یک سخنرانی در مرکز توپخانه شهید صیاد شیرازی برای افسران غیور و سلحشور ارتش ایراد کردم. موضوعات سخنرانی متفاوت بود. از سریالهای تاریخی مستند ماهوارهای تا تاریخ اجتماعی و سیاسی اصفهان در گذر تاریخ و نیز تاریخ توپخانه و اسلحه آتشین که اولین مراکز ساخت آن چه در دوره صفویه و چه در دوره قاجاریه، شهر اصفهان بوده و چه تاریخ زن ایرانی در گذر زمان.
از خانه بیداری اسلامی، خانه انقلاب و نیز خانه مشروطه و خانه حاج آقا نورا... مجتهد بزرگ اصفهان دیدن و با اعضا و مهمانان آن سه کانون مفید بزرگ و شامخ سخن گفتم. مرا به کانون فرهنگ اصفهان شناسی (خانه پژوهشهای اصفهان) بردند و با استادان محترم تاریخ در دانشگاههای اصفهان که با آن مرکز همکاری دارند و کتابهای ارزشمندی تألیف و چاپ کردهاند آشنا شدم و چند ساعتی به مذاکره پرداختیم. شهرداری اصفهان زحمات زیادی کشیده است.
آنچه سبب خوشوقتی من شد جهانگردان خارجی فراوان از ملل آلمانی و انگلیسی و عدهای آمریکایی و مجارستانی و کرهای و ژاپنی و استرالیایی و ایتالیایی در آن شهر، انباشته شدن هتلهای معمولاً خالی اصفهان که در سالهای گذشته فقط ایرانیها و شماری از عربها در آنها دیده میشدند (و تک و توکی چینی و ژاپنی و کرهای و روسی) بود. براستی خوشحال و خندان شدم وقتی دیدم میدان تاریخی نقش جهان مانند چهارصد سال پیش پر از مردمان خارجی و گردشگران است که به مغازههای عتیقه و صنایع دستی فروشی میرفتند و فروشندگان حراف و شیرین سخن و متبحر اصفهانی که بعضیها کاملاً سلیس به زبان انگلیسی سخن میگفتند با ادب و نزاکت و مهربانی بستههای صنایع دستی را به آنان تحویل داده اسکناسها را میشمردند و با حالت حرفهای یک کاسب مجرب مشتریان را خندان روانه میکردند.
من از اینکه کشورم کهن و تاریخی است و طی پنجاه سال گذشته مهانخانههای متعددی در شهرهای آن تأسیس شده، مهماندار مسافران خارجی باشد لذت میبرم و خوشحال میشوم که ما ملت نجیب ایران هم از عایدات نجومی گردشگری جهانی سهمی ببریم، زیرا اقتصاد ترکیه و بسیاری از کشورهای دیگر با توریسم میچرخد و میبینید که از حیث درآمد سرانه سالانه چه اختلافی بین ما و مردمان ابوظبی و دبی و ترکیه همسایگان ماست. کاری به شکوفایی اقتصادی کشورهای آمریکایی و اروپایی نداریم مانند اسپانیا که وسعتش یک سوم ایران است و سالی 16 میلیون گردشگر دارد. آنچه چهره اصفهان را طی هفتههای گذشته مخدوش کرده (یک اصفهانی آگاه به من گفت طی شش ماه گذشته، از فروردین 1393 عمل زشت و کثیف و بیشرمانه اسیدپاشی است که خدا لعنت کند آن احمقی که این تحریکات را میکند و عده ای نادان را به اسیدپاشی به چهره زنان و دختران مظلوم همشهری و همولایتی وامیدارد. من هر زمان به هر مرکز استانی می روم وظیفه خود میدانم از دو جا دیدن کنم ابتدا رادیو- تلویزیون و دوم پادگان ارتش هر استان، زیرا با این دو طایفه انس و الفت دیرین دارم.
پدر من نظامی و پزشک ارتش بود. من در خانه یک نظامی متولد شده و رشد و نمو کردهام. رادیو و تلویزیون نیز محل واقعی کار و خدمت من از سال 1337 هـ.ش بوده است. رادیو و تلویزیون اصفهان این بار استقبالی از من نکرد، زیرا وقتی مسؤول تلویزیون آن شهر از من پرسید: در چه مقولهای سخن خواهید گفت، به اطلاع او رساندم قصد دارم به مردم اصفهان یادآور شوم شهرشان کانون فرهنگ و تمدن ایران است چهارصد سال است بزرگان ادبیات و معماری و شهرسازی جهان شیفته و مفتون اصفهاناند.
از حوادثی که روی داده و نتیجه جهل و توحش و اندیشه پلید و شیطانی معدودی است آزرده خاطر نباشند و به این سیل سیاحان خوشامدگویی کنند و لبخند بزنند.
با بسیاری از خارجیان سخن گفته بودم. وقتی به مجارستانیها گفتم که در تأسیس مدرسه دارالفنون افسران هنگیایی حضور داشتهاند لذت بردند. با ایتالیاییها سخن از قدمت حضورشان در ایران از عصر ساسانی راندم. به آلمانیها گفتم که در سالهای 1900 تا 1941 چه حضور فعالی در سراسر ایران بویژه اصفهان داشتهاند.
رادیو تلویزیون اصفهان در برابرم سکوت اختیار کرد. چند روز بعد در یک مهمانی ناهار، شخصی از دوستان گفت: موضوع امنیتی است و قرار است درباره این فجایع صحبتی نشود. پرسیدم: چرا؟ تلویزیون و رادیو باید به مردم آرامش و تسلی بدهند. خدای ناکرده ابلهی آمد و مزاحم یک خانم سیاح اروپایی شد و خواست شیرین کاری کند، میدانید چه افتضاحی در سراسر جهان برپا خواهد شد؟ خواهید دید که یک نفر خارجی پا به اصفهان نخواهد گذاشت پلیس اصفهان این روزها با اتومبیل و موتورسيكلت در میدان نقش جهان و سایر اماکن توریستی حضور فعال دارد.
مردم هم مراقب هستند، عیبی دارد این مسایل را به مردم بگویم؟ پاسخی به من داده نشد و من نفهمیدم چرا اسیدپاشی به چهره زنان مظلوم اصفهان جنبه امنیتی دارد. وقتی آقای اژهای، وزیر دادگستری، فرمانده نیروی انتظامی و همه افراد مسؤول در این باره سخن میگویند. مدیرکل رادیو و تلویزیون اصفهان به چه سبب سخن گفتن با مردم و تسلی دادن و آموزش دادن به آنان را امنیتی میداند.
در زمان شاه در سال 1339 وقتی فلور آقاسی به نحو مرموزی در خانه خود کشته شد ساواک به مطبوعات هشدار داد موضوع امنیتی است. چیزی در آن باره ننویسند که مطبوعات هم گوش ندادند و نوشتند. اکنون چند واقعه کثیف و شرمآور چه موضوع و وجه امنیتی دارد که رادیو تلویزیون اصفهان که همیشه دنبالم میدوید تا در برنامههایش سخن گویم، به بهانه امنیتی بودن موضوع را زیر سبیلی رد کرد؟ البته بنده خوشبختانه آن قدر مستمع در تالارها و جاهای مختلف داشتم که حرفهایم را بزنم و در مواردی مردم به گریه درآیند مانند خودم که گریستم.
نظر شما