میلیونها کتاب در سراسر عالم وجود دارد. تا سال ۲۰۱۰، گوگل تعداد عناوین کتابها را ۱۲۹میلیون و ۸۶۴ هزار و ۸۸۰ عنوان برآورد کرده بود. برآورد «یونسکو» هم این است سالیانه ۲میلیون و ۲۰۰ هزار عنوان کتاب جدید منتشر میشود.
پس حالا ما چیزی نزدیک به ۱۶۰میلیون عنوان کتاب داریم و هر اندازه هم کتابخور باشیم و اشتهایمان سیریناپذیری باشد، مرگ به عنوان یک واقعیت حتمی سبب میشود با تأمل بیشتری از میان این حجم انبوه از کتاب، دست به انتخاب بزنیم.
ما جاودانه هستیم!
«امیلی تمپل» خودش یکی از کتابخورهاییاست که سعی کرده به این پرسش پاسخ دهد که اصولاً چه تعداد کتاب را احتمالاً میتوانیم تا پیش از مرگ بخوانیم. این نویسنده، پس از ذکر تعداد عناوین کتابهای موجود در جهان، نوشتارش را با این پرسش آغاز میکند: «حالا خوانندههای عاشق مطالعه و اهل رقابت بین شما از خودشان خواهند پرسید چطور همهشان را بخوانم؟ مشخص است چنین چیزی امکانپذیر نیست. همه ما قبول داریم که فناپذیریم و این فناپذیری بالاخره فشار و اثراتش را بر ما میگذارد. با این همه، آنچه به ما امکان زیستن به عنوان موجودی فانی را میدهد بیآنکه فکر کردن به آن بخواهد دیوانهمان کند، به خاطر یک حقه ذهنی است: اینکه ما زمان را طوری تجربه میکنیم که انگار پایانناپذیر است، با اینکه به پایانپذیربودن فرصت و زمانمان آگاهیم. به استثنای وقتی که تاریخ اعدام یک آدم یا مرگش بهواسطه یک بیماری لاعلاج مشخص شده، همه ما هر صبح با فرض اینکه طلوع خورشید روز بعد را هم میبینیم، از خواب بیدار میشویم. طبیعی است صبحی نیز خواهد بود که در آن، از رختخواب بلند نخواهیم شد و البته کسی هم نمیداند این صبح کی فرا خواهد رسید. بنابراین با در نظر داشتن این حقه ذهنی، در واقع همه ما جاودانه هستیم و در بستر واقعیتی زیست میکنیم که همه برای خودمان ساختهایم و چنانچه بمیریم، آن واقعیت هم از بین میرود. فکر میکنم حالا با این توضیحات، قضیه کمی بهتر شد، نه؟ خودم اینطور فکر نمیکنم».
«تمپل» که نویسنده و سردبیر ارشد «لایبرری هاب» نیز است، ادامه میدهد: «فهرست کتابهایی که باید بخوانم بهطرز وسوسهانگیزی انتها ندارد. اغلب وقتی دارم تلاش میکنم کتابی را به آخر برسانم و احساس خوشایندی از این موضوع داشته باشم، با به یادآوردن اینکه وقت زندگی و مطالعهام رو به پایان است، احساس خوشایند، جایش را به خستگی میدهد و حتی این موضوع آزارم میدهد».
«هری کُنزرو» در مجله «نقد کتاب نیویورک» مینویسد: «عادت داشتم خودم را مجبور کنم هر کتابی را که آغاز میکنم، به پایان برسانم. به نظرم این کار یکجور انضباط بجا و خوب برای دوره جوانی است؛ ولی همین که ذائقه در انسان شکل میگیرد، به یکباره دوزاریاش میافتد که تنها تعداد مشخصی کتاب وجود دارد که میتواند تا پیش از مرگ بخواند. حال تصور کنید یک انتخاب بد در این میان تا چه حد میتواند حال خرابکن باشد».
«تمپل» درباره پرسش «تا پایان عمر چند کتاب میتوانیم بخوانیم» مینویسد: «پاسخ به این پرسش به نحوه شمارش ما هم بستگی دارد؛ اما ما اینجا دو عامل اصلی را مدنظر قرار دادیم. عامل نخست که خیلی واضح است، این است چقدر عمر خواهیم کرد؟».
