۳۰ شهریور ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۸
کد خبر: 236319

یکی از مشکلات بزرگ ما صاحب رأی بودن در همه امور است. بخصوص اگرچند تا کتاب هم خوانده باشیم و اخبار تلویزیون را هم مرتب ببینیم.

در همه امور کارشناسیم!

 درگذشته برخی شوخی می‌کردند که ایرانی‌ها در سه موضوع همگی دکترای تخصصی دارند. اول از همه تصادفات رانندگی است. کافی است خلق‌ا... در خیابان برسند به صحنه یک تصادف جمع می‌شوند و هر یک نظری دارند. یکی می‌گوید؛ مقصر پراید است، آن یکی می‌گوید؛ مقصر نیسان است و نباید به این طرف می‌پیچید. دیگری اتوبوسی که آن طرف خیابان پارک کرده را مقصر می‌داند و...

حوزه دیگر فوتبال است. کافی است هنگام یک مسابقه با جمعی، پای تلویزیون باشید. یکی می‌گوید؛ باید فلانی را بکشد بیرون و بهمانی را بفرستد توی میدان... آن یکی می‌گوید: چرا اینها اینقدر دفاعی بازی می‌کنند. باید با ارسال از کناره‌ها و ضد حمله بروند سمت دروازه... و آخرین مورد هم اقتصاد است. هر کی دلایل گرانی را به آنکه و آنچه قبول دارد ربط می‌دهد. یکی می‌گوید؛ گرانی دارد و دیگری می‌گوید؛ خشکسالی شده و دیگری اختلاسها و دزدی‌ها را دلیل می‌داند و آن یکی طمع فروشندگان را و...

اما این مربوط به قبل بود. اکنون بسیاری از ما در تمام حوزه‌ها صاحب نظریم. از مذاکرات 1+5 گرفته تا داعش و انتخابات افغانستان و کیفیت فیلمهای روی پرده در سینماها و تولید خودرو در کشور و طبابت و... آخ آخ گفتم طبابت و یادم آمد این را در بخش قبلی از قلم انداختم. در طبابت هم کل ما فوق تخصص داریم. کافی است در اتوبوس به بغل دستی‌تان بگویید سرم درد می‌کند. یکی از ته اتوبوس می‌گوید: سردی‌ات کرده... دیگری می‌گوید: میگرن داری شما و دخترخاله من هم این طوری بود، جوشانده خورد خوب شد... دیگری می‌گوید: آقا جان همه‌اش مال هوای آلوده است، آن یکی می‌گوید: عصبی است و دیگری توصیه می‌کند؛ باید هندوانه ابوجهل بخوری تا خوب شوی!

اینجور جاها آدم حیران می‌ماند چه کند. بویژه اگر در حوزه مربوطه صاحب نظر باشی. حتی اگر قصد راهنمایی داشته باشی مگر می‌توانی کسی را مجاب کنی. رواج این عادت ناپسند در میان عموم روشنفکران ما یا بهتر است بگویم، مدعیان این خیلی تأسفبار است. چند روز پیش در محفلی بودم که چند تن از کارگردانان سرشناس کشور هم شرکت داشتند. یکی که خیلی هم صاحب نام است شروع کرده بود از سیاستهای نابجای اقتصادی حرف زدن. چنان مشفقانه و با اعتماد به نفس از نادرست بودن سیاستهای بانکی و تصحیح نرخ بهره حرف می‌زد که من شگفت زده شده بودم.

من در کارشناسی ارشد، اقتصاد خوانده‌ام. البته بیست و اندی سال پیش. یک تذکر کوچک دادم که مثلاً فلان بخش صحبت شما به این دلیل درست نیست. حالا مگر می‌شد طرف را ساکت کرد. چنان دلایل و مستنداتی از شرق و غرب عالم را تجمیع کرده و به هم می‌چسباند که گویی خود «آدام اسمیت» مرحوم- پدر علم اقتصاد- دارد نظریاتش را تبیین می‌کند. ما که آنجا دم برنیاوردیم که این تخصص من بوده. اما جا خوردم از این رویه اخلاقی. کاش کمی در این امور به خودمان سخت بگیریم. شاید در برخی امور چنین مشاوره‌هایی رشته ما را به اینجا رسانده است!

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.