نخست‌وزیری ملت ایران به نیابت از انگلستان!

روزهایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز ترور سپهبد حاجیعلی رزم آراست که راه را بر ملی شدن نفت ایران گشود و همه گروه‌های سیاسی و مبارز نیز بر آن صحه گذاردند! راز شکل‌گیری این اجماع از سوی جمله گروه‌های ملی و مذهبی را باید در مواضع رزم آرا در فرآیند این نهضت عمومی جست‌وجو کرد؛ امری که تمامی نیروهای موجود را نسبت به او عصبانی و دارای موضع منفی نمود. در مقال پی آمده و با استناد به پاره‌ای از تحلیل‌ها تلاش شده است تا مواضع رزم آرا در آن مقطع خطیر، مورد بازخوانی قرار گیرد. مستندات این نوشتار بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران وجود دارد. امید آنکه محققان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

بی‌اعتنایی به سمت و سوی اراده عمومی!
همانگونه که اشارت رفت، افکار عمومی در دوران نهضت ملی ایران، سپهبد حاجیعلی رزم آرا را در زمره مدافعان اصلی اردوگاه انگلستان و به مثابه مانعی بر راه بازگشت ثروت خدادادی نفت به مردم ایران قلمداد می‌کرد. این تلقی، اما از شرایط سیاسی وی در آن دوره نشئت می‌گرفت. شرایطی که محمدرضا چیت‌سازیان پژوهشگر تاریخ معاصر ایران به شرح ذیل آمده به تبیین آن نشسته است:
«یکی از مسائلی که در دنیای سیاست از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، نحوه برخورد سیاستمداران با مسائل راهبردی و مهم است، مسائلی که بعضاً با سرنوشت یک ملت گره خورده و اثرات و تبعات تصمیم‌گیری در چنین زمینه‌هایی بسیار طولانی مدت و دیرپاست. به عنوان مثال رویکرد یک سیاستمدار به جهان خارج، نحوه تعاملش با قدرت‌های خارجی و نوع نگاهش در حل چالش‌ها و بحران‌های داخلی و بین‌المللی از جمله این موارد است که می‌تواند اثرات بسیار عمیقی به همراه داشته باشد. این موضوع به خصوص در کشورهای در حال توسعه، در ابعاد و اندازه‌های بسیار وسیع‌تری مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. کشورهایی که طبعاً سال‌های سال برای رسیدن به آزادی و استقلال مبارزه کرده و در این مسیر تحولات پر فراز و نشیبی را پشت سرگذاشته‌اند و مبارزه با استعمار، به بخشی از حافظه جمعی مردم این کشورها تبدیل شده است. یکی از کشورهایی که تجربه اینچنینی داشته، ایران است. کشوری که در طول تاریخ خود، به‌خصوص تاریخ معاصر با حوادث بسیاری دست و پنجه نرم کرده و در راه رسیدن به استقلال، هزینه‌های بسیاری داده است. در این میان سیاستمداران با اتخاذ مواضع گوناگون، گاه به دلیل اختلاف نظر و گاه به دلیل منافع متضاد، رویکردهای متفاوتی نسبت به یک موضوع در پیش گرفته‌اند. برخی آرمان‌گرا لقب گرفته و برخی دیگر خود را واقع‌گرا پنداشته‌اند. در این بین یکی از سیاست‌ورزان تاریخ معاصر که حرف و حدیث بسیاری پیرامون او شکل گرفته است، حاجیعلی رزم آراست. سیاستمدار دوره پهلوی دوم که به‌خصوص در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت، به دلیل مواضع متفاوتش، اسمش سر زبان‌ها افتاد. مشی سیاسی حاجیعلی رزم‌آرا در دوران منتهی به ملی شدن صنعت نفت، بدون در نظر گرفتن خواست و اراده عمومی و با توجه به امیال و منافع شخصی وی بود، منافعی که در نهایت به قیمت از دست دادن جانش تمام شد! این در حالی بود که شاه نیز از قدرت گرفتن رزم‌آرا، چندان دل خوشی نداشت و آن را رقیبی سیاسی تلقی می‌نمود که در صورت مهیا شدن شرایط، قصد سرنگونی سلطنتش را دارد. در روز ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۹ ش بود که رزم‌آرا برای شرکت در مجلس ختم آیت‌الله فیض به مسجد شاه رفت و آنجا به ضرب چند گلوله کشته شد! در مورد کشته شدن رزم‌آرا، حرف و حدیث‌های بسیاری وجود داشته است. برخی ترس محمدرضا پهلوی از قدرت‌گیری رزم‌آرا را در فراهم شدن زمینه اعدام انقلابی او مؤثر دانسته و گفته‌اند شاه بیم آن داشت که رزم‌آرا بخواهد سلطنت وی را سرنگون و خود قدرت را به دست گیرد! بنابراین زمینه برای این اقدام انقلابی طهماسبی فراهم شد. در هر حال این اعدام انقلابی، توسط خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام انجام شد. در پی کشته شدن رزم‌آرا، خلیل طهماسبی دستگیر شد و مسئولیت قتل رزم‌آرا را پذیرفت، هرچند پس از گذراندن قانونی در مجلس، در جهت عفو قاتل رزم‌آرا از زندان آزاد شد. سرانجام فردای روز قتل رزم‌آرا، کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را به تصویب رساند. این پیشنهاد ابتدا توسط مجلس شورای ملی و در نهایت در روز ۲۹ اسفند همان سال، توسط مجلس سنا به تصویب رسید...».

