قدس آنلاین/ علیرضا مکتبدار : «آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟» این پرسشی است که هر کدام از ما در طول زندگی گاهگاهی به آن اندیشیده‌ایم، با این تفاوت که برخی از آن بسرعت عبور کرده و برخی دیگر در آن لختی درنگ کرده و گروهی نیز توان رهایی از آن را در خود ندیده‌ایم.

 زندگی ارزش زیستن دارد؟

به راستی، حیات و زندگی، چیزی که هر چند با تمام وجود احساسش می‌کنیم، اما گویی رازی است سر به مهر، آیا ارزش زیستن دارد؟ آیا این احساس غریب را باید پاس داشت و یا اینکه باید کوشید هر چه زودتر خود را از دستش آسوده  کرد و با رقیب آن؛ یعنی مرگ هم‌آغوش شد؟

معمولاً در دو حالت متفاوت این پرسش بیشتر خودنمایی می‌کند: 1.در حالتی که انسان در چنبره مشکلات و مصایب گرفتار آمده و به ‌رغم کوششی که می‌کند، راه گریزی برای خود نمی‌یابد و ابر سیاه نومیدی آسمان قلبش را تیره و تار می‌کند و جز سیلاب‌های غم و اندوه بر زمین قلبش چیزی جاری نمی‌شود. 2.حالت دوم هنگامی است که انسان سرشار از خوشی و شادکامی است و به اصطلاح آن‌چنان دنیا به کام اوست که آب در دلش تکان نمی‌خورد. یکنواختی و یکسانی آزاردهنده، این حالت او را نیز به اندیشیدن به این موضوع وامی‌دارد که آیا زندگی‌ای این چنین یکنواخت و یکدست و پرتکرار، ارزش زیستن دارد؟

پاسخ بر اساس نوع جهان‌بینی

بسته به نوع جهان‌بینی افراد، پاسخ آنان به این پرسش متفاوت خواهد بود:

آنان که زندگی را هدفمند و به سوی مقصدی متعالی در حرکت می‌بینند، زندگی را پاس می‌دارند و برای تک تک لحظات آن ارزش قائل‌ هستند، اما آنان که افق زندگی را تیره و تار دیده و خورشید امید در سرزمین وجودشان برای همیشه غروب کرده است، زندگی برایشان بی‌ارزش و به‌اصطلاح بی‌معنا و مفهوم جلوه می‌کند.

جهان‌بینی توحیدی، آفرینش و انسان را هدفمند می‌بیند و برای آن هدفی فراتر از اهداف پست مادی قائل است، اما جهان‌بینی مادی که از افق پست ماده و مادیات به آفرینش و نیز انسان می‌نگرد، هدفی جز ماده که سرانجامی به جز نابودی و نیستی در انتظارش نیست، برای آن قائل نمی‌بیند.

سیر و سیاحت در گلستان قرآن که نغمه دلنواز وحی فضای آن را پر کرده و عطر امید در آن پراکنده شده است، تصویری از زندگی ارایه می‌کند که لحظه لحظه آن را سرشار از قیمت و ارزش می‌کند و انسان برخوردار از نگاه توحیدی و به بیانی ساده‌تر، انسان مؤمن را به گونه‌ای معرفی می‌کند که گویی در کمین تک تک فرصت‌های زندگی به انتظار نشسته تا گوهرهای گرانبهای آن را صید کند. از دیگر سو انسان‌هایی را که از فرصت‌های بی‌بازگشت زندگی خود را محروم می‌کنند، در خسران و زیان معرفی می‌ کند: «سوگند به عصر! که انسان‌ها همه در زیانند. مگر کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته انجام دهند...» عصر/ آیه‌های 1 تا 3

