مدیر سابق ارشاد مشهد با اشاره به ظرفیت‌های غنی و کم‌نظیر مشهد به عنوان یک شهر با هویت موزاییکی، از معرفی نشدن این ظرفیت‌ها و ضعف هویت شهری در مشهد انتقاد کرد و از رسانه‌ها و کنشگران اجتماعی خواست ابعاد متنوع هویت شهر را در قالب‌های مختلف برای مردم روایت کنند.

در جست‌وجوی هویت مشهد

محمدجواد استادی در کلاس «هویت شهری» کارگاه مشهدشناسی روزنامه قدس، با اشاره به سهل و ممتنع بودن واژه «شهر» باوجود وضوح و روشنی ظاهری آن گفت: حوزه شهری با اینکه مهم‌ترین مؤلفه زیستی ماست ، در ایران وضعیت خوبی ندارد؛ وقتی از شهر صحبت می‌کنیم بلافاصله مفهوم شهرسازی و شهرسازان به ذهن متبادر می‌شود در حالی که مشکل ما در حوزه شهر، دقیقاً همین جا و حاصل عملکرد و دریافت غلط حوزه‌های شهرسازی است.

  ارتباط نداشتن رشته‌های شهرسازی با حوزه مطالعات فرهنگی

وی با بیان اینکه اصولاً رشته‌های شهرسازی ما با سایر نقاط دنیا فرسنگ‌ها فاصله دارد، افزود: وقتی کتاب‌های مشهورترین شهرسازان را می‌خوانیم، احساس می‌کنیم در حال مطالعه اثر یک چهره فرهنگی در حوزه جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی هستیم و هیچ رویکرد مهندسی در آن نمی‌بینیم؛ نقطه آغازشان در پروژه‌های شهرسازی نیز، مطالعات فرهنگی در رشته‌های مختلف انسان‌شناسی و جامعه شناسی است اما میان استادان و رشته‌های شهرسازی ما چیزی جز نگره‌های کمی و مهندسی مشاهده نمی‌شود.

این کنشگر فرهنگی، به‌روز نشدن رشته‌های دانشگاهیِ حوزه شهرسازی و ارتباط نداشتن آن‌ها با حوزه مطالعات فرهنگی را عامل بزرگ‌ترین آسیب‌ها به زندگی معاصر ما برشمرد و درباره اهمیت شهر تصریح کرد: در همه دوره‌های تاریخی، آنچه همواره برای همه مردم با هر نگرش و ایدئولوژی‌ای مهم بوده، زندگی بوده است و اینکه زندگی بهتری داشته باشند؛ از طرفی مهم‌ترین بستر زیست انسان امروزی، زندگی شهری است و حتی کسانی که در روستاها زندگی می‌کنند، زیست شهری دارند بنابراین شناخت زندگی شهری و تلاش برای ارتقای کیفیت آن ضرورت دارد.

 زیست شهری در شهر  رو به زوال است

 استادی، ارتقای کیفیت زندگی شهری را منوط به درک و دریافت درست از معنای شهر و زندگی شهری دانست و افزود: اساساً نگاه کالبدی به شهر، نگاهی اشتباه است؛ شهر محلی است که بین حوزه ارتباطات اجتماعی افراد و سرمایه اجتماعی، یک تعامل پایدار و منطقی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، شهر بستری است که در آن اندیشه‌ها، ذهنیات، خاطرات و تجربیات جامعه انسانی تجلی می‌یابد؛ این در حالی است که اصولاً در شهرهای جدید ایران چیزی به نام زندگی شهری شکل نگرفته و در کلانشهرهای دارای پیشینه نیز، زیست شهری در حال نابود شدن است مانند اتفاقی که در بافت ۳۶۰ هکتاری پیرامون حرم اتفاق افتاده و یکی از مهم‌ترین کانون‌های شکل‌گیری مشهد را که به معنای واقعی از تعامل ارتباط و سرمایه اجتماعی بهره‌مند بود، از بین برده است.