معمولیها و کتابخورها
طبیعی است پاسخ قطعی به چنین پرسشی امکان پذیر نیست؛ «امیلی تمپل» اما برای پاسخ به این پرسش به شاخص امید به زندگی در کشور خودش یعنی آمریکا اشاره میکند. شاخصی که فارغ از عواملی چون وضعیت فعلی سلامتی، سبک زندگی و سوابق خانوادگیتان و با توجه به سال تولدتان به شما میگوید امید میرود چند سال زندگی در این دنیا را تجربه کنید. به نظرم ما هم میتوانیم نرخ متوسط امید به زندگی در ایران در نظر بگیریم. این رقم در آخرین آمار حدود ۷۸سال بوده است.
عامل دومی که «تمپل» آن را ذکر میکند، سرعت مطالعه افراد است. دادههای مرکز تحقیقاتی «پیو» (یک اندیشکده آمریکایی) نشان میدهد یک آمریکایی در سال بهطور میانگین ۱۲عنوان کتاب میخواند. «تمپل» خواندن ۱۲عنوان کتاب را پایینترین حد محدوده و برای یک «خواننده معمولی» در نظر میگیرد. رده بعدی از نظر او «خوانندگان حریص و مشتاق» هستند که ۵۰عنوان کتاب در سال میخوانند. از آنجا که در یک سال ۵۲هفته داریم، این تعداد تقریباً معادل خواندن یک کتاب در هفته به شمار میرود. دسته آخر از نظر او «اَبَر خواننده»ها هستند که ما به آنها کتابخور میگوییم. تعداد عناوین برای این دسته، ۸۰عنوان کتاب
در سال است.
سردبیر ارشد «لایبرری هاب» کلی در این خصوص و مبتنی بر دادههای سازمان تأمین اجتماعی آمریکا حساب و کتاب کرده که مثلاً شما اگر فلان قدر سن داشته باشید و فلان قدر عمر کنید، احتمالاً چند کتاب تا زمان احتمالی مرگتان میتوانید بخوانید. ما هم میتوانیم همین میانگین ۷۸سال امید به زندگی ایرانیها را علیالحساب در نظر بگیریم و با ضرب سالهای باقیمانده از عمر احتمالیمان در سرعت مطالعهمان بفهمیم چند کتاب دیگر میتوانیم بخوانیم. برای مثال اگر کسی به سن و سال من یک «اَبَرخواننده» باشد، احتمالاً بیشتر از ۳هزارو۶۸۰ کتاب نمیتواند بخواند. راستی میتوانید حدس بزنید من الان چند سال دارم؟
ما جاودانه هستیم!
«امیلی تمپل» خودش یکی از کتابخورهاییاست که سعی کرده به این پرسش پاسخ دهد که اصولاً چه تعداد کتاب را احتمالاً میتوانیم تا پیش از مرگ بخوانیم. این نویسنده، پس از ذکر تعداد عناوین کتابهای موجود در جهان، نوشتارش را با این پرسش آغاز میکند: «حالا خوانندههای عاشق مطالعه و اهل رقابت بین شما از خودشان خواهند پرسید چطور همهشان را بخوانم؟ مشخص است چنین چیزی امکانپذیر نیست. همه ما قبول داریم که فناپذیریم و این فناپذیری بالاخره فشار و اثراتش را بر ما میگذارد. با این همه، آنچه به ما امکان زیستن به عنوان موجودی فانی را میدهد بیآنکه فکر کردن به آن بخواهد دیوانهمان کند، به خاطر یک حقه ذهنی است: اینکه ما زمان را طوری تجربه میکنیم که انگار پایانناپذیر است، با اینکه به پایانپذیربودن فرصت و زمانمان آگاهیم. به استثنای وقتی که تاریخ اعدام یک آدم یا مرگش بهواسطه یک بیماری لاعلاج مشخص شده، همه ما هر صبح با فرض اینکه طلوع خورشید روز بعد را هم میبینیم، از خواب بیدار میشویم. طبیعی است صبحی نیز خواهد بود که در آن، از رختخواب بلند نخواهیم شد و البته کسی هم نمیداند این صبح کی فرا خواهد رسید. بنابراین با در نظر داشتن این حقه ذهنی، در واقع همه ما جاودانه هستیم و در بستر واقعیتی زیست میکنیم که همه برای خودمان ساختهایم و چنانچه بمیریم، آن واقعیت هم از بین میرود. فکر میکنم حالا با این توضیحات، قضیه کمی بهتر شد، نه؟ خودم اینطور فکر نمیکنم».
