ما چه ساده بودیم که فکر میکردیم قادریم با این تفنگداران متبخترِ همیشه معترض، خوشبختی را چون جام شبنم لاجرعه سر بکشیم و در آسیا پهلو به پهلوی عربها بزنیم.
در شب نحس آن سوی ربع الخالی، وقتی تراکتور با تمام ستارههای خود برابر التعاون ره به جایی نبرد و میخکوب شد، فهمیدیم تراژدی کامل شده و پس از سرخابیهای پایتخت، نوبت به مردان دامنه سهند رسیده که تحقیر شوند و بی برگ و بار فروبغلتند. آنجا در شب شرجی شبه جزیره علیرضا بیرانوند با اشتباههای مرگبار این سوکشان و آن سوکشان بخار شد و به آشیانهبانی غارتزده بدل گردید. همان جا که توپچیهای پرافاده ترسیدند و لرزیدند و در نواختن یک پنالتی ساده عاجز نشان دادند تا اسکوچیچ کورمال کورمال مسیر نیمکت تا رختکن را ترک کند و صم بکم به نظاره جشن دشداشهپوشها بنشیند.
ما را کلامی کو تا صرف فوتبالی کنیم که از هر آوردگاهی دست از پا درازتر خارج میشود. ما را لغاتی کو تا در سوگ سلبریتیهای بیهنر به صفحات بسپاریم، بلکم آرام بگیریم و در خیال ویران خود دنبال گل و گلعذار نگردیم!
این سیمای درهم شکسته فوتبال ایران است. فوتبال ابتری که میلیاردها تومان خرج روی دست باشگاههای فرهنگی (!) ورزشیاش میگذارد، اما همچنان ضعف زیرساختهایش بیداد میکند و کرکره دکان استعدادپروریاش سالهاست پایین کشیده شده است. فوتبالی غرقه در بحر ناکامی که باشگاههایش در استخدام بنجلها نفسکش میطلبند و غریبه با اصول بدوی فوتبال حرفهای بر شیپور تشویش و تفتیش میدمند.
حالا که آب از سرمان گذشته و هر سه نماینده ایران یک نفس تا بنبست اندوه پیش رفته و در پستوی عزلت خزیدهاند، بد نیست حضرات عافیتطلب برای یک بار هم که شده این نعش تکیده و شکسته را روی میز تشریح قرار داده و به لطف کالبدشکافی دقیق دریابند چه بر سر این لعبت محزون آمده که در میانه چمنزار قالب تهی کرده و به جسمی تمام شده لای ملافه سفید خاطرات بدل شده است.
آیا قرار است تعارفها و تمجیدها همچنان بر هودج واقعیت تکیه بزنند و سریال درام ناکامیها بر مدار روزمرگی ادامه داشته باشد؟ آیا زمان رنسانس در فوتبال حاضریخوری که تیمهایش مثل ریگ پول خرج میکنند، مثل آب خوردن رسوب میکنند و فراتر از مرزها زنگ تفریح لقب میگیرند، نرسیده است؟ برای رونمایی از حقایقی تلخ و دهشتناک که لابهلای صورتحسابها، معاملهها و معادلهها پنهان شدهاند، همین امروز هم دیر است!
نظر شما