قرآن که در ابتدای هر سوره، از مهربانی و بخشندگی آفریدگار جهان و جهانیان سخن می‌گوید، سرود دل‌انگیز امید و عطر عنبربوی رحمت و مهربانی را در جان و دل مؤمنان می‌پراکند و آنان را بر بهره‌ گیری از فرصت زندگی در دنیا (عمر) تحریص و تشویق می‌کند و به کسانی که در سایه‌سار ایمان، به انجام کردارهای شایسته می‌پردازند، وعده زندگانی‌ای پاکیزه و ارزشمند را در همین دنیای خاکی می‌دهد: «هر كس كار شايسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مى‏داريم‏…» نحل/ آیه 97. پس تنها زندگی پاک؛ یعنی زندگی‌ای که حاصل ایمان به مبدأ آفرینش و نیز انجام کردارهای شایسته و نیک است، ارزش زیستن دارد و گرنه کسانی که به آفریدگار جهان کفر می‌ورزند، از حیات واقعی که ارزش زیستن دارد، بی‌بهره‌اند. بنابراین سخن راندن آنان از ارزش حیات نیز سخنی پوچ و تهی است. این گروه از انسان‌ها در تاریکی‌های انکار و بی‌ایمانی فرو رفته و روزنه‌های دل خود را بر تابش اشعه امید و رحمت کور کرده‌اند.

آری! در پرتو نگاهی هم‌چون نگاه علی(علیه السلام) نه تنها زندگی ارج و قربی بس والا می‌یابد، بلکه فرصت زندگی به تنها فرصت تبدیل می‌شود که می‌توان با درک ارزش آن، سعادت نهایی خود را رقم زد و با انکار ارزش آن، شقاوت ابدی را برای خود خرید. زندگی بازاری است که می‌توان در آن تجارت پرسودی را برای خود رقم زد؛ در آن رحمت خداوند را به دست آورد و بهشت را سود برد: «بى‏ترديد دنيا براى كسانى كه با آن به راستى و صادقانه رفتار كنند، سراى راستى است و براى كسى كه خبر و پيامش را درك كند، سراى امن و امان است. دنيا براى آن‏كس كه از آن توشه برگيرد، سراى توانگرى است و براى كسى كه از آن پند گيرد، موعظه است و مسجد مکانی برای دوستان خدا و محل نماز و درود فرشتگان است، و جاى فرو آمدن وحى و پيغام خداوند و تجارتگاه دوستداران خداست كه در آن فضل و رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت را سود بردند.» نهج البلاغه/ صفحه 493

آن يكي در پـيـش شـيـر دادگــر

ذَمّ دنيا كـرد بـسـيـاري مـگــر

حيدرش گفتا كـه دنيا نيست بــد

بـد تـويي زيرا كه دوري از خـرد

هـسـت دنـيـا بـر مـثـال كشتزار

هم شب و هم روز بايد كشت كار

زان كه عزّ و دولت ديـن سـربه‏سر

جمله از دنـيـا تـوان برد اي پـسر

تـخـم امـروزيـنـه فـردا بـر دهد

ور نـكـارد اي دريـغـا بـر دهـد

پـس نكوتر جاي تو دنياي توست

زانكه دنيا توشه عـقباي تـوسـت

تو بـه دنيا در مشو مشغول خويش

ليك در وي كار عقبا گـيـر پيش

چون چنين كردي تو را دنيا نكوست

پس براي اين تو دنيا دار دوسـت(مولوی)

زندگی انسانی و زندگی حیوانی

آری، نگاهی این چنین است که به زندگی معنا می‌دهد و آن را شایسته زیستن می‌کند و در غیاب چنین نگاهی است که زندگی انسان نه تنها از مرحله زندگی حیوانی فراتر نمی‌رود که فروتر نیز می‌رود؛ حیوانی که جز خور و خواب و خشم و شهوت، دغدغه‌ای ندارد و به فرموده علی (علیه السلام) حیوانی که جز پر کردن شکمش به چیز دیگری نمی‌پردازد. او که خود تجسم معنای زندگی و ارزش زیستن است، زندگی‌ای را که صرف ارضای نیازهای حیوانی شود، ارزشمند نمی‌داند و می‌فرماید: «براى آن آفريده نشدم كه خوردن خوراك‌هاى پاكيزه- همچون چارپاى بسته كه همه همّش خوردن علوفه است، يا چارپاى نابسته كه كارش پركردن شكم از اين سوى و آن سوى است و غافل مى‏چرد- مرا از انجام دادن آنچه از آفرينشم منظور بوده است، باز دارد يا اينكه بى‏حساب و كتابى رها باشم و براى خود بگردم‏». نهج البلاغه/ صفحه 418.

