در حالی که رژیم صهیونیستی سالها بر روایت «ارتش شکستناپذیر» و دستاوردهای نظامیاش اصرار داشت، اکنون در میان نویسندگان و کارشناسان برجستهاش، اعتراف به شکست استراتژیک جامع و فروپاشی سیستم امنیتیاش، به صدایی غالب تبدیل شده است. برای آنهایی که با ماهیت رژیم صهیونیستی آشنا هستند، این اعترافات غافلگیرکننده نیست؛ با این حال، نقل قولهایی مانند آنچه «نحمیا اشترسلر» تحلیلگر و روزنامهنگار بهتازگی درباره نتانیاهو گفته و او را «پستترین شخص در تاریخ قوم یهود» خوانده که عامل ضعف، انزوا و از دست رفتن بازدارندگی رژیم شده، پرده از واقعیتی برمیدارد که سالهاست صهیونیستها با همه عِده و عُده رسانهای و تبلیغاتیشان سعی در ساخت روایتی کاملاً مخالف آن داشتند. این صداها، از ژنرالهای ذخیره تا کارشناسان امنیت ملی حالا آنقدر در حال تکثیر و بلند شدن است که میتوان گفت پادروایت شکستناپذیری صهیونیستها را از درون اسرائیل شکل داده است.
از توجیه دستاورد تا اعتراف به شکست راهبردی فراگیر
شبکه خبری قدس در فلسطین اشغالی در گزارشی به این موضوع اشاره میکند که در هفتههای اخیر، گفتمان اسرائیل دستخوش تحولی مهم در ارزیابی عملکرد سیاسی و نظامی این رژیم شده است. مقالات و ارزیابیهای کارشناسان ساکن سرزمینهای اشغالی از تلاش برای توجیه عملکرد نظامی و زرق و برق انداختن «دستاوردها» به سمت و سوی اعتراف صریح به یک شکست راهبردی فراگیر حرکت کردهاند؛ شکستی که ساختار امنیت ملی صهیونیستها را در عمق آن، حاوی شکافها و زخمهای لاعلاج نشان میدهد. این تغییر دیگر محدود به صداهای حاشیهای یا مخالفان سنتی نیست، بلکه اکنون بهوضوح در نوشتههای چهرههایی دیده میشود که به نهادهای امنیتی و رسانهای رژیم وابستهاند.
در مقالهای در روزنامه «هاآرتص»، نحمیا اشترسلر – که به دفاع طولانیمدت از سیاستهای اقتصادی و سیاسی بنیامین نتانیاهو شناخته میشود – جملهای بیسابقه مینویسد: «نتانیاهو در مهار هیچیک از دشمنان موفق نشده است. حماس باقی مانده، حزبالله باقی مانده، ایران قدرتمندتر شده و کرانه باختری در جوشش است. هیچیک از اهداف جنگ محقق نشده است». اشترسلر به این توصیف بسنده نمیکند و با عبور از خطوط قرمز سنتی رسانههای اسرائیل ادامه میدهد: «پستترین فرد در تاریخ قوم یهود یک شکست راهبردی به بار آورده است. هرگز پیش نیامده بود که اسرائیل از جنگی خارج شود در حالی که ضعیفتر، منزویتر و کمقدرتتر در بازدارندگی باشد». این نوع زبان، لحظه فروریختن روایت رسمیای را آشکار میکند که دولت از ابتدای جنگ کوشیده بود آن را تثبیت کند؛ روایتی که اکنون زیر فشار انتقاداتی فراتر از بُعد عملکردی، مشروعیت سیاسی و استراتژیک رهبری فعلی را هدف گرفته است.
«ما جایگاه خود را در جهان از دست میدهیم»
آنچه اشترسلر مطرح میکند، صرفاً ارزیابی نتیجه یک جنگ نیست؛ او شکست نظامی را با سقوط جایگاه بینالمللی پیوند میزند و مینویسد: «ما جایگاه خود را در جهان از دست میدهیم». این پیوند میان فرسایش نظامی و دیپلماتیک نشان میدهد بحث داخلی اسرائیل از سطح نقد تاکتیکی گذشته و به درکی از فروپاشی فراگیر مؤلفههای سنتی قدرت این رژیم رسیده است.
