دانشگاه را بهطور جدی تحتتأثیر قرار دهد.
میثاق شمسینی با اشاره به اینکه طرح اصلاح ساختار دانشگاه فرهنگیان دو تا سه سال پیش و در دوره وزارت آقای نوری و ریاست آقای صحرایی آغاز شد، میگوید: این طرح با تغییر چندین وزیر و رئیس دانشگاه، با برداشتها و شیوههای متفاوتی اجرا شده است. این تغییرات مدیریتی موجب ایجاد شتابها و توقفهای متعدد، تفسیرهای ناهماهنگ و برخی غفلتها در وزارتخانه و مدیریت فعلی دانشگاه فرهنگیان شده و نگرانیها را افزایش داده است.
وی عنوان میکند: هر تغییری در دانشگاه فرهنگیان باید ابتدا با مأموریت آن سنجیده شود. دانشگاه فرهنگیان نهادی مأموریتگراست؛ مأموریت آن، تربیت معلم است، نه فعالیت بهعنوان یک دانشگاه عمومی.
براساس سند تحول بنیادین، تربیت معلم باید در محیطی اختصاصی و تربیتی که در آن هویت، اخلاق، مهارت و زیست حرفهای معلمی در دانشجو نهادینه شود، شکل بگیرد؛ این در حالی است که ساختار جدید هیچ نسبتی با محیطی اختصاصی و تربیتی ندارد؛ نامگذاری دانشکدهها، گروهها و رشتهها مطابق الگوی وزارت علوم شده و بسیاری از رشتههای تربیتمحور به قالبهایی عمومی تبدیل شدهاند که ماهیت تربیتی آنها را کمرنگ کرده یا از بین برده است؛ مهمتر اینکه در ساختار تازه، هیچ معاونت یا دانشکدهای که بهصراحت مأموریت تربیت معلم را یادآوری کند، وجود ندارد.
در مدل تازهای که قرار است اجرا شود، به جای پردیسها و مراکز، دانشکدهها تشکیل خواهند شد. همچنین، مدیریت امور پردیسها در هر استان حذف و بهجای آن، دانشگاه فرهنگیان استانی تأسیس میشود. در سطح ملی نیز به جای سازمان مرکزی فعلی، نهادی با عنوان دانشگاه ملی فرهنگیان ایجاد خواهد شد. در مجموع، کشور دارای ۳۱ دانشگاه فرهنگیان استانی و یک دانشگاه ملی میشود.
دانشگاه فرهنگیان شبیه دانشگاههای عمومی
شمسینی میافزاید: با نگاهی به دانشگاههای علوم پزشکی میتوان فهمید یک دانشگاه مأموریتگرا چگونه باید سازماندهی شود؛ جایی که در همه سطوح، مأموریت اصلی تربیت پزشک است، اما در دانشگاه فرهنگیان ساختار ارائهشده به نسخهای عمومی شبیه است که از وزارت علوم برگرفته و بر دانشگاه فرهنگیان تحمیل شده است.
وی با اشاره به اینکه در ساختار جدید نشانهای از ارتقای تربیت حرفهای دیده نمیشود، ادامه میدهد: حتی برخی بخشها تا حدی تضعیف میشوند که در تقسیمبندی جدید رشتهها آنها را از هویت اختصاصی تربیتمعلمی جدا و به ساختارهایی بدل کرده که برای دانشگاههای علمی مناسباند، نه برای دانشگاهی که باید معلم تربیت کند.
چنین ساختاری این ذهنیت را تقویت میکند که معلم را میتوان در هر دانشگاهی تربیت کرد؛ رویکردی که در سالهای اخیر موجب ورود بخش قابلتوجهی از معلمان از مسیرهایی غیر از دانشگاه فرهنگیان شده است.
جانشین مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان به چالش مهمتر جذب هیئت علمی در دانشگاه فرهنگیان اشاره میکند و میافزاید: معیارهای جدید کاملاً مشابه وزارت علوم است و این یعنی احتمالاً استادانی جذب میشوند که تجربه زیسته معلمی و شناخت میدانی از آموزشو پرورش ندارند که این روند، دانشگاه را به سمت یک دانشگاه عمومی سوق میدهد؛ دانشگاهی که فقط درس میدهد و مدرک صادر میکند، نه اینکه معلم تربیت کند.