ایمان، سد ناامیدی

چنانچه قطار زندگی روی ریل ایمان و عمل صالح به سوی سعادت و کامیابی ابدی ره سپارد، ارزش زیستن دارد و هیچ کس حق ندارد که خود را با دست خود از سوار شدن بر این قطاری که به سوی ابدیت در حرکت است و هیچ گاه بازنمی‌گردد محروم کند. عاقبت افرادی که نگاهی بدبینانه به زندگی دارند و آن را شایسته زیستن نمی‌دانند، انتحار و خودکشی است. آنان چون برای صبر و بردباری در برابر مشکلات و مصایبی که لازمه زندگی مادی است: «دنيا خانه‏اى است فرا گرفته بلا، شناخته به بي‌وفايى و دغا. نه به يك حال پايدار است، و نه مردم آن از سلامت برخوردار. دگرگونى پذيرد، رنگى دهد و رنگ ديگر گيرد.» نهج البلاغ/ صفحه 348، توجیه و معنایی نمی‌یابند، پایاب شکیبایی را از دست داده و بدترین و شوم‌ترین گزینه را انتخاب می‌کنند. از نگاه این گونه افراد، زندگی اصلاً ارزش زیستن ندارد، پس چه بهتر که زودتر از شر آن رها شده و با شهامت، مرگ را در آغوش کشید. این درحالی است که از نگاه دینی، چنانکه امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: «مؤمن ممکن است به هر بلایی گرفتار شود و به هر مرگی بمیرد، اما هیچ گاه دست به خودکشی نمی‌زند.» کافی، ج 3، ص 112

توکل، زینت‌بخش زندگی

انسان مؤمن از پشتوانه ای محکم و استوار برخوردار است و بر قدرتی لایزال تکیه زده و بر او توکل کرده است. پس از صبر در برابر مشکلات، توکل اسلحه ای کارآمد است که به مؤمن توان ایستادگی در برابر غول مشکلات و مصائب را می‌دهد. انسانی که روح توکل در تار و پود وجودش ریشه دوانده، ارزش زندگی را می‌داند و با اتکاء به آفریدگار مهربان خویش، از لحظه لحظه آن بهره می‌برد، چرا که به این گفته امام باقر علیه السلام باور دارد که فرمود: «هر کسی بر خدا توکل کند، شکست نمی‌خورد و کسی که به دامن لطف خداوند چنگ بزند مغلوب نمی‌گردد.» بحار الانوار، ج 68، ص 151

توکل به قدرت، حکمت، رأفت و شفقت خداوند حالتی را در شخص به وجود می‌آورد که سبب می‌شود فرد در تمام حالات و رفتار خویش، حضور پروردگار را در نظر بگیرد و در این حضور، احساس قدرت و توانمندی کند و خود را به وی وابسته ببیند و از این‌رو آرامشی در دلش ایجاد می‌شود که با پدید آمدن حوادث دشوار در زندگی دچار تردید نمی‌گردد و زندگی در نگاهش از ارزش و معنا تهی نمی‌شود. چنین کسی چراغ پر فروغ امید همواره در قلبش روشن و تابنده است و تندباد مصایب و دشواری‌‌ها آن را به خاموشی نمی‌کشاند؛ زیرا به محض فروکش کردن فروغ امید، زندگی برای او ارزش خود را از دست می‌دهد و دیگر ارزش زیستن ندارد.

armaktabdar@gmail.com

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.