فارغ از آنچه که از اتفاقات این روزها توسط رسانه ها در باب تحولات غزه و فلسطینی اشغالی منتشر می شود، اما به اعتقاد من ذکر چند نکته درباره فرصت های منطقه ای طوفان الاقصی به شرح ذیر مهم است:

- یمن با اقداماتی که انجام داده به یک چهره محبوب عربی بدل شده است تا جایی که هزینه برخورد با او بالا رفته است از همین رو باید بتواند مسایل داخلی خودش با جنوب‌ و حتی القاعده و نیز سعودی را هم ذیل همین محبوبیت تعدیل و حل‌ کند هر چند دولتهای سازشکار منطقه از این رفتار او دل خوشی ندارند. 

- اساسا جبهه مقاومت که بخاطر مسأله سوریه در این سالها صدمات جدی در حوزه تصویر خورده بود حالا با این مهمترین برند و ترند رسانه ای، در حال بهبود چهره است و باید در همین راستا ارتباطات خود را با همفکرانی که منتقدان جدی دیروز این جبهه در بحران سوریه بودند بهبود ببخشد که مهمترین آنها جریان اخوان المسلمین در کشورهای عربی است. سیاست صفر و یک با مصر نباید در پیش گرفت بلکه باید هر دو جریان را موازی جلو برد هم با دولت مصر هم با معارضه او یعنی اخوان!

- حزب الله هم که بخاطر جنگ سوریه بشدت مورد نقد جهان اسلام قرار گرفته بود حالا فرصت دارد وارد گفتگو شود. لایه فکری این جریان باید به گفتگوی سازنده با جریانات اسلام‌گرای جهان اسلام همت بگمارد. 

- مقاومت عراق هم که نقش جذابی داشت باید عراق را به متن گفتگوهای عربی عربی بازگرداند و در لایه داخلی هم با اهل سنت خود وفاق ایجاد نماید. 

لایه نظامی باید بتواند محبوبیتی را ایجاد کند که لایه فکری و فرهنگی را راه بیاندازند. 
چیزی که جبهه مقاومت کلا در آن به شدت لنگ می زند همین کمبود گفتگوهای فکری و تحلیلی با بدنه اسلامگرایی است که حالا دارد ثمرات استقلال جریان مقاومت را بهتر می بیند.
ایران هم همین فرصت ها را دارد و تا حدی سوریه که البته بخاطر عدم نقش آفرینی جدی در این جنگ نتوانست آنطور که شایسته است ری برند شود.

در نهایت بعید نیست نخستین اقدام پس از طوفان الاقصی طراحی درگیری داخلی در این کشورها برای نفرت افکنی از مقاومت باشد لذا باید همین حالا دست به کار گفتگو با رقبا و رفقا شد!