در سالهای گذشته نگاههایی وجود داشته که دانشگاه فرهنگیان را یک مرکز هزینهزا میدیدند و معتقد بودند دانشجویان آن نباید از امکانات اختصاصی مانند خوابگاه و بورس بهرهمند شوند؛ ساختار جدید میتواند این نگاه را تقویت کند، بهویژه اگر تفاوت دانشگاه فرهنگیان با دانشگاههای دیگر کمرنگ شود.
دانشگاه فرهنگیان، یک نهاد ملی با مأموریت واحد
وی به خطر چندپارگی و کاهش انسجام ملی اشاره میکند و یادآور میشود: دانشگاه فرهنگیان یک نهاد ملی با مأموریت واحد در سراسر کشور است، اما در ساختار جدید، بخشی از سیاستگذاریها به استانها سپرده شده، بدون اینکه خطوط و حدود آن مشخص باشد؛ این موضوع میتواند به تعارض، چندگانگی و کاهش انسجام ملی منجر شود؛ مسئلهای که کاملاً با ماهیت تربیت معلم در تضاد است.
جانشین مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان با هشدار درباره پیامدهای بلندمدت و خطر تضعیف هویت دانشگاه فرهنگیان میگوید: روند فعلی، امیدی را که در سالهای آغازین تأسیس دانشگاه فرهنگیان شکل گرفته بود، تهدید میکند. تأسیس این دانشگاه پاسخی به این نیاز بود که معلم باید در محیطی ویژه و تربیت محور تعلیم ببیند؛ محیطی که در آن، هویت حرفهای و فرهنگی او شکل بگیرد.
شمسینی با تأکید بر اینکه روند فعلی شباهتهایی با سیاستهای دهه ۹۰ دارد، ادامه میدهد: نگرانیها بارها به مدیریت دانشگاه منتقل شده، اما توجه کافی به آنها نشده است. اکنون مطالبه جدی از سازمان امور اداری و استخدامی و دیگر نهادهای تصمیمگیر این است که اجرای ساختار جدید، متوقف و بازنگری اساسی در آن انجام شود.
جانشین مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان با بیان اینکه اگرچه اصلاح این ساختار دشوار است، اما حفظ دانشگاه فرهنگیان و مأموریت تربیت معلم ارزش این سختی را دارد، میافزاید: در نسخه ترمیمی سند تحول بنیادین نیز نشانههایی از تنوعبخشی مسیرهای جذب معلم دیده میشود که میتواند فشار بیشتری بر مأموریت دانشگاه وارد کند.
ادامه روند فعلی با تأکیدات رهبر معظم انقلاب، منطق تربیت معلم و نیازهای واقعی نظام آموزشی ناسازگار است؛ مسئولان باید با آیندهنگری بیشتری تصمیم بگیرند و اجازه ندهند اصلاحات شتابزده، دانشگاه فرهنگیان را از مسیر اصلیاش منحرف کند.
طرحی مشابه گذشته
رئیس اسبق دانشگاه فرهنگیان هم در خصوص طرح پیشنهادی برای آینده دانشگاه فرهنگیان و چالشهای موجود در مسیر توسعه آن، میگوید: به نظر میرسد در طرح فعلی، اختیارات زیادی به استانها داده شده که منطقی نیست. سال ۱۳۹۸ طرحی مشابه به وزارت آموزش و پرورش ارائه دادیم که شامل یک نقشه جامع برای آینده دانشگاه فرهنگیان بود. در این طرح، هدف اصلی ایجاد ۳۱ دانشگاه جامع در سطح کشور بود که به صورت زوجی در استانهای مختلف کشور راهاندازی شوند.
