در سالهای دهه 1345 تا 1355 مدمته اول روز، چپگرایی بود. آن روزها هر کس را میدیدیم ضمن آشامیدن انواع اشربه و دندان زدن به استیکهای خونالود، دم از فیدل کاسترو و ارنستو چه گوارا و لنین و مارکس میزد و در حالی که جامعه کاملاً سرمایه داری بود محض ادا و اطوار، اغلب آدمها چپ زنی میکردند و مدتی هم ریش فیدل کاسترویی و چه گوارایی متداول شده بود.
خانمها و آقایان مرفه صدرنشینی را میدیدیم که همه دم از چپ میزدند و در آرزوی ساختن بهشتی چون آلبانی و آلمان شرقی و چین سرخ و چکسلواکی میسوختند. حالا مد متداول و روشنفکرانه روز، قربان صدقه رفتن آدمهای صفر کیلومتر ظاهراً روشنفکر و سوسیابل برای گذشته است. همان گذشتهای که همه آن را در آن روزگار نفرت انگیز میدانستند.
این روها نوستالوژیسم (گذشته گرایی» متداول شده است. کسانی با حسرت و غبطه از سالهای طلایی 1332 تا 1357 یاد میکنند. در لندن، تلویزیونی که همجنس گرایی را تشویق و ترغیب میکند و گویندگان و مجریانش شیفته و کشته و مرده انگلستان و هر چه مارک انگلیسی دارد، هستند، چند فیلم مستند ساخته که مدام نمایش میدهد و عدهای از خامان و بیتجربگان وقتی آن مستندها را میبینند، تحت تأثیر قرار میگیرند. در حالی که در همان سالهای طلایی میلیون میلیون دلار سرمایه کشور بر باد داده شد و همان تبذیر و اسرافها به صورت یک رویه عمومی درآمد که اختلاس و مال کشور را بلند کردن به حسابهای خارجی حواله کردن، در ایران نهادینه و عادی شد و بزرگان آن عصر قبح دزدی را در تاریخ ایران از بین بردند.
در رسانههای عمومی ما به تاریخ بها داده نمیشود. «پلی به گذشته» را تعطیل کردند تا بی.بی.سی و من و تو و صدای آمریکا دست آزاد در وارونه نمایی داشته باشند و سر مردم را گرم کنند. بتازگی خانمی وراج، گستاخ، بیسواد، عقدهای، کاملاً جاهل و طلبکار در فضای مجازی مطالبی با عکس و تفصیلات خاندان سلطنتی پهلوی عرضه میکند که مرغ پخته را روی دیس غذا به خنده درمیآورد.
این خانم در تمام مطالبی که مینویسد همان چاپلوسیهای مهوع و مبتذل عصر پهلوی و قربان صدقهها را تکرار کرده هزار صفت خوب برای گذشتگان ذکر میکند و به ملت ایران توهین میکند که چرا انقلاب کردند.
یکی از خندهآورترین نکاتی که این زن- که فکر میکنم در دوران پهلویها دختربچه یا دختری زیر 12 یا 15 سال بیشتر نبود- مینویسد و بر مردم منت میگذارد این است که شاه و ملک واپسین ایران هنگام فرار از ایران از بس وطن پرست بودند جواهرات سلطنتی را از موزه جواهرات ملی برنداشتند و با خود نبردند.
میزان فهم و شعور و دانش بسیاری از این قلمزنان فضای مجازی را از این داوری احمقانه میتوان دریافت. به دلایل زیر نمیتوانستند ببرند هیچ کس هم نه درگذشته نه در آینده نخواهد توانست حتی یک دانه از گهرهای گرانبهای موزه جواهرات ملی را خارج کند.
*این جواهرات، اشیای تملیکی وارث پدری شاه و ملکه نبودند. این جواهرات از دوران صفویه کم کم گردآورده شد. در زمان نادرشاه به آن شهریار، جواهرات به غنیمت گرفته شده از دربار گورکانی هند را بر آنها افزود. پس از قتل او در سال 1160 ق/ 1747 م، شماری از آنها از جمله تخت طاووس واقعی (نه تخت طاووس کنونی که فتحعلیشاه ساخته است) و الماس یا جواهر کوه نور از ایران خارج شد. آغا محمدخان قاجار تمام جواهرات پراکنده شده را گرد آورد.
*از زمان فتحعلیشاه تا پایان سلطنت ناصرالدین شاه تعدادی جواهر بدانها چه به صورت خریداری یا هدایای پادشاهان خارجی اضافه شد.
* محمدعلی شاه پس از سقوط سلطنتش شمار زیادی از جواهرات را خود یا عمو پدرزنش دزدیدند و در صندوقهای بزرگ به سفارتخانه روسیه در زرگنده بردند، اما آزادی خواهان و زمامداران دولت مشروطه پافشاری کردند و همه را در زرگنده در محل سفارت روس صورتجلسه کرده برگرداندند.
*این جواهرات در زمان سلطنت رضاشاه در زیرزمینهای کاخ گلستان نگهداری میشد و اداره بیوتات صورت دانه به دانه آنها را داشت. گاهی ملکه مادر و اشرف و شمس یا فوزیه و ثریا در طول سالهای 1317 تا 1332 تعدادی را قرض گرفته در جشنها زیب پیکر میکردند، اما ناچار به بازگرداندن بودند.
*ملکه مادر در سال 1318 هنگام جشن عروسی چند جواهر قرض گرفت، ولی تا سال 1328 پس نداد. نمایندگان مجلس شورای ملی به این موضوع اعتراض کردند و دادستان وقت تهران حائری، شاه را در جریان گذاشت. قرار شد دادستان از طریق دادسرا و کلانتری موضوع را پیگیری و به ملکه مادر ابلاغ کند. حسین مکی سیاستمدار آن زمان به من میگفت شاه پرسید اگر ملکه پس ندهد چه میشود؟ من به عرض شاه رساندم حکم جلب علیا حضرت صادر میشود و تا جواهر را پس ندهند دادستان دست بردار نیست و ملکه پس داد.
*هنگام خروج رضاشاه از کشور رادیو بی.بی.سی شایع کرد رضاشاه تعدادی از جواهرات را همراه برده است. چمدانهای او را در گمرک بندرعباس وارسی کردند، اما این خبر، دروغ بود و هیچ جواهری خارج نشد.
* در سالهای 1328 تا 1334 موزه جواهرات سلطنتی در عمارت زیر بانک ملی، ساختمان جدید آماده شد. این موزه بسیار مستحکم است و نمیتوان حتی یک سکه را از آن خارج کرد، زیرا این جواهرات پشتوانه اسکناس است.
* در سال 1357 که بانک مرکزی حتی چک شاه و برادران و خواهران و اشرف پهلوی را تبدیل به پول و ارز نمیکرد و چکهای دولت ساواک و ارتش بازمیگشت چگونه شاه میتوانست جواهرات سلطنتی را که پشتوانه اسکناس کشور است با خود خارج کند؟ خانم مینو مقدم، سوادی ندارد و خوب بود پیش از راه انداختن سایت و گفتن مزخرفات، اندکی مطالعه میکرد.
نظر شما