به گزارش سرویس فرهنگ قدس آنلاین، حجت الاسلام و المسلمین نظافت، در ادامه شرح حکمتهای نهجالبلاغه به صحبت پیرامون اهمیت حفظ اسرار پرداختند: امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در حکمت ششم نهجالبلاغه میفرمایند: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ» سينه خردمند صندوق راز اوست و خوشرويى وسيله دوستيابى و شكيبايى، گورستان پوشاننده عيبهاست.
عاقلان رازشان را به کسی نمیگوید
سینه عاقل مخزن اسرار اوست. هر انسانی در درونش اسراری دارد که مصلحت نیست دیگران از آن باخبر باشند. سرّ آن چیزی است که اگر دیگران بدانند، برای شخص ضرر دارد و جایش در سینه است و نباید انسان آن را به دیگران بگوید. منتهی انسانهای کم ظرفیت نمیتوانند حافظ اسرار باشند. کمظرفیتی چندجا خودش را نشان میدهد؛ از جمله در عرصه تحمل دیگران. موضع دیگری که کمظرفیتی خودش را نشان میدهد در عرصه حرف زدن یا نزدن است. انسانهای با ظرفیت اهل سکوت هستند، اما آنهایی که ظرفیتشان کم است، نمیتوانند سکوت کنند. اگر حرفی دورن سینهشان دارند، اذیتشان میکند و میخواهند آن را بروز دهند، حتی اگر برایشان ضرر داشته باشد. بچهها مصداق بارز یک فرد کم ظرفیت هستند؛ خیلی کم پیش میآید بچهای از رازی باخبر باشد و بتواند آن را نگه دارد. با تمام سفارشهایی که ممکن است پدر و مادرش به او بکنند، اما یک جوری بروز میدهد، سختش است. اصولا بچه نمیتواند اطلاعاتش را نگه دارد؛ یعنی بابا که وارد میشود شروع میکند به اطلاعات دادن، حتی نمیگذارد پدر لباسش را دربیاورد. انسانهای کم ظرفیت هم اینجوری هستند.
گاهی انسان راز را به دیگری میسپارد؛ اعتماد میکند به یک نفر و رازش را به او میگوید. امیرالمومنین(علیهالسلام) میگویند: اگر کسی عاقل است، رازش را به کسی نمیگوید؛ چون قاعدتا وقتی که انسان رازش را میگوید، اطمینان میکند که طرف مقابل آن را فاش نکند، از او تقاضا میکند که این را به کسی نگو، ولی در نامه 31 نهج البلاغه داریم که امیرالمومنین(علیهالسلام) فرمودند: «وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّه» یعنی هر انسانی بهتر از دیگران، حافظ سِرّ خودش است. اگر ما توقع داریم که یک کسی راز ما را نگه دارد، چرا خودمان آن را نگه نمیداریم؟ کسی که عرضه ندارد رازش را نگه دارد، چطور از دیگران توقع دارد که راز او را نگه دارند؟! بهترین جا سینه خود آن فرد است؛ صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ.
حضرت در حکمت 381 میفرمایند: «الْكَلَامُ فِي وَثَاقِكَ مَا لَمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَكَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِي وَثَاقِهِ» یعنی سخن تا چیزی نگفتهای اسیر توست، وقتی سخنی را گفتی، تو اسیر آن میشوی. مثل تیری که در خشاب است؛ تیری که در خشاب است تا نزدیم در اختیار ماست، وقتی زدیم ما گرفتار آن میشویم، چون آن تیر عوارضی ایجاد میکند و ما باید پاسخگو باشیم.
انواع اسرار و یک درس خانوادگی
اما اسرار انواعی دارد؛ گاهی فردی است، گاهی خانوادگی، گاهی اداری، گاهی مربوط به دوستان ماست، گاهی مربوط به کشورمان است، گاهی مربوط به دینمان است. انسان راز خود و خانوادهاش را نباید بگوید. بعضیها وقتی که ازدواج میکنند به همسرشان همه اسرار خود و خانوادهشان را میگویند، چون الان با هم خوب هستند، حساب روزی را که ممکن است اختلاف ایجاد بشود نمیکنند. بعد که اختلاف ایجاد میشود، همین اسراری که گفته، پتکی میشود بر سر او و میشود مایه کوبیده شدنش. لذا حضرت در حکمت 268 میفرمایند: «أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا»؛ یعنی اگر کسی را دوست داری با آرامی و نرمش دوست داشته باش و احتمال بده یک روز با تو دشمن بشود، همیشه این روابط گرم باقی نمیماند. همچنان که انسانها در ناراحتیها همیشه ناراحتیهایشان باقی نمیماند و بعد بر طرف میشود و با هم دوست میشوند. معمولا انسانهای احساساتی و افراطی، هم در دوستی افراط میکنند هم در دشمنی؛ در هنگام دشمنی هر حرفی را که در سینه دارد می گوید و تمام ناراحتیهایش را بروز می دهد، بعد که دوست میشود شرمنده میگردد. در هنگام دوستی هم اسرارش را میگوید و بعد که با هم دشمن میشوند، با همدیگر مشکل پیدا میکنند. انسان معتدل کسی است که اسرارش را نگه میدارد.