حسین خنیفر میافزاید: در طرحی که ما ارائه کردیم، یک دانشگاه جامع در هر مرکز استان قرار میگرفت که این کار، دسترسی به امکانات رفاهی و آموزشی بهتر را برای دانشجویان از تمامی شهرستانها و بخشها فراهم میکرد.
در این طرح که البته مورد پذیرش واقع نشد، قصد داشتیم تعداد پردیسها و مراکز دانشگاه فرهنگیان را که به بیش از ۹۸ یا ۱۰۰ پردیس در سال ۱۳۹۸ رسیده بود، کاهش دهیم. در عوض، ۳۱ دانشگاه جامع در مراکز استانها ایجاد شود.مسئله دیگر در این طرح این بود که این دانشگاهها باید بهطور ویژه به دانشگاههای مادر و دانشگاههای آزاد نزدیک باشند. این دانشگاهها از نظر امکانات آموزشی و علمی بسیار غنی میشدند و میتوانستند از ظرفیتهای علمی و استادان دانشگاهها بهرهبرداری کنند.
وی با اشاره به مشکلات اجرایی در ساختارهای آموزشی کشور، اظهار میکند: یکی از مشکلات اصلی در کشور ما این است که برنامهریزیهای بلندمدت وجود ندارد؛ بسیاری از مسئولان بهجای اینکه به آینده نگاه کنند، تنها به مسائل کوتاهمدت توجه میکنند. به عنوان مثال، اگر از مسئولان آموزش و پرورش بپرسید در افق پنج سال آینده چه برنامهای دارید، بسیاری از آنها پاسخی ندارند.
نیاز مبرم به برنامهریزی بلندمدت
خنیفر با اشاره به نیاز مبرم به برنامهریزی بلندمدت، میگوید: یکی از مشکلات اساسی دانشگاه فرهنگیان این است که برنامههای موجود بیشتر مبتنی بر نیازهای کوتاهمدت و مقطعی است. این در حالی است که نظام آموزش و پرورش باید یک برنامه جامع و بلندمدت داشته باشد تا نیازهای آینده را پیشبینی کرده و بهطور مؤثر و سازمانیافته به آنها پاسخ دهد.
در بسیاری از کشورها، برنامهریزیهای آموزشی برای دههها یا حتی صدها سال آینده انجام میشود؛ در حالی که در کشور ما، متأسفانه برنامهریزیهای آموزشی معمولاً از افق پنج ساله تجاوز نمیکند.
رئیس اسبق دانشگاه فرهنگیان با بیان اینکه در دوران مدیریتم در دانشگاه فرهنگیان، از مدل مارکوف برای پیشبینی نیاز به نیروی انسانی استفاده کردیم، توضیح میدهد: این مدل یکی از مدلهای پیشرفته و شناختهشده در جهان است که به کمک آن میتوان روندهای آینده را پیشبینی کرد. براساس این مدل، برای ۱۵ استان کشور در افق سال ۱۴۰۴ نیاز به هیئت علمی را پیشبینی کرده بودیم. این پیشبینیها نشان میداد باید در سالهای آینده تعداد زیادی معلم تربیت کنیم تا بتوانیم به نیازهای نظام آموزشی پاسخ دهیم.
وی با اشاره به اینکه متأسفانه بسیاری از مسئولان و مدیران آموزش و پرورش به دلیل ترس از مواجهه با چالشهای جدید و تغییرات عمده از پذیرش این نوع برنامههای بلندمدت خودداری میکنند، ادامه میدهد: در حقیقت، بسیاری از این مدیران ترجیح میدهند در وضعیت موجود باقی بمانند تا اینکه ریسک تغییرات بزرگ را بپذیرند. این رویکرد موجب میشود نتوانیم مشکلات اساسی نظام آموزشی را بهطور مؤثر حل کنیم.
ضرورت برنامهریزی آموزشی
خنیفر با اشاره به اهمیت نگاه بلندمدت در برنامهریزیهای آموزشی، میگوید: در کشورهای پیشرفته مانند فنلاند و ژاپن، برنامهریزیهای آموزشی برای چندین دهه انجام میشود. آنها بهخوبی میدانند برای تربیت معلمانی با کیفیت و متناسب با نیازهای جامعه، باید بهطور مداوم به بازنگری در نظامهای آموزشی و تربیتی خود بپردازند، اما در کشور ما، متأسفانه چنین نگرش بلندمدتی بهندرت مشاهده میشود.
