وقتی «انوری» درباره فردوسی می‌گوید: «او نه استاد بود و ما شاگرد، او خداوند بود و ما بنده» یعنی نوشتن درباره فردوسی و شاهنامه اصلاً کار آسانی نیست.

فردوسی چطور به روزگار ما رسید؟ / درباره حماسه‌سرای بزرگ ایرانی و خالق شاهنامه
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

وقتی «انوری» درباره فردوسی می‌گوید: «او نه استاد بود و ما شاگرد، او خداوند بود و ما بنده» یعنی نوشتن درباره فردوسی و شاهنامه اصلاً کار آسانی نیست. اصلاً سخن گفتن از کسی که نه‌تنها زبان فارسی، بلکه تاریخ و سنت‌های یک ملت را زنده نگه داشته شاید نه در توان قلم ما باشد و نه این مختصر بتواند حق مطلب را ادا کند. لاجرم بیایید به کسانی بپردازیم که موجب شدند فردوسی ماندگار شود. بحث درباره ارزش و جایگاه شاهنامه و فردوسی را هم به اهلش می‌سپاریم.

نقش خیال
با اینکه همه ما دوست داشته و داریم بدانیم خالق شاهنامه چه شکل و شمایلی داشته است اما در مستندات تاریخی، چیزی در این باره پیدا نمی‌شود. یعنی هیچ‌کس نمی‌داند فردوسی واقعاً چه شکلی بوده و تا امروز اگر طرح و پرتره و شمایلی از او تهیه شده بیشتر به کمک بهره‌گیری از تخیل و تصور بوده تا واقعیت. با این همه حاصل تخیل و هنرنمایی چند نفر که سودای به تصویر کشیدن او را داشته‌اند از بقیه ماندگارترند.
یکی از آن‌ها کمال‌الملک معروف که سال‌های زیادی را در فکر کشیدن چهره فردوسی گذراند و خیلی از تصاویری که روی بوم آورد راضی‌اش نکرد. می‌گویند یک شب اما خواب دید که فردوسی پشت پنجره‌ای ایستاده و نگاهش می‌کند. صبح روز بعد، بیدار شد و بدون لحظه‌ای تردید، همان فردوسی پشت پنجره و توی خوابش را نقاشی کرد. حاصل هنرنمایی کمال‌الملک بعدها الهام‌بخش بسیاری از مجسمه‌سازان شد.
دکتر حسین بنایی هم مدت‌های زیادی وسوسه داشت که چهره‌ای از فردوسی را خلق کند، اما هیچ تصویر مناسبی در ذهن و خیالش پیدا نمی‌شد و از هر راهی می‌رفت احتمالاً به همان اثر کمال‌الملک می‌رسید؛ تا اینکه روزی در خیابانی که بعدها به نام فردوسی شد، میان جمعیت، چشمش به یک لبوفروش افتاد و با خودش گفت: «این همان فردوسی است» و سریعاً طرح چهره مرد را روی کاغذ آورد و البته خیلی‌ها معتقدند این تصویر خیلی از تصویری که کمال‌الملک کشیده، دور نبود.
روایت غمناکی هم وجود دارد که مربوط به «رسام ارژنگ» است. هنرمندی که در خارج از کشور درس خوانده بود و پس از بازگشت، ایده خلق مجسمه‌های فردوسی را مطرح کرد. او سال ۱۳۰۲، در مراسم افتتاح یک قرائت‌خانه، تصویری از فردوسی را میان کارهای دیگرش به نمایش گذاشت. شوربختانه بارانی شدید بارید، سقف نمایشگاه فرو ریخت و تمام آثارش، از جمله اولین تصویر فردوسی، از بین رفت.
درنهایت، بیشتر ما امروز، فردوسی را با تیپ و چهره‌ مجسمه‌ای تصور می‌کنیم که استاد ابوالحسن صدیقی ساخته است.
استاد هم که گویا شاگردی کمال‌الملک را کرده بود وقتی سفارش ساخت مجسمه به او داده شد، نتوانست بهتر و زیباتر از فردوسیِ کمال‌الملک را توی ذهنش متصور شود. حاصل کار استاد شد همین فردوسی‌ای که سال‌هاست در میدان و آرامگاه فردوسی، شاهنامه زیر بغل ایستاده و شکوه حماسه‌های ایرانی را یادمان می‌آورد.
درباره کودکی که در این اثر پایین پای فردوسی نشسته خیلی‌ها گفته‌اند کودکی «زال» است و برگرفته از شاهنامه. جلال‌الدین کزازی البته نظر جالبی در این مورد دارد و آن کودک را نماد زبان فارسی می‌داند که به دست فردوسی بزرگ بالیده و پرورانده شده است.