استادی با بیان اینکه اصلاح مبتنی بر ایدئولوژی، اهداف و برنامه‌ها از فواید هویت‌یابی است، تصریح کرد: هویت، دو بعد ذهنی و عینی دارد؛ در مسئله شهر، وقتی از هویت عینی صحبت می‌کنیم یعنی از کالبد شهر صحبت کرده‌ایم (عناصری که شناخت محسوس به ما می‌دهد) اما بعد ذهنی هویت، از طریق گزاره‌های نامحسوس(مانند ارتباطات انسانی) به ما شناخت می‌دهد. امروز حلقه مفقوده ما در حوزه شهرسازی اسلامی، عدم توان یا امکان تبدیل مفاهیم ذهنی به مفاهیم کمی، عینی و کالبدی است، چراکه درباره هویت‌های ذهنی، اجماع و گفتمان مشترک وجود ندارد.

 جامعه از شهروندان تشکیل می‌شود نه شهرنشینان

استادی ادامه داد: اصولاً چیزی به نام شهر نداریم، بلکه شهروندان هستند که شهر را می‌سازند و زمانی یک جامعه پیشرفته است که از شهروندان تشکیل شده باشد. دو مفهوم شهرنشین و شهروند متفاوت از هم هستند؛ شهرنشین، یک مفهوم مقدماتی و اولیه و شهروند، یک مفهوم متعالی است. (تفاوت شهروندان غربی و اسلامی در هدف غایی و دال مرکزی است که در غرب هدف غایی، توسعه و در کشورهای اسلامی، پیشرفت است).

وی تأکید کرد: از نگاه اسلامی، مدینه (نه بَلَد و قَریه)، نمونه متعالی شهر و به معنای فضایی است که شهروندان در آن کنار هم زیست می‌کنند و با اشتراک تجارب خود با همدیگر، مفهوم شهر را شکل می‌دهند. در این دیدگاه، حتی اگر چندین میلیون انسان کنار هم زندگی کنند، الزامی ندارد که حتماً به اجتماعشان، شهر اطلاق شود زیرا ممکن است برای رفع نیازهای اولیه خود کنار هم جمع شده باشند و به عکس، ممکن است جمعیت اجتماعی دیگر، به یک میلیون هم نرسد اما شهر باشد چون در آنجا شهروندان(یعنی افرادی که برای رفع نیازهای عالی و متعالی خود کنار هم هستند)، زندگی می‌کنند.

فرهنگ، عنصر تقویت هویت

به گفته این کارشناس فرهنگی، شهر جایی است که شهروندان به آن احساس تعلق دارند زیرا تا زمانی که افرادی که در شهر زندگی می‌کنند، احساس تعلق به آن نداشته باشند، ارتباطات شکل نمی‌گیرد. حس تعلق را هویت ایجاد می‌کند و بهترین عنصر برای تقویت هویت، فرهنگ است. مردم باید از داشته‌های خود آگاه شوند (امری که فلسفه انتخاب پایتخت‌های فرهنگی در جهان شده است)؛ البته هویت، صرفاً فرهنگ نیست و مجموعه مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز در بستر فرهنگ قرار می‌گیرند.

استادی ضمن تأکید بر اینکه هویت، بین شهروند و کالبد شهر ارتباط برقرار می‌کند و ارتباط مستقیمی با کیفیت زندگی دارد، افزود: بر این اساس اگر هویت تضعیف شود، ارتباط بین انسان و کالبد برقرار نشده و در نتیجه زندگی مطلوب و باکیفیت شکل نمی‌گیرد.

وی معتقد است مشهد به عنوان مهاجرپذیرترین شهر ایران، براساس تنوع قومی شکل گرفته و مدام افراد ناهمگون با ویژگی‌های متفاوت قومی قبیله‌ای به آن اضافه می‌شوند. اینکه گفته می‌شود مشهد، هویت شهری ندارد برای این است که تقریباً چیزی به نام هویت محله‌ای ندارد و روابط همسایگی و خویشاوندی که از مؤلفه‌های هویت شهری محسوب می‌شود، در مشهد رو به زوال است؛ بیشتر افراد خجالت می‌کشند بگویند بچه فلان محله هستند که مبادا منزلت اجتماعی‌شان متزلزل شود؛ اگر در محله‌شان هویت‌سازی شده و احساس تعلق به آن داشتند، چنین وضعیتی نداشتند.

