شب جاده شهداد-کرمان یک ون با هشت مسافر در حال حرکت است با اولین ترمز هفت نفر متوجه می شوند نفر هشتم که گمان می رفت تا کنون در حال خواب بوده خواب نبوده مرده است(نقطه عطف اول) این نقطه عطف تقریبا در هشت یا نه دقیقه اول فیلم «علت مرگ: نامعلوم» رخ می دهد با شروع نقطه عطف اول صدای چیپس و پفک خوردن در سینما کم می شود و به تدریج قطع می شود مخاطب متوجه می شود با یک فیلم نیم بند آبکی کمدی بزن و برقص طرف نیست اگر هوش و حواسش را به فیلم ندهد فیلم را از دست خواهد داد.
جنازه از ماشین پایین آورده می شود و در لباس های او صد هزار دلار پول نقد پیدا می شود(نقطه عطف دوم) لحظاتی پس از دیدن دلارها فیلم به سراغ تک تک کاراکترها می رود. یکی از مسافران زندانی سابقه دار است و برای نجات برادرش از چوبه دار باید پول دیه را فراهم نماید، یکی دیگر کارمندی دون پایه با حقوقی اندک است که در تامین هزینه درمان بیماری سخت همسرش مانده است، دختر و پسری جوان که گویا نامزد هستند و در ادامه متوجه می شویم پسر جوان تحت تعقیب و در حال فرار به ترکیه است و نیاز به پول دارد، راننده نیز صاحب ماشین نیست و روی ماشین دیگران شوفری می کند او هم اوضاع بسامانی ندارد دو نفر دیگر که یک خانم ناشنوا و یک مرد میانسال است نیز به نوعی درگیر بحران مالی هستند، بنابراین همه مسافران یا بهتر بگویم همه شخصیت های فیلم در گیر بحران شدید مالی هستند این گروه هفت نفره با دلارها چه خواهند کرد تعلیق اصلی از این جا شروع می شود.
مخاطب در فیلم جادهای «علت مرگ: نامعلوم» به نویسندگی و کارگردانی علی زرنگار و بازیگری بانیپال شومون، علیرضا ثانی فر، ندا جبرائیلی، علی محمدرادمنش و... به طور متوسط هر ده دقیقه و یا نهایتاً پانزده دقیقه با یک نقطه عطف مواجه میشود. فیلم، تعلیقی پایان ناپذیر دارد و یقه مخاطب را تا انتها رها نمی کند حتی در آخرین دقایق نیز که تکلیف پول ها و کاراکترها مشخص شده و ما آماده ایم که تیتراژ بالا بیاید، تعلیقی دیگر هم چون پتک بر ذهن مخاطب وارد می آورد.
زرنگار نشان داد با یک فیلمنامه دقیق و حساب شده، انتخاب بازیگران درست هر چند ستاره نباشند که در این فیلم یک امتیاز است و یک کارگردانی صحیح می توان فیلمی آبرومند ساخت که هم نظر مخاطب عام و هم نظر منتقدان را جلب نماید اگرچه ساعاتی که به اکران فیلم اختصاص داده اند مناسب نیست و این به گیشه فیلم آسیب وارد کرده است. فیلم هیچ بارقه سیاسی در خود ندارد حتی در نوع فیلم های اجتماعی نیز فیلمی تلخ به آن معنا که مخاطب را آزار دهد محسوب نمی شود اما معلوم هم نیست چرا سه سال توقیف بوده مانند مرگ مسافر لاینحل است. فیلم «علت مرگ: نامعلوم» قصه ای اخلاقی و انسانی دارد قصه در خصوص طمع نیست در رابطه با نیاز است میتوان آن را یک فیلم شخصیت محور نیز برشمرد چرا که در طول فیلم با ۷ شخصیت آن به مرور آشنا میشویم و در این میان، فراز و فرودهای انسانی و اهریمنی این کاراکترها نیز مورد واکاوی قرار میگیرد تا جاییکه از این جهت، یک فیلم اومانیستی درباره انسان، آرزوها و وسوسههایش است که به فراخور شرایط و اتفاقات تغییر میکنند. از لحظه هویدا شدن دلارها کشمکش های کاراکترها نیز با یک شیب ملایم و توأم با احترام شروع میشود و کم کم اوج می گیرد در نهایت کار به کتک کاری در وسط بیابان می کشد، با پیشنهاد راه حلی از سوی خانم ناشنوا(ندا جبرائیلی)کشمکش ها می خوابد راه حل، تدفین جنازه در سویی و کیف پول نیز در سویی دیگر است تا در هنگام عبور از پاسگاه پلیس راه به مشکلی بر نخورند با ناپدید شدن دختر و پسر جوان و کیف پول دوباره کشمکش ها آغاز می شود یک درام درگیر کننده که دست از سر مخاطب تا لحظه آخر بر نمی دارد.
فیلمبرداری در بیابان های بی آب و علف کرمان چه در شب و چه در نماهای طولانی روز بسیار درخشان از کار درآمده است. با توجه به اینکه هدف فیلم درگیر کردن مخاطب با روایت و بازی بازیگران بوده استفاده کم از حجم موسیقی کاملا به جا و درست است و نشان از هوشمندی سازندگان فیلم دارد حتی اگر همان مقدار کم هم حذف شود لطمه ای به فیلم وارد نمی آورد. بازی بازیگران کنترل شده، بدون اغراق، بدون اکت اضافه است، هیچ ژستی در کار نیست در نماهای کلوزآپ، بازیگران کوچکترین حرکتی که حاکی از خودنمایی یا دیدن بازی آنها باشد ندارند. ناشناخته بودن راننده ون در سینمای ما به باورپذیر بودن آن کمک زیادی نموده وقتی او را می بینیم هیچ بازی از او در خاطرمان مرور نمی شود و این انتخاب یکی از امتیازهای فیلم است.
نقد مخاطب: هادی محمدنژاد



نظر شما