اسرار دینی را هم نباید به هرکسی گفت
اما نوع دیگر اسرار مربوط به یک کشور بود، اگر کسی اسرار کشورش را هم بگوید خیانت کرده است. اسرار دینی را نیز نباید گفت. بعضی چیزها اسرار دینی است؛ یعنی یک مطالبی هست که آنها را کسی که در این دین نیست، آشنا نیست، آمادگی ندارد، ظرفیت ندارد به او بگوییم، چراکه پس میزند یا عواطفش جریحهدار میشود.
از آقا امام رضا(علیهالسلام) روایت داریم که فرمودند: لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمَانُ سِرِّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ فَإِنَّ اللَّهَعَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ نَبِيَّهُ ص بِمُدَارَاةِ النَّاسِ فَقَالَ خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ.[1] مؤمن، مؤمن نمیشود مگر این که یک سنت از خدا داشته باشد، یک سنت از رسول و یک سنت از ولیّ. سنت از خدا؛ فرمود حافظ اسرار باشد، خدا عیبهای مردم را پوشانده است. سنت از پیامبر؛ مدارا کند با مردم. سنت از ولی هم اینست که اهل صبر باشد.
بچه که به دنیا میآید فقط ظرفیت استفاده از شیر را دارد. اگر بخواهند به او کباب بدهند درست است که کباب غذا است، ولی چون آمادگی ندارد برایش مشکل درست میکند. حرفهایی را که در دین است اگر بخواهیم به کسی بگوییم، باید ببینیم ظرفیت مخاطب چقدر است، قدم قدم بگوییم. گاهی بعضی از مسائل در دین است که اگر بگوییم عواطف طرف را جریحهدار میکند، جنگ مذهبی راه میافتد، نباید گفت، باید دقت کرد.
توهین به مقدسات سایر ادیان، خلاف قرآن است
این که بعضیها جسارت میکنند به مقدسات ادیان دیگر، این خلاف آیه صریح قرآن است؛ خدای متعال در قرآن میفرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ»[2] یعنی به مقدسات مشرکین دشنام ندهید که آنها هم خدای شما را دشنام میدهند. در روایت داریم که درمورد تفسیر این آیه از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدند، ایشان پاسخ دادند: آیا دیدهاید که مشرک، الله را دشنام دهد؟[3] یعنی مشرک که الله را دشنام نمیدهد. در ادامه روایت فرمودند ما اهلبیت را سب میکنند. اهلبیت مظهر خدا هستند، اگر کسی مقدسات دیگران را دشنام دهد و سبب بشود او هم امیرالمومنین(علیهالسلام) یا امام رضا(علیهالسلام) را سب کند، این فرد زمینه دشنام دادن به محبوب خودش را فراهم کرده است.
به هر حال اسرار ابعاد گوناگونی دارد که باید هر کسی شرح صدر پیدا کند، مراقب باشد رازهایش را فاش نکند و دقت کند اگر چیزی بلد است، همه چیز را نگوید. باید ببیند طرف مقابل آمادگیهایش چقدر است. دین یک مباحث زیربنایی دارد، یک مباحث روبنایی؛ اول باید زیربناها حل بشود، بعد مباحث دیگر بیان گردد.
خاطر نشان میشود، سرویس فرهنگ خبرگزاری قدس آنلاین از این پس انشاءالله روزهای شنبه و سهشنبه به مرور موضوعی حکمتهای نهجالبلاغه مولانا امیرالمؤمنین(ع) در کلام حجتالاسلام و المسلمین نظافت خواهد پرداخت.
[1] الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص241
[2] سوره مبارکه انعام، آیه 108
[3] العياشي: عن عمر الطيالسي، عن أبي عبد الله (عليه السلام(، قال: سألته عن قول الله: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ» قال: فقال: «يا عمر، هل رأيت أحدا يسب الله؟» قال: فقلت: جعلني الله فداك، فكيف؟ قال: «من سب ولي الله فقد سب الله»
نظر شما