«تمپل» که نویسنده و سردبیر ارشد «لایبرری هاب» نیز است، ادامه میدهد: «فهرست کتابهایی که باید بخوانم بهطرز وسوسهانگیزی انتها ندارد. اغلب وقتی دارم تلاش میکنم کتابی را به آخر برسانم و احساس خوشایندی از این موضوع داشته باشم، با به یادآوردن اینکه وقت زندگی و مطالعهام رو به پایان است، احساس خوشایند، جایش را به خستگی میدهد و حتی این موضوع آزارم میدهد».
«هری کُنزرو» در مجله «نقد کتاب نیویورک» مینویسد: «عادت داشتم خودم را مجبور کنم هر کتابی را که آغاز میکنم، به پایان برسانم. به نظرم این کار یکجور انضباط بجا و خوب برای دوره جوانی است؛ ولی همین که ذائقه در انسان شکل میگیرد، به یکباره دوزاریاش میافتد که تنها تعداد مشخصی کتاب وجود دارد که میتواند تا پیش از مرگ بخواند. حال تصور کنید یک انتخاب بد در این میان تا چه حد میتواند حال خرابکن باشد».
«تمپل» درباره پرسش «تا پایان عمر چند کتاب میتوانیم بخوانیم» مینویسد: «پاسخ به این پرسش به نحوه شمارش ما هم بستگی دارد؛ اما ما اینجا دو عامل اصلی را مدنظر قرار دادیم. عامل نخست که خیلی واضح است، این است چقدر عمر خواهیم کرد؟».
معمولیها و کتابخورها
طبیعی است پاسخ قطعی به چنین پرسشی امکان پذیر نیست؛ «امیلی تمپل» اما برای پاسخ به این پرسش به شاخص امید به زندگی در کشور خودش یعنی آمریکا اشاره میکند. شاخصی که فارغ از عواملی چون وضعیت فعلی سلامتی، سبک زندگی و سوابق خانوادگیتان و با توجه به سال تولدتان به شما میگوید امید میرود چند سال زندگی در این دنیا را تجربه کنید. به نظرم ما هم میتوانیم نرخ متوسط امید به زندگی در ایران در نظر بگیریم. این رقم در آخرین آمار حدود ۷۸سال بوده است.
عامل دومی که «تمپل» آن را ذکر میکند، سرعت مطالعه افراد است. دادههای مرکز تحقیقاتی «پیو» (یک اندیشکده آمریکایی) نشان میدهد یک آمریکایی در سال بهطور میانگین ۱۲عنوان کتاب میخواند. «تمپل» خواندن ۱۲عنوان کتاب را پایینترین حد محدوده و برای یک «خواننده معمولی» در نظر میگیرد. رده بعدی از نظر او «خوانندگان حریص و مشتاق» هستند که ۵۰عنوان کتاب در سال میخوانند. از آنجا که در یک سال ۵۲هفته داریم، این تعداد تقریباً معادل خواندن یک کتاب در هفته به شمار میرود. دسته آخر از نظر او «اَبَر خواننده»ها هستند که ما به آنها کتابخور میگوییم. تعداد عناوین برای این دسته، ۸۰عنوان کتاب
در سال است.
سردبیر ارشد «لایبرری هاب» کلی در این خصوص و مبتنی بر دادههای سازمان تأمین اجتماعی آمریکا حساب و کتاب کرده که مثلاً شما اگر فلان قدر سن داشته باشید و فلان قدر عمر کنید، احتمالاً چند کتاب تا زمان احتمالی مرگتان میتوانید بخوانید. ما هم میتوانیم همین میانگین ۷۸سال امید به زندگی ایرانیها را علیالحساب در نظر بگیریم و با ضرب سالهای باقیمانده از عمر احتمالیمان در سرعت مطالعهمان بفهمیم چند کتاب دیگر میتوانیم بخوانیم. برای مثال اگر کسی به سن و سال من یک «اَبَرخواننده» باشد، احتمالاً بیشتر از ۳هزارو۶۸۰ کتاب نمیتواند بخواند. راستی میتوانید حدس بزنید من الان چند سال دارم؟
نظر شما