یکی از نکات مهمی که در مورد نظام آموزشی ما باید به آن توجه کنیم، این است که در بسیاری از موارد، برنامههای اجرایی بهطور کامل با نیازهای واقعی جامعه و نظام آموزشی فاصله دارند. به عنوان مثال، ما هنوز هم با کمبود معلم در بسیاری از مقاطع آموزشی مواجه هستیم، این در حالی است که همزمان تعداد زیادی از دانشآموختگان رشتههای مختلف به دنبال اشتغال هستند.
رئیس اسبق دانشگاه فرهنگیان بیان میکند: ما باید به سمت ایجاد یک سیستم جذب معلم از طریق کنکور و تربیت معلمان حرفهای برویم، نه اینکه از روشهای غیررسمی مثل خرید خدمات، سرباز معلم و حقالتدریسی استفاده کنیم.
اگر نگاهی به ساختار دانشگاههای معتبر دنیا بیندازید، میبینید تمام این دانشگاهها برای تربیت معلمان متخصص و باکیفیت، برنامهریزیهای دقیقی دارند. دانشگاههای تربیت معلم در کشورهای پیشرفته با تأکید برکیفیت و مهارتهای عملی، به تربیت نیروی انسانی مورد نیاز برای نظام آموزشی کشورشان میپردازند. ما باید از این مدلها الگوبرداری کنیم.
کمبود منابع مالی
وی با اشاره به چالشهای موجود در مسیر توسعه دانشگاه فرهنگیان میگوید: یکی از چالشهای اصلی که با آن روبهرو هستیم، کمبود منابع مالی است. بسیاری از پروژهها به دلیل نبود منابع مالی کافی متوقف میشوند و این مسئله مانع توسعه پایدار در نظام آموزش عالی کشور میشود؛ در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته، دولتها بهطور مستمر منابع مالی لازم را برای توسعه دانشگاهها و نظام آموزشی خود تأمین میکنند.
خنیفر عنوان میکند: اگر بخواهیم بهطور واقعی به نیازهای آموزشی کشور پاسخ دهیم، باید منابع مالی کافی برای تربیت معلمان و بهبود کیفیت آموزش تخصیص دهیم، در غیر این صورت، ممکن است با بحرانهای جدی در آینده روبهرو شویم، بهویژه اگر جمعیت دانشآموزی کشور همچنان رو به افزایش باشد.
رئیس اسبق دانشگاه فرهنگیان با تأکید براینکه توسعه دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلمان ماهر و متخصص باید در اولویت قرار گیرد، ادامه میدهد: این دانشگاهها باید بهعنوان مراکز اصلی تربیت معلمان کشور شناخته شوند و با برنامهریزی صحیح، معلمانی با کیفیت و مهارتهای علمی و عملی بالا به جامعه تحویل دهند.
ما باید برای دانشگاه فرهنگیان یک طرح جامع و درازمدت داشته باشیم؛ این طرح باید شامل ارتقای سطح کیفی آموزشی، جذب و نگهداشت استادان و متخصصان مجرب، تأمین منابع مالی پایدار و افزایش ظرفیت دانشگاهها باشد. همچنین باید به تربیت معلمان با رویکردهای نوین و با استفاده از فناوریهای روز دنیا توجه ویژهای داشته باشیم.
خنیفر با اشاره به اینکه آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، این است که باید به سمت تربیت معلمان حرفهای و متخصص برویم، عنوان میکند: معلمان ستون اصلی هر نظام آموزشی هستند و باید به آنها فرصت داده شود تا بتوانند بهترین آموزشها را به دانشآموزان ارائه دهند؛ اگر این تغییرات در نظام تربیت معلم ایجاد شود، میتوان امیدوار بود نظام آموزشی کشور بهطور کلی رشد و پیشرفت کند.




نظر شما