آرامگاهی که گم شد
می‌گویند به دلیل تعصبات مذهبی خاص آن دوران دفن فردوسی در قبرستان عمومی ممکن نشد. پیکرش را به دخترش سپردند و او هم پدر را در «باغ قائم‌مقام» در تابران توس، به خاک سپرد.
اولین بنای مقبره فردوسی را هم «ارسلان جاذب» ساخت که سال‌های سال این بنا پابرجا یود. اما بعدها حملات و ویرانی‌ها، نشانی از آن باقی نگذاشت؛ طوری که سال‌ها بعد، جهانگردان و محققان به دنبال ردپای آرامگاه فردوسی بودند. «خانیکوف» کنسول روسی، در بازدید از توس، چیزی از مقبره نیافت، اما «کرزن» انگلیسی در گزارشی نوشت تا سال ۱۲۵۴ خورشیدی، آرامگاه هنوز دیده می‌شد، تا زمانی که گندمزاری روی آن را پوشاند. در زمان ناصرالدین شاه هم تلاش‌هایی انجام گرفت و والی خراسان به همراه چند محقق فرانسوی پس از پیدا کردن آرامگاه دو اتاق موقتی نزدیک محل دفن فردوسی ساختند.
اما آن طرح باشکوه برای مقبره، در زمان رضاخان جدی شد. وقتی محمدتقی بهار، با برانگیختن حس وطن‌پرستی رضا پهلوی را مجاب کرد تا دستور ساخت آرامگاه فردوسی را صادر کند. مأموریت تعیین محل دقیق مقبره به «کیخسرو شاهرخ» نماینده زرتشتیان در مجلس، سپرده شد. او بود که با بررسی موقعیت باغ قائم‌مقام، مشخص کرد این همان محل دفن فردوسی است. مالک باغ، «حاج میرزا محمدعلی قائم‌مقام‌التولیه» هم زمین را به رضاخان هدیه داد و شاه آن را برای ساخت مقبره، به انجمن واگذار کرد. در ابتدا، «کریم طاهرزاده بهزاد» طرح مقبره را با الهام از سرستون‌های هخامنشی ارائه داد؛ اما در میانه راه این طرح متوقف شد. بعد «گُدار» فرانسوی طرحی دیگر پیشنهاد کرد، اما تغییرات زیادی روی آن اعمال شد، از جمله سقفی هرمی که مورد مخالفت قرار گرفت. درنهایت، دوباره طاهرزاده طرحی دیگر ارائه داد و سقفی پلکانی را جایگزین سقف هرمی کرد. این آرامگاه هم در گذر زمان دچار نشست شد و دست‌آخر کسی که آن را بازسازی کرد هوشنگ سیحون بود.
در دوران بازسازی اما قاسم ارفع، باغبان سالخورده آرامگاه، مأمور شد تا عملیات را هدایت کند. او با دستان خود سنگ‌های سنگین را جابه‌جا کرد و درنهایت، هنگام شکافتن قبر، استخوان‌های فردوسی را بیرون آورد این استخوان‌ها تا پایان بازسازی در جعبه‌ای محفوظ ماندند و پس از پایان ساخت آرامگاه جدید، بار دیگر به خاک سپرده شدند.
شاهنامه‌خوانی
حالا می‌رسیم به این پرسش که شاهنامه چی بخوانیم؟ خیلی‌ها دوست دارند شاهنامه را بخوانند، اما میان انبوه نسخه‌ها و تفاسیر، راه را گم می‌کنند. اما جلال خالقی مطلق بیش از نیم قرن از زندگی خود را وقف پژوهش در شاهنامه کرد تا نسخه‌های مختلف را بررسی کند و دقیق‌ترین تصحیح را ارائه دهد. اگر فردوسی ۳۰ سال صرف سرودن شاهنامه کرد، معروف است که خالقی مطلق ۵۰ سال زمان گذاشت تا آن را به معتبرترین متن برای پژوهشگران تبدیل کند.
او با همکاری چندین پژوهشگر، نسخه‌های خطی را بررسی کرد، تحریف‌های تاریخی را کنار زد و شاهنامه را از بیراهه‌های نادرست نجات داد و امروز، این نسخه یکی از قابل‌اعتمادترین متن‌های شاهنامه‌شناسی معاصر است.
خبرنگار: فائزه مجردیان

برچسب‌ها

پخش زنده

×

حرم مطهر رضوی

00:00
02:30
Download

کاظمین

00:00
00:36
Download

کربلا

مسجدالنبی

00:00
00:28
Download

مسجدالحرام

00:00
00:31
Download

حرم حضرت معصومه

00:00
00:33
Download

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha