هنر شما چیست؟ آدمها دو کار اصلی بلدند، یکی دور شدن، غریبی کردن و دور کردن و دیگری نزدیک شدن، ایجاد الفت و قرابت. هر کسی به یکی از این دو کار سرگرم است و قوام و دوام اجتماعات بشری به همین دو کار است.
بشر در کشاکش این دو گروه به اینجایی رسیده است که امروز هست. واقعیت این است که هر دو این کارها برای بشر لازمند. من بلد نیستم شعار بدهم که از عده ای باید دوری کرد و از برخی باید به قدر یک جهان دور شد؛ نزدیکی و الفت هم که نیاز به فلسفه ندارد و خودش آغاز همه فلسفههاست. عشق ورزیدن است که هستی را شکل میدهد و حتی تولد بشر هم در نزدیک شدن دو نفس دیگر است.
اما هر کدام از این دو هنر اصلی اگر بر دیگری غلبه کنند آدمیزاد و جامعه را بیچاره میکنند. تخریبچیها هم لازمند، ولی برای جای مخصوص به خود. چند روز پیش عزیزی که با من فاصله فکری زیادی دارد، برای شعری که جایی منتشر کرده بودم پیامی گذاشته بود که: این معجزه ادبیات است که میتواند بین من و شما با این شعر وحدت حسی ایجاد کند. جامعه ما همیشه و این روزها که از چهار طرف عالم به چهل سو میکشندش بیشتر از هر چیزی به این همحسیها و همدلیها و گفتوگوها نیاز دارد تا بتوانیم این خانه و این سرزمین را حفظ کنیم.
تشیع انقلابی در قالب جمهوری اسلامی ظرفیت خودش را در جهان نشان داده است و اردوگاه استکبار بر اساس مصاحبه و گزینش مردم ما را تفکیک نمیکند. آنها این خاک را زادگاه تفکر سیاسی جدید اسلام میدانند و جز نابودی این سرزمین و انهدام ساختارهای قدرت آن خیالی ندارند. این است که امروز بیش از هر چیز نیازمند کسانی هستیم که بر همدلی بین بلوکهای مختلف جامعه ایرانی بیفزایند. حوصله داشته باشیم و به متخصصان تخریب بگوییم باید وقتی دیگر، جایی دیگر و در خاک دشمن فعالیت کنند. ما به قدر کافی درد و مسئله مشترک داریم که میتواند مبنای تولید قدرت برای سرزمینمان باشد، اگر با همدیگر بیهوده در نیفتیم و توانهای ما صرف منازعات غیر راهبردی نشود.
انتهای پیام/
نظر شما