 تهدید شهر با هویت واحد

استادی در ادامه یادآور شد: وقتی فردی از قوم و فرهنگ متفاوت وارد یک شهر می‌شود، سه حالت ممکن است اتفاق بیفتد؛ نخست آنکه هویت قبیله‌ای خود را از دست داده و در هویت جدید، هضم شود(شهروند منفعل)، دوم اینکه نمی‌تواند فرهنگ میزبان را بپذیرد و واکنش نشان می‌دهد (شهروند رادیکال) و در حالت سوم، سعی می‌کند عقاید و دیدگاه‌های خود را حفظ کرده اما با ارزش‌های محیط هم کنار بیاید و اگر شد ارزش‌های خود را هم به نحوی به شهر اضافه کند. در مجموع ناهمگونی موجب ناپایداری و عدم امکان زندگی در کنار هم می‌شود مگر آنکه بتوانیم با عنصر هویت، افراد و قوم‌های ناهمگون را به هم پیوند دهیم تا مانند موزاییک و اجزای یک پازل، کنار هم قرار گرفته و هویت جدید را شکل دهند.

وی با بیان اینکه مشهد در مقابل هویت واحد (شهر دارای منابع هویتی واحد طی ادوار تاریخی)، از هویت موزاییکی (شهر دارای منابع هویتی متنوع و متفاوت) برخوردار است، افزود: تردیدی نیست که شهر دارای هویت موزاییکی نسبت به شهر با هویت واحد، می‌تواند پیشرفته‌تر باشد چراکه شهر موزاییکی از ده‌ها آبشخور هویتی تغذیه می‌کند ولی شهر دارای هویت واحد، منابع هویتی‌اش محدود است.

این کارشناس فرهنگی، تعادل عقل و احساس در رابطه شهروندان با شهر را ضروری دانست و گفت: شهر، پیوندهای اولیه یعنی خانوادگی و خویشاوندی را از بین برده و پیوندهای ثانویه مانند رابطه با همکار و همسایه ایجاد می‌کند اما در شهر به معنای واقعی، از طریق همبستگی سعی می‌شود هویت‌های اولیه حفظ شود؛ به عبارت دیگر به جای اینکه پیوندهای اولیه از دست برود، الگوهای همبستگی ایجاد می‌کند(مانند هویت‌های محلی‌ای).

 نحوه شکل‌گیری مشهد

استادی در پایان با نگاهی به نحوه شکل‌گیری شهر مشهد گفت: آنچه درباره مشهد داریم، حاصل مطالعات مشهدشناسان نیست، بلکه از دل سفرنامه‌های گردشگردان بدست آمده است؛ مشهد در سال ۲۰۲ هجری و همزمان با شهادت امام رضا(ع)، باغی میان دو روستای نوغان و سناباد بوده که به مرور با ساخت قبّه حضرت و مسجد بالاسر و فراهم شدن امکان زیارت، هسته شکل‌گیری مشهد می‌شود و سناباد و نوغان نیز به آن می‌پیوندند. نخستین گروهی که در مشهد زندگی کردند، سادات رضوی (از نوادگان امام رضا(ع)) بودند که برای خدمت به زائران و تسهیل زیارت در اطراف حرم ساکن شدند و پس از آن‌ها شهر با مهاجرت اقوام مختلف از جمله یهودی‌ها، قفقازی‌ها، روس‌ها، بربرها، افغانستانی‌ها، آمریکایی‌ها، عراقی‌ها، کشمیری‌ها، بخارایی‌ها و مروی‌ها گسترش یافت. وی همچنین از کاریز، شاه‌آباد، دستجرد، منصوریه، ابوبکرآباد و چاه نو به عنوان نخستین محلات مشهد نام برد و افزود: قفقازی‌ها نخستین ساکنان نوغان بودند و اولین سینمای مشهد را ساختند. یهودی‌ها را نادرشاه از قزوین آورد که در منابع انگلیسی نیز اشاره شده بیشتر آن‌ها مسلمان و منصب‌دار شده‌اند، مروی‌ها نیز که اغلب نظامی بودند در تپل محله سکونت داشتند.

 شهر را روایت کنیم

محمدجواد استادی با تأکید بر اینکه ظرفیت زیارتی مشهد باید به‌ شدت در سیاست‌گذاری رسانه‌ها مورد توجه قرار گیرد و در واقع شهر برای شهروندان روایت شود، خاطرنشان کرد: مشهد با اینکه از نظر ظرفیت(زیارت، سابقه هویتی، تنوع نهادهای قدرت مثل شهرداری، صنعت و آستان قدس و...) غنی و بی‌نظیر است اما متأسفانه بهترین پژوهش‌ها درباره مسائل شهر، به جای اجرایی شدن، با نگاه منفعت‌گرایانه بایگانی می‌شوند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.