رزم آرا و ماجرای ترور پهلوی دوم!
آیا حاجیعلی رزم آرا در ترور شاه دخالت داشت؟ این پرسشی است که تاریخ‌پژوهان معاصر، بارها مطرح ساخته و هر یک، به فراخور اسناد موجود و گرایش خویش بدان پاسخ گفته‌اند. بی‌تردید بخشی از بدبینی پهلوی دوم و حامیانش به رزم آرا به تلقی آنان از این موضوع بازمی‌گردد. چه اینکه بسا آنان بر این باورند که وی درصدد کودتا علیه شاه بوده است! رامین صادقی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این باره آورده است:
«در بهمن ماه ۱۳۲۷، شرایط سیاسی کشور در آن زمان به‌گونه‌ای بود که بخش مهمی از دولت، نمایندگان مجلس و نیروهای نظامی و انتظامی، وابسته به رزم‌آرا بودند و بعد از شاه، او در سیاست کشور تأثیرگذار بود و اگر شاه کشته می‌شد، بدون شک زمام امور کشور را در اختیار می‌گرفت. رزم‌آرا فردی جاه‌طلب و مقام‌پرست بود و برای رسیدن به اهدافش با سفارتخانه‌ها، سیاستمداران و احزاب مختلف ارتباط برقرار می‌کرد که ازجمله این احزاب، حزب توده بود. نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده هم به‌صورت مستقیم و هم به‌صورت غیر مستقیم، از طریق هم‌حزبی‌اش خسرو روزبه با رزم‌آرا در ارتباط بود. حزب توده در ۱۴ بهمن هر سال، مراسم یادبود دکتر تقی ارانی را برگزار می‌کرد که این بار به پیشنهاد کیانوری، این مراسم به روز ۱۵ بهمن یعنی همان روز ترور شاه موکول شد. ضمن اینکه رزم‌آرا در همین روز به تمامی پادگان‌های نظامی پایتخت دستور آماده‌‍‌باش داده بود. هر چند آنچه گفته شد، مؤید ارتباط رزم‌آرا با حزب توده، در مورد موضوع ترور بود، اما فریدون کشاورز از اعضای حزب توده که بعداً از این حزب جدا شد، ادعا می‌کند که کمیته مرکزی، هیئت اجرائیه و دبیرکل حزب توده از ماجرای ترور شاه کاملاً بی‌خبر بوده‌اند و کمیته‌ای به‌نام کمیته ترور که به‌صورت مخفی در حزب توده فعالیت می‌کرد و کامبخش و کیانوری آن را اداره می‌کردند با ترور شاه ارتباط داشت. ضمن اینکه این کمیته قبلاً ترورهایی را انجام داده بود، از جمله ترور دو روزنامه‌نگار به‌نام‌های محمد مسعود و احمد دهقان. همچنین کیانوری از طریق یکی از اعضای حزب توده به‌نام ارکانی، از چند ماه قبل از ترور شاه با فخرآرایی در ارتباط بود. همزمان با ترور شاه به علت اینکه فرقه دموکرات آذربایجان شکست خورده و حزب توده دچار انشعاب شده بود، آنچنان حزب توده قدرتمند نبود تا بعد از ترور شاه بتواند قدرت را در دست بگیرد، اما رزم‌آرا به این علت که قسمت اعظم ارتش را در اختیار داشت، تنها کسی بود که می‌توانست از ترور شاه بیشترین استفاده را بکند! درواقع رزم‌آرا به عنوان عامل انگلستان پشت پرده حادثه ترور قرار داشت و حزب توده به عنوان عامل شوروی هم از عوامل ترور اعلام شد. رزم‌آرا با همکاری حزب توده، مجری سیاست‌های انگلیس و شوروی بودند، چراکه منافع و اهدافشان در ایران همسو شده بود. از عواملی که رد پای انگلستان و رزم‌آرا را در ترور شاه پررنگ‌تر می‌کند، این