از آنجایی که چهار و نیم میلیون نفر از جوانان کشور در دانشگاه تحصیل میکنند و 70 هزار عضو هیأت علمی وظیفه تربیت و آموزش این دانشجویان را بر عهده دارند، یکی از اصلی ترین ارکان دانشگاه را میتوان به روز بودن اطلاعات و علم استادان در عرصه مقدس وظیفه تدریس دانست.
در همین باره با دکتر علی فتحی آشتیانی، استاد رشته روانشناسی دانشگاه تربیت مدرس به گفت و گو نشسته ایم و از ضرورت به روز بودن اطلاعات استاد دانشگاه پرسیده ایم.
آقای دکتر ! ضرورت به روز بودن استادان یکی از ملزومات اصلی ایجاد ارتباط بین استاد و دانشجو و البته تربیت این قشر از جوانان در دانشگاه به شمار میرود. از منظر شما در حال حاضر وضعیت به روز بودن اطلاعات استادان دانشگاه در چه سطحی قرار دارد؟
به این پرسش میتوان از چند زوایه پرداخت. نخست اینکه استادان دانشگاه میتوانند در طیفی از استادان به روز و با کیفیت دانشگاه قرار بگیرند و در حد دانشجویانشان و حتی بیشتر تلاش میکنند، مطالعه دارند، کتاب مینویسند و با منابع روز کاملاً آشنا هستند. به عنوان مثال تمام اطلاعات به روز سال 2016 میلادی را در اختیار دارند و مرتب با ارتباطات و فرصت هایی که برای خودشان فراهم میکنند، این به روز بودن را برای خودشان حفظ میکنند.
این قبیل استادان از نظر دانشجویان هم پذیرفته شده اند، دانشجویان دوستشان دارند و از بودن در کلاس چنین استادانی بیشتر لذت میبرند و استفاده میکنند و از اینکه استادانشان تا این حد توانمند هستند، حس خوبی به آنان دست میدهد.
درصد گروه نخست که اشاره شد، شاید حول و حوش 20 تا 25 درصد از جامعه استادان کشور را تشکیل دهد که علاوه بر خودشان، دانشجویانی دارای علم روز و دانش فنی قوی دارند. من گاهی دانشجویان را دیده ام که میگویند، از کلاس استاد لذت میبرند.
در گروه بعدی که البته به عقیده من در اکثریت قرار دارند 40 تا 60 درصد استادان تلاش میکنند، اما به اندازهای نیست که خودشان را به طور کامل درگیر درس و دانشگاه کنند. مثل بسیاری از افرادی که مدرکی دریافت کرده اند، با همان سوابق علمی خودشان پیش میروند و کتابی که 10 سال پیش تألیف و ترجمه یا جزوه ای که مطالعه کرده اند، همان را برای تدریس در نظر گرفتهاند.
این افراد به اندازه استادان گروه نخست، خودشان را با مسایل علمی روز که مرتبط با رشته درسی شان است، درگیر نکرده اند.
گاهی اوقات اگر هم مقاله ای مینویسند به دلیل فشارهای دانشگاه است، چرا که تغییری در پایه حقوقی و رتبه ایجاد نمیشود.
20 درصد از استادان هم هستند که صرفاً عضو هیأت علمی دانشگاه شده اند، بدون اینکه دنبال کار باشند. نمونههایی از استادان داریم که با مرتبه استادیاری وارد دانشگاه شدند و با همین مرتبه هم از دانشگاه بازنشسته میشوند. یعنی در طی 30 سال هیچ فعالیت علمی نداشته اند که ارتقا داشته باشند.
پس تکلیف انتظاری که جامعه علمی از استادان دارد، چه میشود؟
به طور طبیعی انتظاری که از استادان میرود این است که مرتب کار کنند، به روز باشند و با مسایل علمی روز خودشان آشنا باشند و در حد مرزهای دانش پیش بروند که البته بیشتر استادان در این حد هستند، هر چند ممکن است استادان گروه سوم که به آنان اشاره کردم، در حد کارشناسی باقی بمانند و حتی امکان تدریس در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری را ندارند، به این دلیل که تلاشی نکرده اند.
استادانی که تلاش بیشتر میکنند، دانشجویانی در سطح بالاتر و PHD دارند. برخی از استادان را هم داریم که جمع امتیازات علمی شان در حدی نیست که از یک رتبه علمی به رتبه علمی دیگر ارتقا یابند. در واقع حتی برای رشد خودشان هم تلاش نمیکنند، چه برسد به آموزش و تربیت دانشجویان.
این موضوع ریشه در عوامل گوناگونی دارد، از جمله مسایل شخصیتی. برخی از افراد پشتکار ندارند، اهمال گر هستند، یا کارهای حاشیهای انجام میدهند و اسمشان استاد دانشگاه است و بیشتر به سمت کارهایی که سودآوری بیشتری دارد، جذب شدهاند و تدریس را هم در حاشیه کارشان انجام میدهند و کارهای غیردانشگاهی و غیرعلمی انجام میدهند. در معلمی که درآمد زیادی نهفته نیست و حداقل درآمد را دارد، اما اگر به دنبال کسب درآمد و پول بیشتر هستند باید سراغ بازار آزاد بروند که ممکن است هر کاری انجام دهند و وقتی استاد به این سمت سوق یابد، به کار علمی اش نمیرسد.
اما استادانی که به کار دانشگاهی بسنده میکنند، به همین کارشان در دفتر خود قناعت کرده و با همان حقوق دانشگاهی کنار میآیند و رضایت دارند و آن را به دانشجویانشان تزریق میکنند.
اگر شما گریدهای دانشگاهی را هم ببینید، براحتی متوجه میشوید که درصد خیلی کمی در هر دانشگاهی یا به طور کلی در کشور به مرتبه استاد تمامی یا پروفسوری میرسند. این تعداد از استادان ممکن است 20 درصد از کل جامعه استادان را تشکیل دهند که 80 درصد باقی مانده به علت تلاش نکردن و پشتکار نداشتن در مرتبههای دیگر بمانند و به استاد تمامی دست پیدا نکنند.
به طور طبیعی استادانی که تلاش کمتری دارند، رضایت کمتری هم از دانشجویانشان دریافت میکنند و از طرف دیگر چون فرصت دسترسی به اطلاعات در کشور ما بسیار بالاست و هیچ فردی با توجه به فرصت هایی که در کشور فراهم است، نمیتواند بگوید دسترسی به اطلاعات ندارد. آن قدر
دسترسی ها براحتی در اختیار است که حتی دانشجویان از استادانشان پیش میافتند.
در برخی موارد هم اطلاعات برخی از دانشجویان از استادان بیشتر است و گاه پرسشهایشان هم بی پاسخ میماند.
آیا سن استادان ملاک به روز بودن آنان محسوب میشود؟ به عنوان مثال استادی که بعد از بازنشستگی تدریس میکند یا حتی افراد حق التدریس را میتوان در این گروه ها قرار داد؟
به اعتقاد بنده، سن ملاک به روز بودن استادان نیست. ممکن است استادی 70 ساله دارای اطلاعات به روز دنیا باشد و بر عکس فردی سن پایین دارد، اما آن قدر تدریس میکند که حتی وقت به روز بودن ندارند! یکی از ضعف هایی که داریم، تعداد ناهماهنگ استادان و دانشجویان است. این استادان شبیه دبیر آموزش و پرورش شدهاند و فرصت ارتقای اطلاعاتشان را ندارند.
سن، ملاک نیست و همه چیز به خودشان و توانمندیهایشان بستگی دارد.
نظر شما