در همین راستا، پروفسور عزار گات در پژوهشی که از سوی مؤسسه مطالعات امنیت ملی منتشر شده، تحلیلی ارائه میکند که در ظاهر متفاوت اما از نظر نتیجه مشابه است. او هشدار میدهد نهاد نظامی اسرائیل «برای جنگ اشتباهی تمرین کرده و آماده شده است». گات بهصراحت مینویسد: «ما میلیاردها دلار برای تانکها و هواپیماهایی سرمایهگذاری میکنیم که در برابر تونلها و موشکهای نقطهزن، واقعیت میدان را تغییر نمیدهند». او میافزاید: «نبودِ راهحل برای معضل تونلها، ارتش را ناچار کرده پنج یا ۶ لشکر در غزه مستقر کند، بدون آنکه قادر به دستیابی به نتیجهای قاطع باشد. این یعنی توان زمینی اسرائیل دیگر قادر به اجرای مأموریتهای مانوری نیست». اوج هشدارهای گات زمانی است که مینویسد: «برتری هوایی به دستاورد راهبردی منتهی نمیشود. اسرائیل میتواند بیوقفه بمباران کند، اما نمیتواند بر زمین مسلط شود یا معادله را تغییر دهد». این اعتراف صریح به محدودیت قدرت هوایی، شکافی بنیادین در دکترین امنیتی اسرائیل ایجاد میکند؛ دکترینی که دههها بر مفهوم «قدرت هوایی» استوار بوده است.
ارتش در حال تبدیل شدن به شاخه حزب لیکود
در روزنامه «معاریو»، آوی اشکنازی بُعد دیگری از بحران را برجسته میکند؛ بُعدی که به ماهیت رهبری سیاسی مربوط میشود. او نسبت به سیاسیسازی ارتش و تبدیل آن به ابزار حزبی هشدار میدهد و مینویسد: «اسرائیل بهخاطر یک مرد بیمسئولیت در حال فروپاشی است. او واقعاً باور دارد اگر ارتش را به شاخهای از حزب لیکود تبدیل کند، موقعیت خود را در انتخابات آینده تضمین میکند». اشکنازی افشا میکند تعلیق انتصابهای نظامی و اختلال در روند ساخت قدرت در لحظهای صورت میگیرد که خطرناکترین مقطع از زمان تأسیس دولت محسوب میشود. اشکنازی ادامه میدهد: «در داخل ارتش این احساس وجود دارد که رهبری سیاسی آماده است برای منافع شخصی، امنیت را به خطر بیندازد». چنین اتهامهایی نشاندهنده بحرانی بیسابقه در اعتماد داخلی است؛ بحرانی که طی آن، ارتش نهتنها رهبری سیاسی را شریک راهبردی نمیبیند، بلکه آن را عامل تهدید مستقیم تلقی میکند.
دکترین امنیتی ۷۷ ساله در آستانه فروپاشی کامل
در همین چارچوب، سرلشکر سابق و ذخیره ارتش صهیونیستی، اسحاق بریک تاریکترین تصویر را ارائه میدهد؛ او مینویسد: «نیروی زمینی در سختترین وضعیت خود از زمان تأسیس دولت قرار دارد». بریک توضیح میدهد: «میتوان دو لشکر از سلاحهایی تشکیل داد که اکنون در دست بادیهنشینان جنوب است. انبارهای اضطراری رها شده، مهمات به سرقت میرود و هیچکس مسئولیت نمیپذیرد». سپس هشدار اصلی خود را بیان میکند: «ارتش قادر به حفاظت از شهروندان در جنگ آینده نیست و ما اکنون در وقت اضافه زندگی میکنیم». این روایت که از دل نهاد نظامی بیرون میآید، نشان میدهد ستون فقرات منظومه امنیتی اسرائیل در آستانه فروپاشی است.
مجموع این روایتها در عین تمایزهای برجستهای که گویندگان آنها دارند حاکی از شکلگیری روایتی تازه درون اسرائیل است. اینکه اسرائیل از تصویر «ارتشی شکستناپذیر» فاصله گرفته و اکنون به واقعیت یک دولت گرفتار در هرجومرج نهادی، فروپاشی اعتماد و کاهش ظرفیت برای فیصله پروندههای حیاتی روی میزش رسیده است. همه اینها یعنی رژیم اسرائیل وارد مرحلهای از بازتعریف هویت نظامی و سیاسی خود شده و بحث، دیگر بر سر چگونگی مدیریت جنگهایش نیست، بلکه بر سر امکان تداوم مدل امنیتیای است که از سال ۱۹۴۸ بر آن بنیان نهاده شده است.




نظر شما