نکته است که دختر غلام سفارت انگلیس، دوست و معشوقه فخرآرایی بود که به عنوان متهم زندانی شده بود، اما خیلی زود آزاد شد تا اسرار پشت پرده فاش نشود! به‌علاوه در جریان تحقیقات، مرتباً از ناحیه رزم‌آرا به عنوان رئیس ستاد ارتش به بازپرسان فشار وارد می‌شد که هر چه سریع‌تر حزب توده را به عنوان مسئول ترور شاه معرفی و اعضای حزب را محکوم اعلام نمایند. همچنین دو سال بعد از واقعه ترور شاه به توصیه انگلیسی‌ها و برای مقابله با جنبش نفتی، محمدرضاشاه به‌ناچار رزم‌آرا را برای نخست‌وزیری انتخاب نمود...».

چرا شاه با نخست‌وزیری رزم آرا موافقت کرد؟
سؤالی که در این مقام مطرح می‌شود، این است که شاه به رغم بدبینی به رزم آرا، از چه روی به نخست‌وزیری وی رضایت داد؟ ابتدایی‌ترین پاسخ به این پرسش آن است که پهلوی دوم به دلیل وابستگی ناگزیر به سیاست انگلستان وادار به پذیرش و تحمل رزم آرا شد! چه اینکه این نظامی کارکشته، طی سالیان طولانی توانسته بود توجه انگلیسی‌ها را به خویش جلب کند! زهرا سعیدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران نیز مسئله را از این جنبه دیده است:
«شاه از یک‌سو به نخست‌وزیری رزم‌آرا تمایل داشت، زیرا انگلیس متمایل به این موضوع بود و از آنجا که شاه یارای مقاومت در برابر انگلیس را نداشت، به ناچار و در تبعیت از این کشور، از این موضوع استقبال کرد، اما در بخش دیگر داستان که واقعیت نهانی را آشکار می‌کند، شاه نسبت به نخست‌وزیری رزم‌آرا سخت بیمناک بود. اولین دلیل این موضوع، به وجهه سیاسی انگلیس برمی‌گشت. انگلیسی‌ها به خاطر دخالت‌های طولانی در مسائل نفت، میان مردم وجهه‌ای نداشتند و گسترش روابط با این کشور، بدین سبب می‌توانست از اعتبار شاه بکاهد، به طوری که خود شاه برای بدنام و بی‌اعتبار کردن برخی نخست‌وزیران قدرتمند، مانند مصدق، احمد قوام و... آن‌ها را متهم به انگلیسی بودن می‌کرد! نکته مهم‌تر، موضوع قدرت یافتن رزم‌آرا و ترس از شبه‌کودتا بود. رزم‌آرا پیش از این، در جریان دوره پانزدهم مجلس و مداخلات غیرقانونی خود، این شبهه را در اذهان برخی ایجاد نموده بود. چنانچه بعد از استیضاح دولت ساعد، موضوع اعتراض سه نفر از نمایندگان استیضاح‌کننده (حائری‌زاده، دکتر مظفر بقایی و حسین مکی)، اعتراض به تشکیل مجلس مؤسسان برای تغییر قانون اساسی و مداخلات غیرقانونی مقامات نظامی یعنی رزم‌آرا بود که می‌رفت تا حکومت دیکتاتوری تشکیل دهد و مقدمات آن را فراهم می‌کرد. از سویی ویژگی‌های شخصیتی رزم‌آرا نیز حاکی از روحیه مستبدانه و فرصت‌طلبانه او بود. رزم‌آرا از لحاظ هوش، خشونت، جسارت، بی‌رحمی، قاطعیت و درایت سیاسی، نسخه دوم رضاخان محسوب می‌شد. او هم مانند رضاخان خود را ناسیونالیست می‌دانست. وی از دموکراسی و آزادی، طبیعتاً بدش می‌آمد و می‌خواست قدرت فائقه و فردی خود را بر کشور مستولی کند. این ویژگی‌ها و البته اقدامات رزم‌آرا باعث شده بود تا شاه به او مظنون شده و تصور کند که او قصد کودتا دارد! البته تصورات شاه چندان هم اشتباه نبود و علاوه بر شاه بسیاری از گروه‌ها ازجمله جبهه ملی نیز او را متهم به کودتا می‌کرد. جبهه ملی دولت رزم‌آرا را دولت شبه‌کودتا نامید و خطر استقرار یک دیکتاتوری نظامی را اعلام کرد. آنان تصور می‌کردند که رزم‌آرا خیلی زود مجلس را منحل کند! در نهایت این وضعیت باعث شد تا بسیاری خواهان برکناری رزم‌آرا از صحنه قدرت سیاسی باشند. اتفاقی که در نهایت توسط خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام عملی شد و مورد تأیید بسیاری از جمله اعضای جبهه ملی قرار گرفت. به همین دلیل بعد از ترور رزم‌آرا، تلاش‌ها برای تبرئه طهماسبی آغاز شد. در ۱۶ مرداد، طرحی سه فوریتی در مجلس شورا درباره قاتل سپهبد رزم‌آرا نخست‌وزیر اسبق به تصویب رسید. در نخستین طرح پیشنهادی او را مهدورالدم خوانده بودند، ولی بعد آن را به صورت ذیل به تصویب رسانیدند:، چون خیانت حاجیعلی رزم‌آرا و حمایت او از اجانب بر ملت ایران ثابت است، بر فرض اینکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد، از نظر ملت بی‌گناه و تبرئه شده شناخته می‌شود!... نزدیکی رزم‌آرا به انگلیس و انتصاب وی به نخست‌وزیری را می‌توان مصداق بارزی از دخالت این کشور و اهمیت منابع نفتی ایران برای غرب دانست. منبعی که گاه حتی با تحریک وسوسه‌آمیز برخی دشمنان داخلی، ابزاری جهت معاملات قدرت گشته و باعث تعیین جایگاه آنان می‌شد. انگلیس و البته بعدها امریکا از این ابزار به گونه‌ای ماهرانه سود می‌جستند و تلاش می‌کردند تا ضمن کنترل منافع سرشار و فراوان نفتی، با تعیین مهره‌های مورد نظر خود، تحولات سیاسی ایران را به گونه دلخواه خود رقم بزنند...»؛ و نهایتاً ناکامی رزم آرا، در مقابله با ملی شدن نفت ایران
بی‌تردید آنان که در جریان وقایع سیاسی دوران نهضت ملی ایران قرار داشتند، به ویژه کسانی که علایق و گرایشات عمومی را می‌شناختند، می‌دانستند که در جبین نخست‌وزیری حاجیعلی رزم آرا نوری قابل مشاهده نیست و او در برابر اراده عمومی مردم، راهی جز تسلیم ندارد! هر چند او به دلیل برخورداری از روحیه نظامی به این تسلیم تن در نداد و از این روی به دست شهید استاد خلیل طهماسبی از اعضای جمعیت فدائیان اسلام در مراسم ترحیم آیت‌الله فیض در مسجد سپهسالار تهران اعدام شد! زهرا سعیدی در باب ریشه‌های این واکنش ملی می‌نویسد:
«دکتر مصدق در راستای سیاست‌های منتهی به ملی شدن نفت، با امضای قرارداد الحاقی گس ـ گلشائیان هم به مخالفت جدی پرداخت و در نهایت این قرارداد با مخالفت نمایندگان مجلس از تصویب بازماند. در این شرایط شاه که به پشتوانه سیاسی انگلیس و امریکا نیازمند بود، سیاست به قدرت رسیدن شخصیت‌های نزدیک به دربار را به کار بست تا از این طریق به اهداف خود برسد. بنابراین وقتی مبارزات ضداستعماری مردم در زمان نخست‌وزیری حکیمی، هژیر و ساعد گسترش یافت، انگلیس و محمدرضا پهلوی برای مسدود ساختن این مبارزه به مقابله برخاستند. مسئله تغییر قانون اساسی در جهت تحکیم قدرت شاه، با تشکیل مجلس مؤسسان، تشکیل مجلس سنا، تقویت سپهبد رزم‌آرا در ستاد ارتش، ایجاد حادثه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، تعطیلی مطبوعات، محدودیت احزاب و تبعید آیت‌الله کاشانی از آن جهت پیش آمد که مبارزه ضداستعماری ملت ایران متوقف گردد. توقف این مبارزات از یک سو به نفع انگلیس بود و از سویی به سود شاه، زیرا مبارزات ضداستعماری بر کاهش قدرت شاه و افزایش قدرت مردمی تأثیر مستقیم داشت. از این‌رو شاهد هستیم که در جریان نخست‌وزیری رزم‌آرا، شاه تمام قدرت خود را به کار بست تا موجبات روی کار آمدن او را فراهم سازد. شاه در حالی رزم آرا رئیس ستاد ارتش را به نخست‌وزیری تعیین کرد که میانه خوبی با او نداشت. با این حال، این انتخاب از جهات گوناگونی زیرکانه بود. رزم‌آرا به عنوان یک سپهبد جاه‌طلب و عملگرا، آماده بود که این پیشنهاد - تجدیدنظر در قرارداد ۱۹۳۳ - را حتی به قیمت جانش از تصویب مجلس بگذراند! در حالی که جبهه ملی این پیشنهاد را برابر با فروش کشور می‌دانست و خواستار ملی کردن نفت بود. با این حال انتظار می‌رفت که او به عنوان افسری خودخواه ولی مستقل، موج نفرت عمومی را از دربار، به سوی خود و کابینه‌اش برگرداند. رزم‌آرا منتقد پیشین دربار، در سال‎های اخیر که برای حفظ ارتش در برابر قوام و گرفتن تجهیزات مدرن از امریکا با شاه همکاری می‌کرد، به وی نزدیک‌تر شده بود. شاه امیدوار بود بتواند از طریق رزم‌آرا مانع از تصویب لایحه ملی شدن نفت نیز گردد. البته تصور او در مورد رزم‌آرا چندان اشتباه و نادرست نبود، چراکه رزم‌آرا بعد از گذشت مدتی از دوره نخست‌وزیری خود در یکی از جلسات مجلس اظهار کرد ملی کردن نفت غیرعملی و غیرقانونی است!... اظهاراتی که با سر و صدای زیادی روبه‌رو و باعث شد در ارتش نیز حرکت مخالفی ضد او آغاز گردد. شاه بعد از ملی شدن نفت نیز درصدد برآمد با پیدا کردن راه‌حلی مناسب، رضایت انگلیس را نسبت به این موضوع جلب نماید! چنان‌که انتخاب قوام در تیرماه ۱۳۳۱ را می‌توان در این مسیر توجیه کرد، چراکه بسیاری او را در آن سال‌ها چهره‌ای متمایل به انگلیس قلمداد می‌کردند. گذشته از این موارد رویکرد شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد نیز به خوبی مبین دیدگاه منفی سیاسی او نسبت به مصدق و موضوع ملی شدن نفت است. بعد از کودتای ۲۸ مرداد، شاه با اعلام سیاست ناسیونالیسم مثبت، روابط خود با انگلیس را تجدید کرد و روابط دوستانه‌ای را در پیش گرفت. دولت زاهدی در این رابطه اعلام کرد دولتین ایران و انگلیس، تصمیم گرفته‌اند تا روابط سیاسی را برقرار سازند و هر یک به زودی، سفیرکبیر به کشور دیگر اعزام دارند، سپس در نزدیک‌ترین موقعی که مورد موافقت طرفین باشد، در باب اختلافات مربوط به نفت که اخیراً موجب تیرگی روابط بین آن‌ها شده، شروع به مذاکره نمایند...».

منبع: روزنامه جوان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.